سیزده بدر سال91، وقت بدرکردن نحوست رجوی

سیزده بدرازراه میرسد.مردم ایران زمین بعد از12 روزجشن و پایکوبی درگرامیداشت عید باستانی نوروز این ارمغان نیاکان کهن، خود را آماده میکنند تا در روز سیزدهم فروردین به کوه و دشت زده و دست افشان و پایکوبان در دل صحرای سرسبز و دردامنه کوههای سر به فلک کشیده، تمامی زشتی و پلیدی و نحوست دست و پا گیر و نیل به آینده ای روشن و تابناک زندگی را بدرکنند. دردل نیت کرده وسبزه ها گره بزنند تا بدینوسیله غل و زنجیر و گره بزرگ را بگشایند. اما سیزده بدرامسال برای اعضای تحت اسارت فرقه رجوی و خانواده هایشان معنی ومفهوم دیگری دارد. بعد ازشکست مفتضحانه رجوی درسال 90 وعقب نشینی ذلت بار از اشرف به کمپ موقت ترانزیت که سرآغازی برای رهایی ازاسارت ونیل به آزادی تلقی میگردد، خانواده ها آماده میشوند که درروزسیزده 91 به دل صحرای اسارتگاه اشرف زده و با گره زدن قلبها به یکدیگر و جزم کردن عزم آهنین خود نحوست رجویها را برای همیشه در جشنی بزرگ دست در دست عزیزان رها شدنشان را بدرقه کنند.
با نگاهی به حوادث و رویدادهای 30 سال گذشته براستی که فرقه رجوی بزرگترین نحوستی بود که گریبان میهن و مردم و تاریخ ایران زمین را گرفت. یکی از بدنام ترین و مخوفترین فرقه های تروریستی در دنیای معاصر که به هیچ یک از پرنسیبها و ارزشهای انسانی پایبند نبوده ودریک کلام گوهرتابناک انسانی که همانا آزادی وحق تعیین سرنوشت بود را به سخره گرفته است.سازمانیکه چون بختک درصحنه سیاسی جامعه ما ظاهرشد و با سوءاستفاده رذیلانه از ارزشهای مقدس اسلامی وآزادی، نسلی را درطی سالیان درجهنمی به نام اشرف به اسارت گرفت. ودرشرایطی که درجهان آزاد کنونی که به عصرارتباطات معروف است انسانها درتعامل وتفاهم با یکدیگر ارابه تکامل را به پیش میبرند. قلعه مرگ موسوم به اشرف ازحق بدیهی ترین امکان ایجاد رابطه با خانواده های خود محروم گشته بودند. به دلیل خفقان مطلق حاکم برمناسبات این سازمان اعضا هویت انسانی خودرا از دست داده و تبدیل به ابزاری در دست سران فرقه و اهداف جاه طلبانه آنها شده بودند.انسانهایی که به دلیل اسارت سالیان درچنبره مافیای تشکیلات و بی خبری از دنیای آزاد به صورت ربات متحرکی درآمده بودند، که با کنترل زندانبانان رجویها طول وعرض اسارتگاه را بدون هیچ هدف مشخصی طی میکردند. ذهن آنها ازسال 60 منجمد باقی مانده و درعصرکبیر آگاهی توده ها مجبور بودند که تمامی حقایق و واقعیتها را فقط از دریچه رجویها ببینند و بفهمند.30سال بدینسان برآنان گذشت. نه شادی، نه امید، نه عید ونه گل وسبزه ای،30سال اسارت درزمستان سرد و سیاه رجوی و فدا کردن تمام لحظات عمر و جوانی و سرمایه های مادی و معنوی درسراب آزادی و وعده های دروغین.30سال زندگی پشت سیاجها و برجهای محصور کننده و در آرزوی دیدار پدر و یا مادر و یا خواهر و برادری. ولی افسوس و افسوس گذشت سالیان که چنان گذشت.
ولی سال 91 چنانکه خداوند وعده داده تحولات و تغییرشرایط شگفت انگیزی در راه است. (یا محول الحول والاحوال) سردی 30سال زمستان سیاه رجوی در تقدیر است. این بار قرار است سنت تکامل و قانونمندی و اراده حاکم برهستی به صورت دیگری رقم بخورد. الیس الصبح بقریب. بهار زندگی فراخواهد رسید و بعد از نوروز پیروز و خجسته این بار نحوست رجویها درسیزده 91 در جشن آزادی خانواده ها که تمامی اسیران رها شده بدرخواهد شد. آری این وعده وسنت خدایی است.
اللیل اذا عسعس والصبح اذا تنفس، قسم به شب آنگاه که فرو رود و صبح آزادی و رهایی آنگاه که بدمد.
به بهاران به گل وسبزه درود
به آزادی عزیزان که میرسد ازراه به سازوسرود
درود درود درود

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا