باوجود جلوگیری از ملاقات ها، حضور صرف خانواده ها، رجوی را جان بسر کرده!

درعرض هفته ای که گذشت، فرقه ی رجوی حملات تندی برعلیه  اعضای خانواده های اسرای خود آغاز کرده که بعضا جواب های لازم را دریافت داشته است.
این بار نام آقای علی هاجری ازقرعه کشی رجوی بیرون آمد که ضمن نوشتن شکوائیه ای به مقامات بین المللی – که ما فعلا فرض میکنیم  که خودش نوشته باشد- هرچه حرف زشت ازدهانش برآمده  نثار خانواده ها وبرادر خودش کند!!
درنوشته ای مندرج در سایت های اقماری فرقه ی رجوی که " احمد هاجری گماشته بیمقدار وزارت اطلاعات ولوطی عنتر های سیرک وحوش، انجمن نجات وعربده کش های هار رژیم البته باسم وپوش خانواده (برادر یا خواهر یا…) نام دارد، آمده است:
" مدتهاست فردی بنام احمد هاجری یکی از ماموران وزارت بدنام ملاها که خود را به… فروخته چه در داخل کشور وچه در عراق، در جلو اشرف برای شکنجه روانی خانواده ها واشرفیان بطور حرفه ای بکار گرفته میشد. مزدور جنایت کار احمد هاجری حتی به خانواده خود نیز رحم نمیکند و با شانتاژ و تهدید سعی میکند بقیه خانواده را به رژیم ولایت فقیه بفروشد ".
اینکه فرد مورد اتهام به چه دلیل ومدرک مزدوراست، معلوم نیست وچرا باید مراجعه ی او به ملاقات شکنجه تلقی شود بازهم معلوم نیست وتنها موضوع روشن عبارت ازاین است که رجوی تداوم حاکمیت بلامنازع بر جان ومال ناموس این اسرا را درمنزوی کردن آنها وقطع هرگونه ارتباط عاطفی میداند ومردانه؟؟ برروی حرفش ایستاده است!!
بازهم به چه دلیل آقای هاجری به خانواده ی خود هم رحم نمیکند، هم بما مربوط نیست وهم دلیلی براین ادعا اقامه نشده است!
چرا درخواست  یک ملاقات که حق طبیعی هرانسانی است، باید شکنجه ی روانی بر لیبرتی نشینان تلقی شود وکجای پای منطق میلرزد که این چنین گفته میشود؟
آیا  لرزش منطق، چیزی جز بخطر افتادن منافع نامشروع شخص مسعود رجوی است؟؟!!
به ادعای عجیب وغریب باند رجوی توجه فرموده شود:
"… این مزدور در داخل همراه با بریده مزدورهای دیگر مانند سراغ خانواده ها میرفتند وبا تهدید وتنبیه وپاپوش درست کردن وحتی زندانی کردن ومصادره اموال سعی کردند چند نفری را با خود همراه کنند اما تا بحال به اعتراف خودشان شکست سختی خوردند وجز تعدادی انگشت شمار از خانواده های الدنگ وزارتی کسی با آنها همراه نشدند ".
یعنی او به درجه ای از قدرت رسیده که حکم قضائی میگیرد واموال مصادره میکند؟؟!!
شرافتا منطقی باندازه ی پرکاهی دراین ادعای صرف وجود دارد؟!
با توجه باینکه حتی باداشتن حکم قضائی هم، مصادره کردن کاری بدان سادگی نیست!
نوشته اید که اینها هم دشمن اند وهم درطرح های خود شکست خورده اند، پس اینهمه آه وفغانتان  برای چیست؟؟،  آیا بهتر نیست بگذارید به این شکست هایشان ادامه دهند که مزدورند ودشمن رجوی!!
بازهم ادعای دروغی که مطرح میشود:
"… طرح حمله با چماق و ورود به لیبرتی توسط او اجرا شد چماقهائی که از قبل آماده کرده بودند که اشرفیان را با آنها بزنند نیز توسط این مزدور وبفرمان وزارت اطلاعات وسپاه قدس آماده شده بود ".
نمود عینی این طرح چه بود؟! چگونه اجرا شد واگر نشد، دلایل آن کدام است. چه کسی قربانی این طرح شد. شما ازکجا صاحب علم غیب شده اید تا بدانید چه کسی طراح چه چیزی بوده، مگر افرادتان را در  پشت پرده ها پنهان نکرده بودید که عملا نتوانند چهره ی خانواده ها را دیده وکارهای آنان را مشاهده کنند؟!
اتهام زنی به شکل زیر ادامه دارد:
"…او همچنین سعی کرد با دو پاسدار بسیجی دهن گشاد… جای هادی شعبانی مصطفی محمدی وپاسدار کینه توز ثریا عبداللهی را پرکنند ".
اگر کسان معروفی هستند که دیگر به لیبرتی مراجعه نمیکنند، بدلیل آنست که فرزندشان ازعراق خارج شده و دلیلی برای ملاقات فرزندشان درعراق وجود ندارد.
آقای مصطفی محمدی ساکن کانادا بوده و فردی است که با بازوی خود، معاش خانواده را تامین میکند وعمری به باند رجوی خدمت کرده که اینک حرمتش اینگونه شکسته میشود که این نوع برخورد خصلت فرقوی باند رجوی را بخوبی نشان میدهد!
وخانم عبدالهی هم با سیاست ودعوای قدرت کاری ندارد وتنها خواستار دیدار فرزندش بوده با انگیزه ی مادرانه ی بسیار قوی که خوشبختانه فرزند او به آلبانی منتقل شده ودیگر  احتیاجی به مراجعه به لیبرتی منحوس ندارد و…
بازهم بدخرجی ازجیب مجازی مرم ایران:
" ملت ایران خادمان وخائنین به خود را میشناسند وهیچ وقت خانواده های واقعی مجاهدین را با مشتی لات وبی سروپا وبسیجی های عربده کش که اسم خانواده توسط وزارت اطلاعات وانجمن نجات روی آنها گذاشته شده است را اشتباه نمیگیرند ".
ودرست بهمین خاطر است که نزدیکترین آنها بشما که همان خانواده های گرفتار باشند، سمپاتی به رجوی نشان نداده وبرخلاف میل ودستوراو، کماکان برای گرفتن ملاقات، پافشاری کرده و بدین وسیله حرفها وعقاید رجوی را که توصیه به عدم مراجعه است، به هیچ می شمارند!!
قسمت های نقد شده، مربوط به سرمقاله نویس سازمان بود وبقیه ی مطلب، متن نامه ی منتسب به علی هاجری است که چون تکرار مکررات بود و رونوشت همان متنی بود که سازمان راسا تهیه کرده، ازآوردن ونقد آن- با تبعیت ازمولوی بزرگ " باقی این غزل را ای مطرب خموش / زینسان همی شمار که زینسانم آرزوست"-   خودداری شد.
ذکر این نکته نیز خالی ازفایده دانسته نشد که باند رجوی با تبعیت از نامه نگاری های خانواده ها که تاثیر شگرفی درافشای فرقه ی رجوی دارد، این نامه ها را نوشته وتوجه نکرده که این دو نامه نگاری از ماهیت " اینهمانی" برخوردار نیست که دارای آثار مشابه باشد!
عقل منجمد شده ی باند رجوی درقرینه سازی ها درجا میزند و متد برخوردش به مسائل، اورا قادر به دریافت فواید زیاد برخورد مشخص با اوضاع مشخص نکرده وبدین جهت دچار بیراهه روی است!!
صابر
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا