اسیر در زنجیر دروغ – قسمت دوم

متدلوژی و گزارش شاهدان از سازمان مجاهدين خلق
نویسنده : آنتوان گسلر

لینک به متن کتاب

اروپا به مثابه ی طعمه
بیش تر کشورهای اروپایی با گروهی از مهاجرانی رو به رو هستند که به خیال زندگی بهتر جلای وطن می کنند. همین کشورها و ملت های به اصطلاح ثروتمند ابزاری شده است که سازمان از آن برای جذب اعضای جدید استفاده می کند.
مجاهدین برای جذب افراد به آن ها وعده می دهند که به عنوان پناهنده، ایشان را به اروپا بفرستند و امکان تحصیل در رم و لندن را برایشان محیا کنند. نوید زندگی راحت را به آن ها می دهند و طبیعی است افرادی که از بیکاری و بی پولی خسته شده اند و امیدی هم به بهبود وضعیت مالی خود ندارند، جذب می شوند. این بلبل های مصنوعی که نوید امنیت و ثبات را می دهند، مردم و به خصوص جوانان را جذب می کنند.
به همین ترتیب است که صدها پسر و دختر که در جست و جوی زندگی بهتر بوده اند ، سر از عراق در آورده اند و وقتی چشم باز کرده اند دیده اند سلاحی در دست دارند و به خیال خود با خمینی می جنگند. بیش تر آن ها بدون هیچ آموزش نظامی خاصی روانه ی میدان و جنگ شده اند و ای بسا اکنون در خاکی خفته باشند که خاک وطنشان نباشد. امید آن ها را دزدیدند و آن ها را به رژیم صدام حسین فروختند، رزیمی که پلیدتر از آن را تاریخ به خاطر ندارد.

دنیا خودکامه
جرج اورول در رمان خود ، 1984 ، دنیای خودکامه ای را به تصویر کشیده است که تحت فرمانروایی برادران بزرگ است. پشت دیوارهای این دنیای خودکامه همه چیز برعکس جلوه داده می شود: جنگ یعنی صلح و ازادی یعنی اسارت و جهل یعنی قدرت.
اعضای سازمان در چنین کابوسی زندگی می کنند. ترس ،انزوا ،جنگ و خونریزی را با پوست و گوشت خود حس کرده اند.
نویسنده ی بریتانیایی با تصویر این جهنم زمینی در واقع تمثیلی از آن چه در چین و اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد را به دست می دهد. جرج اورول سوسیالیست است و خوب می داند از چه چیزی صحبت می کند ، شجاعت خود را نیز در سال 1936 با شرکت در نبرد اسپانیا در کنار مارکسیست ها نشان داده است.
یکی از بازماندگانی که با استفاده از حضور آمریکایی ها در قرارگاه اشرف ، خود را نجات داده است می گوید: من دیگر حتی توان متنفر بودن را هم ندارم. احساس خرد شدن داشتم. توان طغیان را نداشتم.
مسعود رجوی، رهبر بلامنازع سازمان، بارها به یارانش گفته است: شما یا با ما هستید یا بر علیه ما هستید. این حرف به این معنا است که حد وسطی وجود ندارد. به این ترتیب است که وی هر نوع انتقادی را از خود دور می کند. هر کس هم سوالی یا انتقادی درباره عملکرد او داشته باشد قطعا خائن و جاسوس است و خودش را به آخوندها فروخته است. تمام این واژه ها را مسعود مستقیما از کمونیسم گرفته است.
هر کس هر چه قدر هم به سازمان و رهبران آن نزدیک باشد ، به محض این که کم ترین فاصله ای از ایدئولوژی آن ها می گیرد ، خائن است. البته و صد البته هیچ وقت جزئیات و خیانت و نحوه ی آن مشخص نمی شود.
این رفتار برای هر کس با هر موقعیتی که در سازمان داشته باشد به اجرا در می آید و مراحل مختلفی دارد که از تحقیر و تهدید شروع می شود و تا شکنجه ی روحی و جسمی ادامه دارد.
برای فهم بهتر این مکانیسم توجه شما را به گزارش دیده بان حقوق بشر جلب می کنم.
گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر، فاجعه ای برای مجاهدین
در تاریخ 15 مه 2005 دفتر سازمان دیده بان حقوق بشر در پاریس گزارشی درباره ی سازمان مجاهدین خلق ایران منتشر کرد که بخش عمده ی آن در زیر می آید:
یک گروه از مخالفین مسلح حکومت ایران که در تبعید به سر می برد ، رفتار خشنی با اعضای خود دارد. این گروه در صدد جلب توجه و کسب مشروعیت از دولت های اروپایی است.
دیده بان حقوق بشر در گزارشی که امروز منتشر شده است ، خاطر نشان می کند سازمان مجاهدین خلق ایران که یک گروه اپوزیسیون مسلح است، اعضای خود را مورد شکنجه قرار داده و برای مدت های طولانی آن ها را در سلول های انفرادی حبس می کند.
این گزارش 28 صفحه ای که تحت عنوان خروج ممنوع، عدم رعایت حقوق بشر در اردوگاه های سازمان مجاهدین منتشر شده است ، خاطر نشان می سازد که این سازمان اعضای خود را در اردوگاه هایش در عراق حبس کرده و اگر کسی خیال انتقاد یا ترک سازمان را داشته باشد مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته یا سال ها در سلول های انفرادی زندانی می شود. این گزارش حاوی مشاهدات پنج تن از اعضای سابق سازمان است که توسط فرماندهان خود تحویل نیروهای امنیتی عراق شده و در زمان صدام حسین به زندان ابوغریب افکنده شده اند. جورج استورک، مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی در سازمان دیده بان حقوق بشر، می گوید: اگر کسی خیال جدا شدن از سازمان به سرش بزند، خیلی برایش گران تمام می شود. مشاهدات این افراد زنگ خطر را به صدا در آورده و نشان می دهد وضعیت منتقدین در درون این سازمان تا چه حد وخیم است(…). دولت آمریکا در سال 1997 ، این سازمان را در فهرست گروه های تروریستی قرار داد. اتحادیه ی اروپا نیز در سال 2002 همین کار را انجام داد. از آن زمان تا به حال ، شواری ملی مقاومت که در واقع شاخه ی سیاسی این سازمان به شمار می رود ، مدام به آمریکا و اروپا فشار می آورد که نامش را از این فهرست حذف کرده به محدودیت هایی که علیه اش اعمال کرده اند، پایان بدهند. این گروه در سرتا سر دنیا ، از بروکسل گرفته تا واشنگتن ، خود را به عنوان جایگزینی دموکراتیک برای حکومت ایران معرفی کرده و از جامعه ی بین المللی می خواهد سازمان را به عنوان دولت در تبعید به رسمیت بشناسند.
در سال 2003 که دولت فرانسه مریم رجوی رهبر سازمان را به جرم انجام فعالیت های تروریستی در خاک این کشور دستگیر کرد، ده تن از اعضای سازمان در پاریس ، لندن و دیگر شهرهای اروپایی ، به نشانه ی اعتراض دست به خود سوزی زدند. دو نفر از آن ها نیز در اثر شدت جراحات وارده جان خود را از دست دادند. در ماه ژانویه، 40 تن از نمایندگان پارلمان اروپایی و مجالس کشورهای مختلف اروپا خواهان حذف نام این سازمان از فهرست گروه های تروریستی شدند.
در تاریخ 14 آوریل تعدادی از نمایندگان دموکرات و جمهوری خواه کنگره ی آمریکا در جلسه ای که این سازمان برای ایجاد ایرانی لائیک و دموکراتیک برگزار کرده بود، شرکت داشتند. در این جلسه تام تانکردو ، نماینده ی جمهوری خواه کلرادو، از وزارت خارجه آمریکا خواست نام سازمان مجاهدین را از فهرست گروه های تروریستی حذف کند. سپس در تاریخ 10 فوریه یک گروه متشکل از افسران بازنشسته ارتش آمریکا تحت عنوان کمیته سیاسی ایران از دولت آمریکا خواست نام سازمان را از فهرست گروه های تروریستی حذف کرده به مجاهدین در جهت مبارزه با حکومت ایران فعالانه کمک کند.
