میز گرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف (قسمت دوازدهم)
میز گرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف (قسمت دوازدهم) مکان گفتگو : انجمن نجات دفتر آذربایجانغربیآرش رضایی: ضمنا اگر از منظر تاریخی هم به موضوع نگاه کنیم واکنش رهبر فرقه مجاهدین با الگو های تاریخی سازگاری ندارد زیرا فرقه مجاهدین ادعا دارند که مسعود، راه امام حسین (ع) را ادامه میدهد خوب ما […]
ادعای آزادیخواهی و ایجاد محدودیت برای تماس تلفنی
ادعای آزادیخواهی و ایجاد محدودیت برای تماس تلفنیخانواده گرامی و محترم آقای اکبر خسروی فرد مستقر در قرارگاه اشرف پس از مشاهده فیلم سخنان اکبر که در تلویزیون متعلق به فرقه رجوی پخش شده است. در نقد و ارزیابی محتوای سخنان دیکته شده به آقای اکبر خسروی به نکات قابل تاملی اشاره کرده اند که […]
بازگشت مرضیه قرصی به آغوش خانواده
بازگشت مرضیه قرصی به آغوش خانواده در تاریخ 25/2/85
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۱۱
در اشرف افراد به جای اینکه دو رنگ باشند هزار رنگ هستند یعنی اینجوری تربیتشون می کنند. به قول معروف آدم وقتی افراد مستقر در اشرف را می بینه و مناسبات آنجا را از نزدیک لمس می کند، معمولا دو تا حالت و شخصیت بالاجبار پیدا میکنه یا اصلا رنگ خودش را هم فراموش میکند. در قرارگاه اشرف شرایطی به وجود آمده بود که ما هویت و فردیتمان را دیگر حس نمی کردیم در واقع رهبران سازمان به جای ما حرف می زدند و در درون ما نفوذ کرده بودند و تصمیم می گرفتند و یا فکر می کردند.
میز گرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف( قسمت یازدهم)
میز گرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف( قسمت یازدهم)مکان گفتگو : انجمن نجات دفتر آذربایجانغربیآرش رضایی: در ارتباط با همین موضوع طلاق و سرکوب امیال و تاثیرات منفی آن بر افراد به خصوص خانم های مستقر در قرارگاه اشرف میشه بحث های زیادی کرد و مورد واکاوی دقیق و ژرف قرار داد که […]
حقیقت درباره رفتار غیر انسانی رهبران فرقه تروریستی رجوی
ورای تروریسم: حقیقت درباره رفتار غیر انسانی رهبران فرقه تروریستی رجوینامه خانم یوسف زاده به پسرش آقای یعقوب یوسف زاده فرد مستقر در قرارگاه اشرف و حکایت آنچه که بر سر وی در مدت بیست سال به علت نداشتن کوچکترین خبری یا تماسی از فرزندش به علت اعمال محدودیت های فرقه رجوی ، گذشته است […]
نامه خواهران معصومه اولادی
خانم ها انیس و مونس اولادی فرد در نامه خویش خطاب به خواهرشان خانم معصومه اولادی فرد مستقر در قرارگاه اشرف که چند سال پیش در سنین نوجوانی با شیوه و ترفندهای خاص دارو دسته رجوی اغفال شده و به قرارگاه اشرف در خاک عراق انتقال داده شده است ، ضمن ابراز تنفر از آدم […]
خاطرات قلعه اشرف – قسمت یازدهم
یکی دیگر از دوستان من که در سال 73 جزء دستگیرشدگان بود و در زیر شکنجه جان خود را از دست داد جلیل بزرگمهر نام داشت.جلیل اهل کرمانشاه بود و 25 سال داشت که به علت فقر مالی و وضعیت نابهنجار خانوادگی و نداشتن پدر و مادر به اتفاق برادر کوچکترش خلیل و خواهرش در سال هفتاد هجری شمسی به امید زندگی بهتر اغفال شده و به تور سازمان افتاده بودند. من و جلیل در یگان توپخانه در مرکز 35 باهم کار می کردیم
خاطرات قلعه اشرف(۱۱)
خاطرات قلعه اشرف(11) خاطرات منصور تنهائی شکنجه و برخورد قرون وسطائی در زندان قرارگاه اشرف(بخش دوم)یکی دیگر از دوستان من که در سال 73 جزء دستگیرشدگان بود و در زیر شکنجه جان خود را از دست داد جلیل بزرگمهر نام داشت.جلیل اهل کرمانشاه بود و 25 سال داشت که به علت فقر مالی و وضعیت […]
کنکاش و بررسی نقض حقوق بشر در مناسبات درونی فرقه تروریستی رجوی (قسمت اول)
کنکاش و بررسی نقض حقوق بشر در مناسبات درونی فرقه تروریستی رجوی (قسمت اول)مکان گفتگو: انجمن نجات دفتر آذربایجان غربیمقدمهشش تن از افراد جدا شده فرقه تروریستی رجوی به نام های آقایان مهران کریم دادی ساکن مشهد عضو سابق ارتش به اصطلاح آزادیبخش و مهمان میزگرد (مدت حضور در قرارگاه اشرف پانزده سال) ، قادر […]
میزگرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف(قسمت دهم)
میزگرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف(قسمت دهم) مکان گفتگو : انجمن نجات دفتر آذربایجانغربیآرش رضایی: ناصر شما چه نظری در این مورد دارید؟ تجربه شما از زندگی در قرارگاه اشرف چیه؟ واقعا در هنگام اقامت در اشرف چه وضع و احساسی داشتی؟ ناصر سید بابایی: به نظرم نباید زندگی در قرارگاه اشرف را […]
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۱۰
من به قرارگاه اشرف نرفتم که تجربه ای از آنجا داشته باشم و بعد به خودم بگویم چیزهائی یاد گرفتم و یا یاد نگرفتم. مدتی در آنجا بودم خیلی هم برایم سخت گذشت خاطرات تلخی از قرارگاه اشرف دارم و سازمان چیز جالبی برای ما نداشت برای من نوعی به خصوص. وقتی به خودم و به زندگی خودم نگاه می کنم منظورم قبل از پیوستن به سازمان بود، قبل از رفتن به اشرف دید دیگه ای نسبت به سازمان داشتم، با حرص و ولع رادیوی سازمان را گوش می کردم معمولا به سازمان فکر می کردم و به خودم می گفتم که آنها واقعا انقلابیند