گفتگو با آقای نصیر حیدری ـ قسمت چهارم
پس از نشست طعمه مصمم شدم از قرارگاه اشرف خارج شوم اینجا بود که تصمیم نهایی ام را گرفتم به خودم گفتم این یک سرفصل است باید جدا شوم. من بر خلاف تاکید مژگان پارسایی گواهینامه عبور ننوشتم. اما به مسئولم نوشتم چون این سرفصل تعیین تکلیف است من نیز خودم را تعیین تکلیف می کنم و می خواهم دنبال زندگیم بروم. از مسئولین اشرف خواستم مرا به تیف (کمپ آمریکائیها) انتقال دهند.
گفتگوی اعضای جدا شده مجاهدین در باره ی ترفندهای سران مجاهدین ـ قسمت اول
شش تن از جدا شدگان و کادرهای تشکیلاتی با سابقه فرقه ی مجاهدین ساکن استان آذربایجانغربی در نشستی در محل دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی به تاریخ 12/12/1388 به بحث پیرامون تحولات اخیر و مربوط به دارودسته ی رجوی پرداختند. در این نشست آقایان سعید باقری دربندی، قادر رحمانی، ناصر سید بابایی، غلامرضا شیردم و خانم مرضیه قرصی به ارائه نقطه نظرات خویش در گفتگویی صمیمانه پرداختند.
پرواز در قفس – قسمت سوم
شکنجه ی کادرهای تشکیلاتی منتقد و معترض رهبر عقیدتی مجاهدین به خاطر آینده نگری سازمان معمولاً در خفا انجام می شد و از نظر مسئولین سازمان خوب نبود که در جمع کادرهای تشکیلاتی، افراد منتقد و خواهان خروج از اشرف تحت شکنجه قرار بگیرند. ولی بعضاً دیده می شد فردی به خاطر اعتراض به مسئولی توسط چند نفر در جمع افراد کتک بخورد.
خانم مریم عضدانلو چرا فریب و دروغ؟
وقتی خانم مریم عضدانلو در مصاحبه ها و کنفرانس های مطبوعاتی از حقوق زنان و نقض حقوق بشر حرف میزند به یاد دوران موسوم به چک امنیتی در قرارگاه اشرف می افتم که بیش از پانصد نفر از اعضای با سابقه ی مجاهدین صرفا به جهت اعتراض و انتقاد از خط مشی و مناسبات درون تشکیلاتی دارودسته رجوی تحت شدیدترین شکنجه های قرون وسطایی قرار گرفتند و تعدادی در زیر شکنجه بازجویان بیرحم زندان مخوف اشرف جان باختند
وحشت سران مجاهدین از دیدار خانواده ها با بستگانشان در اشرف
واقعیت این است سران بیرحم و تروریست مجاهدین هر گونه ارتباط افراد تحت سیطره در اشرف با اعضای خانواده هایشان را فاکتور مهم و تاثیر گذاری در روشنگری کادرهای تشکیلاتی بی خبر از تحولات دنیا، می پندارند و اطمینان دارند تماس و یا ارتباط خانوادگی منجر به ریزش روز افزون نیروهای تحت اسارت در اشرف خواهد شد و بر این اساس دیدارهای خانوادگی را بر نمی تابند.
پی بردن به رفتارهای تبهکارانه ی رهبر عقیدتی مجاهدین
در شرایط کنونی که مجاهدین در باتلاق اشرف زمین گیر شده اند و با وجود دگرگونیهایی که در واقعیت های سیاسی پدیدار است و با در نظر گرفتن معادلات سیاسی، تحولات منطقه ای و بین المللی هنوز رهبر عقیدتی مجاهدین سعی دارد با تحت اسارت قرار دادن نیروهای مستقر در اشرف علیرغم اعتراض های مستمر خانواده ها و بستگانشان در ایران و سایر نقاط جهان، از آنان چون سپر انسانی برای اهداف قدرت طلبانه و شوم خویش استفاده کند.