جورج استورک می گوید: شکی نیست که دولت ایران پرونده ی سیاهی در زمینه ی حقوق بشر دارد ولی حمایت از گروهی که خود مسئول تجاوز به حقوق انسان هاست ، خطای بزرگی به شمار می رود. در دوران جنگ ایران و عراق، سازمان بارها از پایگاه های خود در عراق ، خاک ایران را هدف حمله قرار دارد. بعد از پایان جنگ ،حکومت ایران دست به اعدام جمعی از مخالفین از جمله تعدادی از اعضای سازمان زد
به نقل از مقاله خروج ممنوع، نقض حقوق بشر در اردوگاه های سازمان مجاهدین
سازمان مجاهدین خلق ایران یک گروه مبارزاتی است که در سال 1965 در ایران تاسیس شده است. این گروه در مبارزات خیابانی آخرین شاه ایران ، محمد رضا پهلوی ، که منجر به انقلاب اسلامی در سال 1979 شد، بسیار فعال بود. بعد از انقلاب ، سازمان تشکیلات خود را گسترش داده عده ی زیادی را به عنوان عضو جذب کرد.
با این حال در هنگام تشکیل حکومت توسط آیت الله خمینی ، از معادلات قدرت کنار گذاشته شد و بعد از آن که تلاشش برای ایجاد شورش به نتیجه نرسید، به فعالیت مخفیانه روی آورد. تعداد زیادی از رهبرانش به فرانسه رفته به فعالییت خود علیه دولت ایران ادامه دادند. در سال 1986 این عده تحت فشار دولت فرانسه مجبور به ترک خاک فرانسه شده به عراق رفتند و در آن جا به نام ارتش آزادیبخش ملی ، پایگاه های نظامی برقرار کرده و تا سقوط صدام حسین در سال 2003 همان جا مستقر بودند. در طول مدت جنگ ایران- عراق ، بارها وارد خاک ایران شده علیه نیروهای مسلح این کشور به عملیات های متعددی دست زدند. بعد از پایان جنگ ، فعالیت های سازمان به شدت کاهش یافت چون صدام حسین مجبور شده بود، توانایی آن ها را مهار کند.
درنهایت با سقوط صدام در آوریل 2003 سازمان تمام پشتوانه ی مالی و لجستیک خود را در عراق از دست داد. اعضای این سازمان در زمان حمله آمریکا به عراق خنثی بودند. ارتش آمریکا پس از اشغال عراق، آن ها را خلع سلاح کرده در پایگاهشان موسوم به قرارگاه اشرف تحت نظر گرفت.
دیده بان حقوق بشر از نیروهای آمریکایی کسب اطلاع کرده است که در تاریخ 10 مارس 2005 ، 3534 نفر از اعضای این سازمان در قرارگاه اشرف حضور داشته اند.
از اکتبر 2004 ، 273 نفر از اعضای سازمان با استفاده از عفو دولت ایران به کشور خود بازگشته اند.ارتش آمریکا با اعضای سازمان در چهارچوب کنوانسیون ژنو برخورد می کند. البته سرنوشت این عده همچنان نامعلوم است چون ظاهرا ارتش آمریکا و دولت عراق هنوز نتوانسته اند تصمیمی درباره ی آن ها بگیرند.
در آخرین سال های حکومت صدام حسین ، تعدادی از اسرای ایرانی با اسرای عراقی که در ایران به سر می بردند مبادله شدند. تعدادی از اعضای معترض سازمان نیز در میان این عده بودند، سازمان در واقع آن ها را به ابوغریب فرستاده بود که تحت نظر عراقی ها باشند.
با آزادی این افراد در سال 2002 ، اطلاعات بیش تری راجع به وضعیت حاکم در قرارگاه های سازمان در عراق به دست آمد، اطلاعاتی که تا آن زمان هرگز به بیرون درز نکرده بود. دیده بان حقوق بشر با 5 تن از این اعضای سابق که از زندان ابوغریب آمده بودند ، مصاحبه کرد. آن چنان که از گفته های این افراد بر می آید ، رفتار سازمان با اعضای معترض خود و به ویژه آن هایی که در صدد جدا شدن از سازمان هستند، جای نگرانی دارد. جرا که سازمان از ضرب و شتم و حبس و شکنجه معترضین ابایی نداشته بسیاری از آن ها را در دهه ی نود یا در داخل قرارگاه ها حبس کرده یا تحت نظر رژیم عراق به زندان ابوغریب فرستاده است. یکی از آن ها به مدت هشت سال و نیم یعنی از سپتامبر 1992 تا ژانویه 2001 در زندان انفرادی به سر برده است. به گفته ی شاهدان، دو نفر از اعضای سازمان در خلال بازجویی ها جان داده اند. این سه نفر به نام های عباس صادقی نژاد، علی قشقاوی و علیرضا میر اصغری شاهد قتل یکی از همرزمان خود به نام پرویز احمدی بوده اند که در سلول آن ها در قرارگاه اشرف جان داده است. عباس صادق نژاد همچنین به دیده بان حقوق بشر گفته است که شاهد قتل یک نفر دیگر به نام قربانعلی ترابی بوده که با او هم سلول بوده است و بعد از یک جلسه بازجویی جان داده است.
