پنجشنبه, ۴ دی , ۱۴۰۴
گفت و گو با عزیز الله رستمی برادر داریوش رستمی 14 اسفند 1401

گفت و گو با عزیز الله رستمی برادر داریوش رستمی

مسئول انجمن نجات استان مرکزی با عزیزالله رستمی برادر داریوش رستمی ، از اعضای گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق دیدار و گفتگو کرد. عزیزالله رستمی با اشاره به اینکه برادرش ناخواسته در دام آدم ربایان مجاهدین خلق افتاده است گفت: در کل خانواده ما هیچکس عضو گروه یا حزبی نبوده و نیست. داریوش هم عضو […]

حکم اعدام به جرم آنکه میخواستم از اشرف فرار کنم 10 اسفند 1401

حکم اعدام به جرم آنکه میخواستم از اشرف فرار کنم

من سعید فیروزی هستم. جدا شده از سازمان مجاهدین خلق. قبلا در خاطراتم اشاره کردم که چگونه در دام سازمان مجاهدین خلق افتادم. اولین و تلخ ترین نکته ای که در تشکیلات مجاهدین خلق به آن پی بردم این بود که سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی و مریم رجوی مدعی آزادی ست اما […]

نامه عزیزالله رستمی به برادرش داریوش رستمی در کمپ مجاهدین 09 اسفند 1401

نامه عزیزالله رستمی به برادرش داریوش رستمی در کمپ مجاهدین

داریوش جان سلام امیدوارم حالت خوب باشد . برادر جان کجایی؟! اوضاع و احوالت چطور است؟ چرا تماسی با ما نمی گیری؟ حساب سال هایی که ما را رها کرده ای و رفته ای داری؟ می دانی چرا افسوس می خورم؟ افسوس می خورم که برای کار به کشور دیگری سفر کردی و خودت را […]

گفت و گوی انجمن نجات استان مرکزی با پدر عباس گل ریزان 07 اسفند 1401

گفت و گوی انجمن نجات استان مرکزی با پدر عباس گل ریزان

انجمن نجات استان مرکزی گفت و گوی کوتاهی با آقای ولی الله گل ریزان پدر عباس گل ریزان انجام داد که به شرح ذیل می باشد. با سلام خدمت آقای گل ریزان، در ابتدا اگر صحبتی دارید بفرمایید. – سلام از بنده است. شما بهتر می دانید زمانی که از خدا بی خبران فرقه رجوی […]

نامه ولی الله گل ریزان به فرزندش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 02 اسفند 1401

نامه ولی الله گل ریزان به فرزندش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

سلام عباس، امید دارم که حالت خوب باشد. چرا جواب نامه هایم را نمی دهی؟ چرا تماسی با من نمی گیری؟ زمانی که بچه بودی چه آرزوهایی که برایت داشتم. وقتی به خدمت سربازی رفتی روز شماری می کردم به سلامت سربازی ات به اتمام برسد و پیش من برگردی. خبر نداشتم 2 سال سربازی […]

نامه مهدی شمس اللهی به عمویش نصرالله شمس اللهی در کمپ آلبانی 30 بهمن 1401

نامه مهدی شمس اللهی به عمویش نصرالله شمس اللهی در کمپ آلبانی

عمو جان سلام خوشحالم که برای اولین بار برای شما چند خط نامه می نویسم. امیدوارم که حال تان خوب باشد. عمو جان چند سالیست که هیچ تماسی با خانواده نگرفته ای. نه از طریق تلفن و نه حتی نامه. ما همه نگران حال شما هستیم. دلتنگتان هستیم و دل نگران از این که حال […]

برادر حمید رضا نوری: برادر جان به خاطر پدر چشم به راهمان برگرد 23 بهمن 1401

برادر حمید رضا نوری: برادر جان به خاطر پدر چشم به راهمان برگرد

حمید رضا سلام، امیدوارم که حالت خوب باشد. یه جاهایی در زندگی ما آدم ها نیاز داریم که یک تکیه گاه و پشتیبان داشته باشیم و در برابر مشکلات دلمان به یک نفر قرص باشد. اینجور وقتها یک نفر هست که می تواند خیلی به دادمان برسد و آن فرد یک بردار با معرفت و […]

برادر رضا زنگنه: دلم می خواهد چهره ات را ببینم 18 بهمن 1401

برادر رضا زنگنه: دلم می خواهد چهره ات را ببینم

رضا جان سلام .حالت چطور است؟ روز مرد را به شما تبریک می گویم. این چندمین نامه ای است که برای شما ارسال می کنم ولی جوابی از شما نمی گیرم. هدفم از نامه نوشتن برای شما این است که می خواهم بدانم در چه وضعیتی هستی چون من و خانواده خیلی نگران شما هستیم […]

شکوه جان، چشم انتظارت هستیم و بی قرار دیدار 09 بهمن 1401

شکوه جان، چشم انتظارت هستیم و بی قرار دیدار

دخترم شکوه جان سلام امیدوارم که حالت خوب باشد. نامه هایی که برایت می نویسم را به پای درد دلی پدرانه بگذار. درد دل پدری با دخترش. دختری که سالهاست من و مادرش را رها کرده و از او بی خبریم. تا به حال چندین نامه برایت ارسال کردم اما جوابی به من ندادی! گویی […]

نامه مهین حبیبی برای دخترش پروانه ربیعی اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 09 بهمن 1401

نامه مهین حبیبی برای دخترش پروانه ربیعی اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

پروانه جان سلام نمی دانم با چه زبانی احساساتم را برایت بیان کنم که درک کنی در چه حالی هستم. چطور از دلتنگی هایم بگویم تا بدانی قلبم در سینه فشرده شده و نفسم در نمی آید. دخترم در نبود تو چه غصه ها که نخوردم. دلبندم با تمام وجودم از تو خواهش می کنم […]

سمانه نوری در آستانه روز پدر، به پدر اسیرش در کمپ مجاهدین خلق نامه نوشت 08 بهمن 1401

سمانه نوری در آستانه روز پدر، به پدر اسیرش در کمپ مجاهدین خلق نامه نوشت

پدر جان سلام امیدوارم که سلامت باشید. پدر عزیزم روز پدر نزدیک است، اما تو فرسنگ ها با من فاصله داری. دلتنگت هستم و چاره ای ندارم جز این که چند خطی نامه برایت بنویسم و امیدوار باشم که به طریقی به دستت برسد. پدر جانم امیدوارم که هر چه زودتر برگردی و سال آینده […]

نامه ای برای برادرم رضا زنگنه اسیر مجاهدین خلق در آلبانی 05 بهمن 1401

نامه ای برای برادرم رضا زنگنه اسیر مجاهدین خلق در آلبانی

رضا جان سلام. حالت چطور است امیدوارم خوب باشی. اگر از احوالات این جانب خواسته باشید ملالی نیست جز دوری شما. همه خانواده دلتنگت هستند. ما که شماره تماسی از تو نداریم تا از حالت باخبر شویم.  حساب سالهایی که با خانواده تماس نداشته ای را داری؟ خبر داری چند سال است با خانواده خودت […]

blank
blank
blank