روند انحطاط و پوسیدگی دار و دسته ی رجوی
رهبری عقیدتی مجاهدین و سایر سران کلیدی فرقه، تبحر و مهارت خاصی در وارونه نمایی مفاهیم دنیای مدرن و مخدوش کردن آرمان های متعالی و انسانی و مبارزاتی دارند. شخص است هر جریان و پدیده ی انسانی، اجتماعی و سیاسی اگر در مسیر تدارک بهزیستی انسانها گام بر ندارد و یا با قانونمندیهای حاکم بر تحولات تاریخی و اجتماعی سازگار نگردد به لحاظ ماهوی دچار دگردیسی و سپس روند انحطاط خویش را استارت خواهد زد.
خاطرات مرضیه قرصی – قسمت بیست و هفتم
روز آخر برای بچه های کمپ که به جهت کمک و همدلی به من پول داده بودند. نامه تشکر آمیز نوشتم و همچنین به مسئولین سازمان مجاهدین و به مریم رجوی هم نامه نوشتم که پولها و طلاهای مرا سر انجام ندادید و در نامه ی سراسر گلایه آمیزم اشاره کردم که او یعنی مریم هر روز در اروپا یک نوع لباس می پوشد، پشت تلویزیون ژست می گیرد و از کمک به خلق ایران به دروغ حرف می زند. در نامه به مریم گوشزد کردم شما دم از عاطفه می زنید اما عاطفه ندارید اگر واقعا بویی از عواطف انسانی برده بودید مرا چندین سال از فرزندم سعید دور نگه نمی داشتید.
گفتگو با آقای سیامک حاتمی – قسمت چهاردهم
بعد پروژه خوانیها و نوشتن فاکتها و اعتراف به اشتباهات و خطاها شروع شد. این مرحله واقعا خیلی سخت و ناراحت کننده برای اغلب نیروها بود. باید 100% این پروسه را طی می کردی و بر علیه خودت می نوشتی. فقط مجاز بودی اشکالات، انتقادات و نظرات را در برگه بنویسی و برای مسئول بالاتر بگویی. بدین صورت که نشست بصورت لایه ای در FM برگزار می شد فاکت ها را نفر می خواند. اسامی را مهناز می گفت. صمد کلانتری و زنان F قرارگاه و مسئولین برادر هم در نشست بودند. نفر، فاکت های خودش را می خواند. کارهای نکرده اش را می گفت؟!!
تاملی بر مصاحبه مریم عضدانلو با خبرگزاری فرانسه
مریم عضدانلو این روزها به جای تامل در وضعیت تراژیکی که فرقه ی تروریستی مجاهدین در آن قرار دارد در تلاش است با لاپوشانی حقایق و واقعیت های روشن و مشخص از سرنگونی نظام سیاسی حرف بزند. ایشان فراموش کرده است که فرقه ی تروریستی مجاهدین طی بیش از دو دهه اقدامات تروریستی و کشتار شهروندان غیر نظامی و بیگناه و نیز جاسوسی رهبران مجاهدین برای بیگانگان در بن بست دهشتناکی گیر کرده است.
گفتگو با خانم فاطمه امیری – قسمت هفتم
خوب مشخص است رهبران مجاهدین از خشونت و درگیری بین افراد اشرف و پلیس عراق نفع میبرند آنها می خواهند مظلوم نمایی کنند و همین که در سیمای آزادی مرتب تبلیغ می کنند چند نفر کشته دادند برای مظلوم نمایی است. بالاخره نیروهای عراق فکر می کنم قصد درگیری نداشتند ولی رهبران سازمان برخی از افراد اشرف را تحریک به درگیری می کردند و اوضاع را شلوغ کردند تا درگیری اتفاق بیافتد
انتقال افراد کمپ اشرف، فروپاشی دارودسته ی رجوی
دولت عراق مصمم است افراد مستقر در قرارگاه اشرف را به مکانی که موقعیت آن هنوز علنی نشده است انتقال دهد. شمارش معکوس برای جابجایی افراد تحت سیطره ی رهبری عقیدتی مجاهدین آغاز شده است. رهبران مجاهدین به خوبی واقف هستند اسارتگاه اشرف دیگر به مثابه ظرف ایدئولوِیک و سیاسی کارکرد و امکانی برای شستشوی ذهنی و فشار سیستماتیک بر کادرهای تشکیلاتی، نخواهد بود.
