جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
دخترم پروانه منتظر تماس تو هستم 24 دی 1399

دخترم پروانه منتظر تماس تو هستم

سلام دخترم ! حالت چطور است؟ ویروس کرونا در محلی که زندگی می کنی شیوع پیدا کرده و تا به حال چندین نفر در مقر شما فوت شده اند. تو هم که تماسی با من نمی گیری که بدانم به لحاظ جسمی سالم هستی یا خیر! فقط می خواهم در جریان باشی من تا به […]

پروانه جان ، چرا اجازه نمی دهند با خانواده هایتان تماس بگیرید؟! 12 آذر 1399

پروانه جان ، چرا اجازه نمی دهند با خانواده هایتان تماس بگیرید؟!

پروانه جان سلام ! امیدوارم حالت خوب باشد من نگران شما هستم. نمی دانم با شیوع ویروس کرونا در کشور آلبانی شما در چه وضعیتی هستید. خیلی تلاش کردم با شما تماسی برقرار کنم. ولی متاسفانه موفق نشدم. شما هم تماسی با من نمی گیرید که از وضعیت شما با خبر شوم. نمی دانم تا […]

مصاحبه با خانم مهین حبیبی – مادر پروانه ربیعی عباسی اسیر فرقه رجوی در آلبانی 15 بهمن 1394

مصاحبه با خانم مهین حبیبی – مادر پروانه ربیعی عباسی اسیر فرقه رجوی در آلبانی

من تا به حال با ارگانهای بین المللی نامه نگاری زیاد داشتم از جمله با صلیب سرخ و حقوق بشر سازمان ملل و نخست وزیر و رییس جمهور عراق تا به حال جوابی نگرفته ام. حتی راهی را برای من فراهم نکردند که با دخترم برای چند دقیقه دیداری داشته باشم.

جوابیه خانم حبیبی به دخترش پروانه ربیعی در فرقه رجوی 26 بهمن 1392

جوابیه خانم حبیبی به دخترش پروانه ربیعی در فرقه رجوی

من هم به شما می گویم دست شما درد نکند من یک مادرم، از آن ملاقات با شما چند سال می گذرد من هم دلم می خواهد دخترم را باز در بغل بگیرم سعی و تلاش خودم را کردم سختی سفر به عراق را تحمل کردم فقط برای اینکه شما را یک بار دیگر ملاقات کنم متاسفانه به جای اینکه از من استقبال شود فحش های رکیک تحویل من دادند چه انتظاری از من داشتی انتظار داشتی که به تنهایی سفر کنم دولت عراق ویزای انفرادی نمی دهد

از اینکه از تو بی خبر هستم خیلی ناراحتم 20 آبان 1386

از اینکه از تو بی خبر هستم خیلی ناراحتم

پروانه جان نمیدانم برایت چه بنویسم چونکه امید ندارم که نامه بدستت می رسد. دوست ندارم که بدست یک خدا نشناس برسد که آنرا با یک لبخند به کنار بیندازد و به دستت ندهد. پروانه جان نمیدانم چه بنویسم. تمام گفتنی ها را دیگر با امام رضا میگویم تا شاید با کمک خداوند بتواند تو را به من برگرداند.

می خواهم به ایران بیایی و به این غم ها پایان بدهی 30 فروردین 1386

می خواهم به ایران بیایی و به این غم ها پایان بدهی

خدمت دختر عزیزم دعا و سلام می رسانم. پروانه جان از خداوند می خواهم که در پناه خدا باشی عزیزم. سال نو را به تو تبریک می گویم و از خداوند می خواهم که سال نو سالی باشد که تو به ایران بیایی و به این غم ها پایان دهی. به دوستانت سلام و دعا می رسانم. پروانه عزیزم نمی دانی که از وقتی که از پیش تو برگشتم دیگر نمی توانم تحمل کنم. همیشه مریض هستم و با خودم می گویم که چرا از تو دوباره جدا شدم. همیشه منتظرم که از تو خبری داشته باشم. تقریبا یک سال است که من از پیش تو برگشتم و هنوز از تو خبری ندارم. پروانه جان من یک نامه برایت فرستادم. امیدوارم که به دستت رسیده باشد.

blank
blank
blank