سازمان مجاهدین خلق ایران را یک زوج به نام های مریم و مسعود رجوی هدایت می کنند که در سال 1985 ازدواج کرده اند و سازمان از این پیوند به عنوان آغاز یک انقلاب ایده ئولوژیک پایان ناپذیر یاد کرده است.
این انقلاب مراحل مختلفی داشته است ، از جمله : طلاق اجباری زن و شوهرها، گزارش های روزانه که افراد اعمال و افکار خود را در آن می نوشته اند و همچنین قطع هر گونه ارتباط جنسی به منظور وقف کامل جسم و روح خود به رهبران سازمان.
بلافاصله پس از ازدواج مریم و مسعود رجوی ، فرماندهی نظامی سازمان این دستور را صادر کرد: ضروری است به منظور ادای دین خود به سازمان در شرایط فعلی هر چه زودتر این انقلاب را به مرحله اجراگذاشته وقت و توان خود را صرف فراگیری تعلیمات سازمان نمایید.( نشریه مجاهد شماره 242. 12 آوریل 1985 )
بخش اجتماعی سازمان نیز خاطرنشان کرد که : درک عظمت این انقلاب به معنای درک عظمت رهبران ما یعنی مسعود و مریم است. باید به آن ها ایمان داشته باشیم و دربرابر شان به شیوه ای انقلابی و عقیدتی مطیع باشیم (نشریه مجاهد شماره 12 آوریل 1985 )
در سال 2003 که پلیس فرانسه مریم رجوی را دستگیر کرد، معلوم شد اعضای سازمان تا چه اندازه پاکباخته اند. ده تن از اعضا و هواخواهان سازمان در شهرهای مختلف اروپا به نشانه ی اعتراض اقدام به خودسوزی کردند و دو نفر از آن ها در اثر شدت جراحات وارده جان دادند.
متدلوژی سازمان
دیده بان حقوق بشر با داوازده تن از اعضای سازمان که اکنون مقیم اروپا هستند مصاحبه تلفنی ترتیب داده است. مشاهدات این افراد مستند بوده و به گفته ی خودشان به دلیل اعتراض به سیاست های سازمان یا ابراز بی تمایلی نسبت به ادامه ی فعالیت در پایگاه های نظامی سازمان، مورد شکنجه های روحی و روانی قرار گرفته اند.
دیده بان حقوق بشر از ماه فوریه تا مه 2005 با هر یک از این افراد به طور جداگانه و با هر کدام چند بار صحبت کرده است. کل این مصاحبه ها بیش از 12 ساعت شده است و همگی به زبان فارسی انجام شده. هر یک از افراد به طور جداگانه تجربیات خود از قرارگاه ها ی سازمان را در اختیار دیده بان حقوق بشر قرار داده اند و این تجربیات با مدارک و اسناد دیگری که دیده بان حقوق بشر در این زمینه به دست آورده است، همخوانی دارد. تعدادی از این اعضای سابق که در سازمان زندانی شده و مورد شکنجه قرار گرفته اند ، به اسم شخصی به نام حسن عزتی اشاره کرده اند که از قرار معلوم بازجویی شان کرده است. دیده بان حقوق بشر با یاسر عزتی ، فرزند حسن عزتی ، تماس گرفته است و نامبرده گفته است که پدرش از بازجویان سازمان مجاهدین خلق بوده است.