آرمان یا حماقت، شکنجه در قرارگاه اشرف – قسمت هشتم
وقتی از زندان مخوف اشرف به قرارگاههایمان منتقل و وارد یگانها شدیم مستمراً برایمان به اصطلاح به پا می گذاشتند و شدیدا تحت نظر بودیم در همین به پا گذاشتن ها یک نفر را فرستاده بودند از من حرف بکشد او کامبیز نام داشت. در یکی از روزها کامبیز به سوی من آمد و بعد از احوالپرسی گرم گفت: پرویز احمدی (در دوران چک امنیتی حین بازجویی و شکنجه کشته شد) خیلی آدم آقائی بود و خیلی مهربان.
پیام تسلیت به خانواده کاظم پور
خانم نرگس شریفی نظام آباد، پس از سالها انتظار و تحمل غم و اندوه در فراق فرزندانش حسین و محمد رضا کاظم پور، که تحت سیطره ی رهبران بیرحم و بی احساس مجاهدین بسر میبرند، متاسفانه دار فانی را وداع گفت. بی تردید، این مادر فداکار و صبور در همه ی لحظات از فکر فرزندانش غافل نبود و بازگشت عزیزان دلبندش به کانون گرم خانواده آرزوی ایشان بود. خانم نرگس شریفی نظام آباد به همراه همسرش در دیدار با مقامات صلیب سرخ و در ارتباط تنگاتنگ با انجمن نجات خواهان رهایی فرزندانش از اسارت رهبران بی رحم فرقه ی مجاهدین بود.
خاطرات مرضیه قرصی – قسمت بیست و ششم
در قرارگاه اشرف مسئولین سازمان مرا به خاطر بازگشت به ایران خیلی ترسانده بودند به من مدام تلقین می کردند: اگر به ایران بازگردی شکنجه خواهی شد به زندان خواهی رفت و فرزندت را به تو نخواهند داد. به این جهت به نماینده صلیب از دغدغه هایم گفتم: در صورت بازگشت به ایران اتفاقی برای من نخواهد افتاد؟ آیا شما در ایران دفتر نمایندگی دارید؟ اگر بلایی به سرم آمد کسی است که کمک کند یا در آنجا کشته خواهم شد؟ واقعیت این بود هنوز تاثیر القائات مسئولین سازمان از بین نرفته بود. گاهی اینگونه تصور می کردم و به اصطلاح برای خودم بریده بودم که یک بار سعید را می بینم و می میرم و دیدن فرزندم حتی برای یک بار ارزش مردن را دارد.
نادر رفیعی نژاد نماد شکنجه و خشونت در میان مجاهدین
نادر رفیعی نژاد مرد. این خبر برای بسیاری از جدا شدگان و کادرهای تشکیلاتی با سابقه مجاهدین سخت معنا دار بود چرا که نادر رفیعی نِژاد در دوران موسوم به چک امنیتی و قبل و بعد آن در شکنجه مستمر و وحشیانه نیروهای مجاهدین در قرارگاه اشرف نقش بسزایی داشت و به این خاطر در ذهنیت اغلب کادرهای تشکیلاتی مجاهدین یک عنصر فراموش ناپذیر بود. نادر رفیعی نژاد در میان عناصر مجاهدین نماد و سمبل اطاعت کورکورانه از رهبری عقیدتی (مسعود رجوی) و شکنجه و سر به نیست کردن همتایان و همرزمان خود با توسل به اتهام های بی اساس و شیوه های تیهکارانه بود.
تاملی بر خشونت و ستیزه جویی مجاهدین
این ستیزه جویی مجاهدین یادآور تحرکات خشونت طلبانه و وحشیانه مجاهدین در ژوئن 2007 نیز است. خشونتی که توسط دارودسته رجوی برعلیه فعالان حقوق بشری در ساختمان فیاپ پاریس بوقوع پیوست و به جراحات جدی بسیاری در مکان مذکور انجامید. همه این وقایع تلخ و گزنده حکایت تلخ و درخوری ست از پارادوکس حیرت انگیزی که در ساخت ذهنی و کنش های ستیزه جوبانه رهبران مجاهدین خودنمایی می کند.
خانواده ها تحت فشار سیستماتیک رهبری عقیدتی مجاهدین
آنچه که بوضوح مشخص است رهبران مجاهدین از هر گونه تماس خانواده های عضو انجمن نجات با مقامات و نهادهای بین المللی که در زمینه حقوق بشر به فعالیت مشغول هستند، واهمه و ترس دارند. رهبری عقیدتی مجاهدین به خوبی می داند اعضای خانواده ها برای رهایی عزیزانشان از دنیای تاریک و سیاه مجاهدین ناگزیرند به نهادهای بین المللی چون صلیب سرخ مراجعه کنند تا امکانی برای ارتباط و تماس آزادانه با افراد مستقر در اشرف را بدون کنترل محسوس و نامحسوس سران مجاهدین، بدست آورند.