محمد جان بابا خیلی چشم براهته
پیام کوتاه مهربانانه خواهری دردمند و چشم انتظار به برادر اسیرش محمد تقی یوسفی سلام به روی ماه داداش مهربانم، من خواهر کوچکتر شما آمنه هستم قربونت برم. ما هر لحظه منتظر آمدن تو هستیم و برای درآغوش کشیدنت لحظه شماری میکنیم.داداش جان قربونت برم، فدات شم این همه دروغ از رجویهای شیاد شنیدی بس […]
دخترم غم دوریت مرا بیمار کرده
خبردار شدیم خانم حبیبی؛ مادر پروانه ربیعی عباسی مریض است. تصمیم گرفتیم سری به خانم حبیبی بزنیم و احوالی از او بگیریم. یک ساعتی در منزل خانم حبیبی بودیم و درد دلش را برای ما بازگو کرد. خانم حبیبی می گفت خدا از رهبران فرقه نگذرد. می بینید چه بلایی بر سر من و امثال […]
برادرم سی و یک سال است که اسیر دست مجاهدین است
اواخر خرداد سال 67 برادرم حسن شعبانپور که آن موقع در جبهه مهران سرباز بوده و برای میهنش می جنگید توسط نیروهای تروریستی رجوی در شهر مهران دستگیر شده و به قرارگاه اشرف برده شد. باید گفت که عملیات چلچراغ با هماهنگی ارتش عراق انجام گرفت تا نیروهای سازمان بتوانند بر شهر مهران تسلط پیدا […]
نامه بهروز دهدشت نیا به برادرش بیژن اسیر در فرقه رجوی
سلام بیژن جان خوبی؟ من وبقیه خانواده حسابی دلمان برایت تنگ شده. سالها گذشت اما کماکان ازتو خبری نداریم. چقدر این سالها بدون تو برما سخت گذشت. بیژن جان وقتی شما در عراق بودید چندین بار آمدم جلوی درب اشرف ولیبرتی و اسمت را صدا زدم اما دریغ از یک جواب! می دانم که فریادم […]
برادر خوبم هرگز فراموشت نخواهیم کرد
من حسین ثابت رستمی هستم مدت زیادی است که چشم انتظار حداقل یک تماس از طرف شما محمد مهدی هستم. با هر زنگ تلفن پدر و مادر پیرم عنوان می کنند که شاید محمد مهدی باشد این چه زندگی است که رجوی به شما تحمیل نموده و تا کی بایستی به دروغهای رجوی گوش کنی؟ […]
برادر عزیزم طولانی شدن زمان آزاد شدن تان ما را دل سرد نکرده
من کرمعلی شعبانپور برادر حسن شعبانپور که سالیان درازی اسیر سیستم مغزشویی رجوی می باشد هستم. وقتی با برادرم در سال 2003 ملاقات نمودم خبرهایی که توسط دوستان جدا شده به دستم رسید عنوان نمودند که بعد از ملاقات فشار زیادی روی برادرم آوردند و سعی نمودند با وعده دادن برادرم را در تشکیلات نگهدارند.سئوالی […]
نامه پدر بیژن دهدشت نیا به فرزند اسیرش در فرقه رجوی
پسر عزیزتر از جانم بیژن جان سالهاست چشمان منتظرم به درب دوخته شده شاید که با دیدار تو روشن شود. کاش پدر بودی ومی فهمیدی حال دلم را … واقعا چگونه مجاهدین دلشان آمد که آرزوی دیدن و بوییدنت را به دلم بگذارند؟ مگر در این تن پیر و فرسوده چقدر توان باقیست ؟؟ من […]
چشم امید ما خانواده ها به جداشده های اخیر میباشد
سلام به تمامی خانواده های چشم انتظار و اعضای محترم انجمن نجات. طاعات و عبادات همه شما مقبول درگاه خداوند متعال، شبهای قدر را پشت سرگذاشتیم وسالهاست دعایمان بازگشت فرزندان و خواهران و برادران اسیرمان در فرقه رجوی بوده. نظر لطف خدا شامل حال بعضی از شما شد و چشم انتظاریتان به پایان رسید وعزیزانتان […]
نامه خانم نوروزی به پسرعمویش غلامحسین نیکو اسیر در فرقه رجوی
بنام خدا پسرعموی عزیز و مهربانم سلام بعد از سالها نامه نوشتن برای کسی که چندین سال هیچگونه ارتباطی با او نداشتی شروعش واقعا سخت است پس درهم شروع میکنم. دختر عمویت هستم (ص نوروزی). سالهاست از شما خبری ندارم. یادت هست آخرین بار میانکوه بود یا آغاجاری که به ملاقاتت آمدم؟! یا وقتی بود […]
نامه خانم باقرزاده به فرزندش حسن باقرزاده اسیر در فرقه رجوی
سلام پسرم! سال جدید را به شما تبریک می گویم امیدوارم حال شما خوب باشد. چندین سال است از شما بی خبرم و دلتنگ شما شده ام. به نظر شما این حق من مادر است که طی این چند سال تماسی با من نمی گیری و احوالی از من نپرسی! مگر من چه بدی به […]
حضور آقای علی قدس در دفتر انجمن نجات اراک
آقای علی قدس برادر محمد رضا قدس اسیر در فرقه رجوی در دفتر انجمن نجات استان حضور یافت. وی ضمن تبریک سال نو و آرزوی سلامتی، به امید روزی که برادرش از فرقه رجوی نجات یابد. انجمن نجات اوضاع فعلی فرقه در آلبانی را برای آقای قدس تشریح کرده. همچنین ایشان نامه ای به برادرش […]
نامه خانم زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی اسیر در فرقه رجوی
سلام!سال نو را به شما تبریک می گویم امیدوارم که حال شما خوب باشد سال نو فرا رسید و من منتظر بودم فرزندم مصطفی یک تماسی با مادرش بگیرد. هر چه انتظار کشیدم خبری نشد. من مادر کلی برای فرزندم زحمت و سختی کشیدم و آن را بزرگ کردم. توسط یک سری خدا نشناس او […]