بدون تیتراژ
چند هفته ای بود که از نشستهای طعمه می گذشت و آخرین بحث برادر مسعود هم خیلی صدا کرده بود و همه باید این بحث را روی خود می بردند یا به عبارتی گذشته تشکیلاتی خود را با شاخص این بحث مرور می کردند.قرار هم بر این بود که نفرات هرچه قدیمی تر و پرسابقه تر بیشتر این بحث را روی خودشان ببرند یعنی به خود بگیرند. موضوع بحث” پوفیوزی” بود، یعنی اینکه مجاهدین باید تک به تک خود را مورد بررسی قرار دهند که چقدر پوفیوز هستند.
مرز سرخ انقلابی یا آفتاب پرست
یاد سال 1377 افتادم که در قرارگاه اشرف به طور پنهانی بازی ایران و استرالیا را دنبال میکردیم. با هر زور ضربی که بود یک رادیو گیر آوردیم و چند نفری در حال گوش دادن گزارش بازی بودیم. ناگهان درب باز شد و برادر مسئول وارد شد و بدون هیچ مقدمه ای گفت: خجالت نمی کشید، وقاحت کارهای شما همه مرزهای انقلابی رو از بین برده. چطور جرات می کنید با وجود این همه خون، چند تا برادر مجاهد بشینید و گزارش وزارت اطلاعات رو گوش کنید؟
خاطرات دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت هشتم
امروز هوا خیلی سرده شده و همه جا را مه گرفته است. صبح هم گفته شد که سه نفر فرار کرده اند، دو نفر از بلوک یک و یک نفر هم از بلوک 6 که کریم فنج و عادل رئیس جمهور اسم آنها است. عادل جزو کسانی است که معتقد است آذربایجان باید کشور شودو بچه ها او را رئیس جمهور آذربایجان صدا میکنند (الان که این خاطرات را مرور میکنم خبر دار شدم که عادل به تمام ترکها و حتی آتاتورک هم فحش میدهد و دلیلش هم این است که چند ماه پیش قاچاقی رفته بود ترکیه و توسط پلیس دستگیر شده و به زندان افتاده و پس از کتک اساسی به عراق دیپورت شده).
دجالیت به سبک مجاهدین
درروز 28 ژوئن تظاهرات نمایشی مجاهدین در پاریس برگزار شد و مجاهدین رقم 35000 تظاهرات سال گذشته خود را این بار با دروغی بزرگتر و اعلام رقم 70000 شرکت کننده در فرازی نوین از دجالیت ادامه دار اعلام کردند، تا باز هم فریبی باشد برای ره گم کردگان و گروگان های ایدئولوژیکی پادگان اشرف که سالیان سال است در دجالیتی وصف ناپذیر رجوی استثمار میشوند و با نیرنگ و فریب سعی میکنند خود را به شیوه های مختلف به چپاولگران غربی عرضه کنند.
وابستگی خانوادگی و عواطف انسانی بزرگترین مشکل مجاهدین
مراجعه خانواده ها به قرارگاه اشرف جهت ملاقات عزیزان خود اگر چه با ممانعت فرقه مجاهدین روبرو می شود ولی نقطه امیدی برای اسیران این فرقه بوجود می آورد که کانون گرم خانوادهای آنان هنوز در پشت حصارهای قرارگاه اشرف وجود دارد و کسانی هستند که همچنان عواطف انسانی را فراموش نکرده و بر محور محبت رنج سفر را به جان می خرند اگر چه مورد هجوم چماقداران این فرقه قرار می گیرند و سختی های سفر و سعی در آزاد نمودن عزیزان خود تا برچیده شدن کامل مناسبات فرقه ای ادامه خواهند داد.
ما کجائیم و تو کجا
روابط و مناسبات پوشالی و ضد انسانی در سازمان مجاهدین در قالب حرفها و شعارهای بی معنی و پوچ که برای سرپا نگاه داشتن این تشکیلات می باشد دارای واژه هایی خاص می باشد که برای بیرون از این روابط برده داری نوین کاملا غیر قابل درک و فهم است از جمله آنها” انقلاب مریم” است که تحت این عنوان بطور کاذب و فرمالیستی فقط جهت سوء استفاده از زنان و در مقابله با مردان این سازمان بکار گرفته می شود.
تظاهرات خریداری شده
هر چند که فرقه مجاهدین در پشت درهای بسته در انگلستان تعهد به دست کشیدن از مبارزه مسلحانه را داده است ولی این تظاهرات که در تاریخ 26 ژوئن در پاریس برگزار می شود و به مناسبت سالروز شروع مبارزه مسلحانه سازماندهی شده است خود بهترین گواه و نشان دهنده عدم صداقت در تمامی تاریخ این سازمان می باشد چرا که همچنان فرهنگ خشونت بر این سازمان حکمفرما می باشد.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت پنجم
امروز چند نفر از بچه های قدیمی آمده اند و بچه های پاکستانی به آنها گیر داده اند که شما باید انقلاب کنید، این نفرات پاکستانی کسانی هستند که به بهانه کار فریب خورده اند ولی جالب این است که در زمانی که در قرارگاه بودند انقلابی دوآتشه بودند و دائم خواهر مریم! خواهر مریم میکردند. حتی در دوران مصاحبه با وزارت خارجه اینها شده بودند سمبل انقلاب خواهر مریم چون در مصاحبه با نفرات امریکایی گفته بودند ایدئولوژی خواهر مریم جهانی است و افتخار میکنند که اولین پاکستانی هستند که مجاهد شده اند، اما وقتی سر قبیله اشان برید و به کمپ آمد هم آنها پشت سر او راه افتادند و حالا همان سمبلهای انقلاب اینجا هم می خواهند بقول خواهر مریم نفرات را” به انقلابونند!” ولی این بار با عکسهای مجله سکسی که کله مریم و مسعود، فهیمه، شریف، احمد واقف، و نسرین و….. را روی عکس مجله ها چسبانده اند. بهرحال اینه همه اش از نتایج به زور آوردن نفرات برای مبارزه است.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت چهارم
حدود ساعت 8 شب پس از 16 سال رزمنده گری با یک دست لباس تنم راهی کمپ آمریکایی ها شدم. اتوبوس مملو از نفرات بود گویی داشتیم به نشست خواهر مریم می رفتیم، راستی یادم رفت بگویم که ترکیب مان هم کامل بود از (MO) یا عضو 20 ساله تا (K2) یعنی کادری که یک سال است آمده در اتوبوس بودند. اتوبوس جلوی درب شمالی قرارگاه که همان درب ورودی زاغه مهمات بود ایستاد، چند سرباز آمریکایی وارد شدند و سرشماری کردند و همراه ما به سمت کمپ (TIF) راه افتادیم که بعدا به (TIPF) تعییر اسم داد و سپس به(ARK) تغییر کرد.
کسی بدون اطلاع رهبری نفس نمی کشه
مسئول ما هم از لایه های انقلاب کننده بود و الباقی نفرات بخش ما هنوز انقلاب نکرده بودند نصف بیشتر ما مجرد بودیم و بقیه که شامل خواهر و برادرها (زنها و مردها) متاهل بودند. بعضی ها بدلیل بچه دار بودن هر شب به اسکان می رفتند و در حقیقت آنها کسانی بودند که یا با بچه خردسال وارد سازمان شده بودند یا بچه هایشان در سازمان بدنیا آمده بودند.
قهرمان سازی از شیوخ عرب توسط سازمان مجاهدین
بعد از سرنگونی صدام و خلع سلاح مجاهدین و غیبت مسعود رجوی این تراژدی ابعاد تازه ای به خود گرفته است. شتشوی مغزی سیستماتیک روزانه و فعالیتهای فرمالیستی و بیهوده و قطع ارتباط کامل از دنیای آزاد و حتی ممنوع بودن ملاقات با افراد خانوادها که گاها خود را به پشت درب های قرارگاه اشرف می رسانند، از نشانه های مناسبات برده داری نوین مجاهدین میباشد.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت سوم
امروز” سر جنت اسکی” پیرمرد رئیس آشپزخانه به چادر کناری ما آمد و نشست و با بچه ها گپ زدن، و وقتی بچه ها از شرایط اشرف برایش گفتند اصلا باور نمی کرد، بچه ها برایش تعریف کردند که برنامه غذایی آنجا چیست، بدون مقدمه گفت: پس چرا سربازان آمریکایی را دعوت می کنند انبوهی گوشت و مرغ و……می دهند؟ ما فکر می کردیم که نفرات اشرف هم همین غذا را می خورند. بعد هم گفت که در یک وعده غذایی به آنها قیمه، فسنجان، ماهی، بستنی و نوشابه و کیک و…