فرار و ریزش نیروهای فرقه رجوی از روز ۳۱ خرداد
بعد از سرنگونی صدام حسین، شاید بیش از 15 بار سازمان نیروهای واررفته را با گرفتن تعهد از این بهانه سالگرد به آن یکی در تشکیلات فرقه نگهداشته است ولی روز 31 خرداد تماشایی ترین روز برای شروع به حرکت در آمدن در سراشیبی دره نابودی خواهد بود. دیگر نیروها مشخصا خواهند دید و خواهند فهمید که حتی به یک کیلومتر بعد از درب اشرف هم نمی توانند بروند و فریب تا کی
سی خرداد شصت، کابوس یک استراتژی – قسمت دوم
به نظر می رسد انزوا، بایکوت، تحقیر و نیز طرد و انکار مجاهدین از سوی همه نیروها و جریان هایی که در تحولات منطقه ی خاورمیانه نقش بازی می کنند ناشی از اتخاذ خط مشی خشونت آمیزی است که سر آغاز آن سی خرداد می باشد. البته سی خرداد نقطه ی عطفی بود که واقعیت ناکامی جنگ مسلحانه و تحلیل های آبکی و غیر علمی رهبر عقیدتی مجاهدین مسعود رجوی را برای همگان کاملا آشکار کرد
سی خرداد شصت، کابوس یک استراتژی ـ قسمت اول
هر استراتِژی منجر به خشونت و یا اقدام به عملیات تروریستی از سوی فرقه هایی چون مجاهدین نیازمند افرادی ست که از طریق دگردیسی ذهن و روان به سرسپردگی کامل و تمام عیار تن در دهند و رهبر عقیدتی را چون موجودی الهی و ستایـــش برانگیز بشمار آورند. در این صورت” مرزهای عقلانیت انتقادی وخـــرد ورزی” در ذهن عناصر فرقه و پیروان رهبر عقیدتی خدشه دار خواهد شد و هیچگاه آنان نخواهند توانست درک کنند رهبر عقیدتی آنان مثل سایر انسانها در معرض نقد و بررسی است
بازخوانی بیش از دودهه جنایت وخیانت ومزدوری فرقه رجوی – قسمت اول
نگاهی به برخورد های چندگانه وموضع گیریهای سرکرده این سازمان درمورد رخدادهای آن زمان نشان می دهد که مسعود رجوی گرچه درظاهر تعریف ها وتمجید ها وکاسه لیسی ها و تملق گویی های زیادی نسبت به آقای خمینی می نمود ولی درباطن آنگونه که رخدادهای دهه شصت نشان دادند نه تنها هیچ علاقه ای نسبت به جمهوری اسلامی وشخص ایشان نداشت بلکه با مخفی کردن مقداری اسلحه وسازماندهی گروهی از جوانان دنبال فرصت وبهانه ای بود که ماهیت پلید وتروریستی خودرادنشان داده
سی خرداد، آغاز کشتار شهروندان ایرانی توسط مجاهدین
واقعاً سی خرداد برای سران مجاهدین آغاز یک خیانت بزرگ بود، آغاز جنگ مسلحانه علیه ملت و مردمی که خود در حال جنگ با دشمن خونریز و اشغالگر بودند و رفتار مجاهدین مملو از خیانت به کشور و مردم ایران و به خصوص جوانانی که زیر عوام فریبی رجوی مسیر زندگیشان عوض شد.
خشونت گرایی فرقه رجوی در شکل و در عمل
بعد از پیروزی انقلاب دغدغه اصلی فرقه رجوی رسیدن به نوعی از انواع قدرت سیاسی بود، به هر شکل و به هر صورت. و از طرفی نمی خواست ماهیت خودش را برملا کند چون بخوبی میدانست چنین حرکتی به منزله از دست دادن کسانی بود که گرداگردش جمع شده بودند و فریب برنامه سیاسی البته اگر بشود نام آنرا برنامه گذاشت خورده بودند و به همان میزان فعالیت هم میکردند.
حیات یا ممات سازمان مجاهدین بعد از ۲۹ سال مزدوری
امروز که بعد از 29 سال مسیر طی شده را نگاه می کنیم، تاریخ این گروه برای همگان روشن شده ولی این طور به نظر می رسد که برای رهبران این فرقه هنوز یک سری مسائل مبهم است. به همین خاطر نیاز دانستم که اشاره ای داشته باشم به سو استفاده از جنگ ایران و عراق به عنوان ستون پنجم که باعث شد در زیر پرچم حزب بعث عراق برای خود محلی برای زندان نیروهای خود ایجاد کند که بازوی نظامی شورای ملی مقاومت باشد.
استراتژی مجاهدین: جنگ مسلحانه یا مبارزه نرم؟!
مجاهدین با برگزیدن مبارزه مسلحانه، سازمان خود را از سطح یک جنبش اجتماعی که سال ها پیش از انقلاب بنیان نهاده شده بود به سطح یک مبارزه کور مسلحانه تنزل دادند، جنگ مسلحانه ای که اساس آن توجیه نامتقن رجوی و ایدئولوژی ضعیف وی را تشکیل می داد. پس از مدتی، بحران و بن بست استراتژی مسلحانه، رجوی را بر آن داشت تا انقلا ب های به اصطلاح ایدئولوژیک خود را به راه انداخته و عملاً فرقه ی شخصیتی خود را بنا نهد
سی خرداد ۶۰ آغاز منفور خلق شدن تا همیشه ی تاریخ
فرقه به همان دلیلی که خودش بیان می دارد ؛ یعنی، عدم شناخت مردم از آن ها، ابتدا با شیوه های تبلیغی و سیاسی بدون دادن کوچک ترین شعاری که دال بر تضادش با عوامل اصلی انقلاب و رهبران مذهبی آن مثل آیت ا.. خمینی باشد به جذب نیرو می پردازد. از دلایل دیگر سخن مان مبنی بر ماهیت تروریستی و خشونت طلب فرقه عملکردشان در سرپیچی از فرمان تحویل سلاح ها توسط گروه ها بود.