گفتگو با آقای نصیر حیدری ـ قسمت سوم
آقای نصیر حیدری: شکنجه واقعی را با همه وجودم در قربانگاه اشرف لمس کردم. بعد از داستان چک امنیتی همه مواردی که رهبران مجاهدین به عنوان ارزش توی ذهن من کرده بودند یکی یکی زیر علامت سوال رفت بتدریج به همه چیز شک می کردم و در این رابطه با آنها درگیری داشتم.
شوخی بی مزه رهبری عقیدتی مجاهدین
رهبری عقیدتی مجاهدین اگر کمی از تعادل ذهنی و سلامت روانی برخوردار است باید به خوبی آگاه باشد که ملت بزرگ ایران با هر مرام سیاسی، تفکر و ایده ای که بدان پایبند است از فرقه تروریستی و جاسوس مجاهدین بیزار است و دار و دسته ی تبهکار رجوی را همچون ستون پنجم دشمنان قلمداد می کند و تحت هیچ شرایطی و توجیهی به آنان اجازه خودنمایی نخواهد داد.
گفتگو با آقای نصیر حیدری عضو سابق مجاهدین و ارتش آزادیبخش ـ قسمت دوم
سایر بچه هایی که با من در یک سلول بودند اعتقاد داشتند بازجوهای سازمان برای ایجاد رعب و وحشت رگ علیرضا را زده اند و می گفتند علیرضا دروغ می گوید که اقدام به خودکشی کرده است به او گوشزد کرده اند تا در باره ی شکنجه و آزارش با کسی حرف نزند. یادم است علیرضا طاهر لو را چون خیلی شکنجه کرده بودند سلول به سلول بازجوهای سازمان می چرخاندند تا سایر بازداشتی ها را بترسانند.
نگاهی به تمامیت خواهی رهبر عقیدتی مجاهدین
کردید در دوران چک امنیتی تعداد زیادی از اعضای مجاهدین را که در عراق بسر می بردند با طرح اتهام های واهی به زیر شکنجه بردند من نیز یکی از این افراد بودم که مورد اتهام قرار گرفتم و بشدت شکنجه شدم. در زمستان سال 73 یک شب داخل آسایشگاه بودم. هوشنگ دودکانی از فرماندهان قرارگاه اشرف سراغ من آمد و گفت: نصیر با من بیا و کمک کن تا یک بار را به داخل لندکروز بگذاریم، من با او رفتم تا کنار لندکروز که پشت آسایشگاه پارک شده بود. ناگهان هوشنگ دودکانی از پشت مرا گرفت و توسط دو تن دیگر که در آنجا بودند به نام حمزه رحیمی و منصور مداح مرا با زور و کتک داخل لندکروز انداختند و به مکانی به نام پی جی 11 بردند
پرواز در قفس – قسمت دوم
در قرارگاه اشرف هر فرد تشکیلاتی می بایست روزانه یک گزارش در مورد دیگران به مسئولین می نوشت که بین بچه ها معروف بود به زدن به این و یا آن فرد و این آتوی خوبی بود در دست مسئولین سازمان و آنان در نشست ها به عنوان یک نقطه ضعف بر علیه افراد بکار می گرفتند. یعنی افراد را بر علیه هم می شوراندند و نسبت به هم عقده ای می کردند. البته نفراتی نیز بودند که بخاطر خود شیرینی و تملق و چاپلوسی افراد دیگر را در دام مسئولین می انداختند تا چند صباحی از بی حرمتی مسئولین دور بمانند.
بررسی نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی – قسمت بیست و چهارم
در قرارگاه اشرف ما با کابوس مواجه بودیم. تحت وحشتناک ترین فشار های روحی و روانی بودیم. در چنین شرایطی من نوعی چگونه می توانم به عاطفه و احساسات خانوادگی فکر کنم؟ به نظر من اصلا جا ندارد شما وقتی از مهران سوال می کردید و ایشان توضیح می داد. ذهنم ناخود آگاه به موضوع عاطفه زوم کرد که آیا من در قرارگاه اشرف عاطفه ای داشتم یا شرایط قرارگاه اشرف طوری بود که عواطف را در وجود آدمی به مرور زمان خفه می کرد!!