نقدی بر مصاحبه منوچهر هزارخانی (در دفاع از رهبری مجاهدین)
آیا پرسیدن این سوآلات که حق ما اعضای پیشین این فرقه می باشد انداختن بار تاریخ به دوش ایشان است؟ کدام بار تاریخ؟ او رهبر ما بوده است و باید خیانتها و جنایتهای خود را پاسخگو باشد. بار تاریخی ندارد بلکه بار ۳۲ سال گذشته است که ما همراه او بودیم و جان و جسم خود را در اختیار او گذاشتیم تا در راهی خرج کند که از نظر ما درست می آمد. راهی که عکس آنرا طی کرد و حالا آنرا خیانت می دانیم و او را پاسخگو می دانیم.
هفتم تیرماه، بنی صدر و فرقه مجاهدین خلق (مسعود رجوی)
انفجار حزب جمهوری اسلامی و بدنبال آن انفجار مقر نخست وزیری و کشته شدن رئیس جمهور و نخست وزیر وقت، آغاز راهی بی سرانجام و خونین بود که نتیجه آنرا می توان بعد از سی و دوسال مشاهده کرد: دهها هزار کشته از دو طرف که می توانستند نقش کلیدی در پیشرفت و تعالی ایران داشته باشند، به خطر افتادن موقعیت کشور در آن شرایط بحرانی، دور شدن کشور از مسیر رسیدن به دمکراسی، اسیر شدن هزاران نفر از اعضای فرقه در میان آتش اشرف و لیبرتی و انتظار کشیدن آنان برای مرگ
چهارشنبه سوری و خوی خونریز سران مجاهدین خلق، فرقه رجوی
چهارشنبه سوری را باید به زیباترین شکل ممکن برگزار نمود و اجازه نداد این آیین مهر و دوستی و روشنایی که نشانه ای از آغاز بهاران عشق و آگاهی است، ابزاری برای سوء استفاده گروههای تروریستی چون فرقه رجوی شود. باید به یاد داشت که این فرقه، در بحران شدید داخلی و خارجی قرار گرفته و دست به هر اقدام جنایتکارانه ای برای برون رفت از این بحرانها خواهد زد
حمله تروریستی چماقداران مریم رجوی به خانه خانم عفت اقبال را محکوم می کنیم
ما ضمن محکوم کردن این اعمال تروریستی سران فرقه رجوی که تماماً از اورسوراواز هدایت می شود و قبلاً نیز نمونه های متعدد آنرا شاهد بوده ایم (در حمله به خانه آقای نوریزاده و حمله به خانه خانم بتول سلطانی و همچنین حملات متعدد به منتقدین جداشده از فرقه رجوی که در منطقه سرژی اکسیون برگزار نموده بودند و همچنین حمله و هجوم چماقداران این فرقه به تجمع افشاگرانه جداشدگان در پاریس که همین چندماه پیش برگزار شده بود)، از دولت فرانسه می خواهیم تا مرکز فرماندهی این فرقه خطرناک مذهبی-تروریستی را هرچه زودتر تعطیل نموده و مریم رجوی را به جرم فرماندهی چنین اعمالی به دادگاه بفرستد.
تلاش مریم قجرعضدانلو و مسعود رجوی برای زنده بگور کردن بازمانده نیروها
باز هم پافشاری مریم و مسعود رجوی برای ادامه بازداشت اسیران اشرف و لیبرتی باعث فاجعه گردید و دهها تن از مجاهدین به خاک و خون کشیده شدند تا این دو جنایتکار قرن که در پرونده سیاهشان خون صدها هزار ایرانی و عراقی ثبت گردیده است به حیات ننگین خود ادامه دهند. قبلاً گفته بودیم که رجوی تا آخرین مجاهد را در عراق به کشتن ندهد دست بردار نیست و بخاطر آشکار نشدن بیش از پیش رسوایی های اخلاقی و ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و انبوه جنایات در خفا مانده، ترجیح می دهد وفادارترین یاران خود را هم به کشتن دهد
مرحله بی پایان سرنگونی، نگاهی به سخنرانی ۳۰ دی ۱۳۹۱ مسعود رجوی و اعلام موسسان چهارم
هذیانگویی های اخیر رجوی نشان می دهد که به پایان خط رسیده و در بحران عمیق ناشی از بی مصرف و بی اعتبار و بی آینده ماندن، او را شدیداً به بحران روحی و فراموشی دچار ساخته است. پرخاشگری و فحاشی به منتقدان و تهدید نمودن آنها (به برملا کردن پرونده های جنسی که چیزی جز فرار به جلو نیست) تنها ضعف کسی را آشکار می سازد که با آنهمه اقتدارنمایی پوشالین و دم از سرنگونی زدن و خود را در محوریت کل جهان خواندن و دم از تغییر استانداردهای بین المللی زدن، از حضور چند ده جداشده که هیچ امکانی در اختیار ندارند، تمامی قداست و پایه های تشکیلاتش متزلزل گردیده و به مرز فروپاشی رسیده است.
نقدی بر سفر و گزارش وکلای اشرفی!
البته این قضیه چیز تازه ای نیست و سران فرقه از همان ابتدای سقوط صدام برای فریب دادن اعضای بی خبر از همه جای خود در اشرف مدعی شدند که خواهر مریم برای همه وکیل گرفته تا کارهای قانونی آنان را برای خروج از عراق ردیف کنند. هنگام مصاحبه با وزارت خارجه آمریکا نیز به هرکدام از نفرات یک اسم می دادند و می گفتند که این اسم وکیل تو است و اگر آمریکاییها می خواستند شما را سین جیم کنند بگویید ما جواب نمی دهیم و اگر مشکلی هست با وکیل ما تماس بگیرید!
درماندگی رجوی و ترفندهای حقیرانه برای برون رفت از بحران
مدتهاست که قداست رجوی با افشاگریهای مستمر جداشدگان در هم شکسته می شود و امروز رجوی حتی در بین اعضای فرقه اش آن هیبت و هیمنه را ندارد و به عنوان شخصیتی فاسد شناخته می شود که در قرن بیست و یکم بزرگترین حرمسرای قاجاری را برپا نموده و هزاران انسان را به عنوان برده بکار گرفته است. چنین فساد و تباهی که امروز سر تا پای رجوی را فرا گرفته، طبیعی است که پایه های قداست او را هدف قرار داده باشد و همین باعث شده که وی عنان از کف بدهد و به هر ترفند حقیرانه ای چنگ بیندازد
مریم رجوی، قاصدک جنگ در گشت و گذار به اسپانیا!
بانوی جنگ به هر دری می زند که ارتش بی جانش را حداقل در حد شورشیان سوری و تروریستهای تحت الحمایه عربستان به رسمیت بشناسند که نتیجه ی آن کمکهای مالی بیشتر و به رسمیت شناختن لیبرتی به عنوان اشرف ثانی است که در این صورت شاید بتواند چشم انداز جنگ را نمایان سازد. سراسر درخواست و تمناهای مستمر مریم از غربیها همین است که به جنگ راضی شوند و به تحریم بسنده نکنند. این تنها نقطه امید مریم قجر است که از یکسو حمایتهای مالی خود را افزایش دهد و از طرفی با دست باز به سرکوب دوباره باقیماندگان اشرف و لیبرتی بپردازد.
مجاهدین خلق (فرقه رجوی) و آینده
آقای باقرزاده در پاسخ به این سوآل که آیا امکان تغییر در تشکل مجاهدین وجود دارد یا خیر، نتوانست صراحتاً بگوید در هیچ تشکل فرقه ای امکان تغییر وجود ندارد الا اینکه دستگاه از بنیاد فروبپاشد. فهم این نکته کار پیچیده ای نیست که ایشان و یا هرکسی دیگر دچار تردید شود. تا وقتی یک تشکل دارای رهبر بلامنازع ایدئولوژیکی باشد چگونه تغییری ممکن است رخ دهد تا اینکه ریشه چنین رهبری مطلقه ای خشکیده شود؟
رابطه و مناسبات رجوی با گروههای تروریستی
رجوی که بشدت از اقدام بن لادن در پایین آوردن برجهای دوقلو هیجان زده و خوشحال شده بود، با تهیه و تولید فیلمهایی از جنگجویان القاعده و طالبان و نشان دادن تصاویری از کشته شدگان این جریانات تروریستی و بنیادگرا، از آنان به عنوان «شهید» یاد می کرد و با پخش آن در نشستهای جمعی، گرایش فکری و خشن آنها را به گونه ای مورد ستایش قرار می داد که خود مجاهدین نیز با دیدن آن انگیزه برای جنگ بیشتر داشته باشند…
رسوایی شدید مریم قجرعضدانلو در حمله به منتقدان
شکستهای پی در پی مسعود و مریم رجوی چه در عرصه سیاسی و یا نظامی و اجتماعی به روشنترین شکل همه جا مشاهده می شود، اما چیزی که مسعود رجوی تصور نمی کرد این بود که خود تشکیلات مافیایی اش هم دچار شکست و فروپاشی شود. امروز چنین اتفاقی افتاده و برای همین با وجود لمس روزمره شکست در همه زمینه ها، توانمندی ترور کامل جداشدگان را ندارد و لاجرم به چند حمله ایضایی در قلب پاریس و جلوی چشم مردم و پلیس فرانسه بسنده می کند.