از دوازده نفری که دیده بان حقوق بشر با آن ها مصاحبه کرده است، هشت نفر (فرهاد جواهری یار، علی قشقاوی، محمد حسین راستگو و اکبر اکبری ) توسط دولت عراق ، در تاریخ 21 ژانویه 2002 به ایران فرستاده شده اند. امیر موثقی در تاریخ 18 مارس 2003 به ایران فرستاده شده است و علیرضا میر عسگری در ماه فوریه 2003 در مرز ایران و عراق رها شده است. یاسر عزتی در ژوئن 2004 عراق را ترک کرده است و عباس صادقی نژاد در تاریخ 20 ژوئن 2002 از یکی از قرارگاه های سازمان گریخته است. 4 نفر دیگر(محمد رضا اسکندری ، طاهره اسکندری، حبیب خرمی و کریم حقی) بعد از جنگ اول خلیج فارس در سال 1991 عراق را ترک کرده اند. 5 نفر از این گروه (فرهاد جواهری یار، علی قشقاوی، محمد حسین سبحانی ، اکبر اکبری و امیر موثقی ) قبل از آزادی در زندان ابوغریب بوده اند.
عدم رعایت حقوق بشر در قرارگاه های سازمان مجاهدین
عدم رعایت حقوق بشر در قرارگاه های سازمان مجاهدین شامل موارد متعدی از جمله حبس در زندان های مخفی، سلول انفرادی،فحاشی، آزار روانی، اقرارگیری اجباری، تهدید و همچنین شکنجه ی جسمی می شود که در دو مورد، مرگ افراد را به دنبال داشته است. از مشاهدات شاهدان چنین بر می آید که سازمان سه نوع محل را برای حبس اعضای معترض خود مورد استفاده قرار می داده است. به گفته این افراد، نوع اول متشکل از تعدادی واحدهای اقامتی بوده است که اصطلاحا به آن میمهمانسرا می گفته اند.
آن تعداد از اعضای سازمان که متقاضی ترک عراق بوده اند در این واحدها نگه داری می شده اند و کسی از سرنوشت آن ها خبردار نمی شده است چون اجازه ی خروج از ساختمان و صحبت با سایر اعضا را نداشته اند و نمی توانسته اند با خانواده یا دوستان خود خارج از سازمان تماسی داشته باشند.
کریم حقی که زمانی مسئولیت مهمی در سازمان داشته و مامور امنیت مسعود رجوی بوده است، به دیده بان حقوق بشر گفته است: من در سال 1991 مسئول امنیتی مسعود بودم. سازمان باورش نمی شد که من بنای مخالفت را گذاشته باشم. مرا به اتفاق همسر و فرزند شش ما هه ام در جایی به نام اسکان حبس کردند. قبل از جریان انقلاب ایدئولوژیک و طلاق اجباری، اسکان محلی بود که زن و شوهرها را با هم در آن حبس می کردند. سازمان دور این منطقه را با سیم خاردار و دیده بانی و دیوارهای بلند محافظت می کرد. سازمان در طول آن مدتی که حبس بودیم انواع واقسام بلاها را سرمان آورد از جمله فحاشی و تهدید به اعدام.
محمد رضا اسکندری و همسرش طاهره اسکندری نیز گفته اند در سال 1991 که بنای مخالفت با سازمان را گذاشتند در محل های مختلفی حبس شده اند: ما زمانی که وارد قرارگاه شدیم ، پاسپورت و اوراق شناسایی مان را تحویل سازمان داده بودیم. اما بعدا که گفتیم می خواهیم برویم، مدارکمان را پس ندادند. در اسکان و چند حای دیگر حبسمان کردند.مدتی بعد نیز ما را به اردوگاه پناهندگان التاش واقع در حومه ی شهر رمادی فرستادند. شرایط زندگی در آن جا بسیار دشوار و در واقع محلی برای مرگ تدریجی بود. البته ماموران سازمان آن جا هم راحتمان نمی گذاشتند. تا سال 1992 در آن جا ماندیم تا این که هلند با درخواست پناهندگی مان موافقت کرد. (مصاحبه تلفنی دیده بان حقوق بشر در اول و دهم فوریه
2005 )
نوع دوم این مراکز حبس را بنگال می گویند. بنگال در واقع ساختمان هایی است پیش ساخته. از این ساختمان ها نیز برای حبس افراد، چه آن ها که قصد جدا شدن از سازمان را داشته اند و چه آ نها که انتقاد می کردند، استفاده می شده است. حبس در این ساختمان ها در واقع راهی بوده است برای تنبیه افرادی که از دیدگاه رهبران سازمان مرتکب خطایی می شدند. در واقع به آن ها فرصت می دادند که به گنا هان خود اعتراف کنند و خودشان را سرزنش کنند.
مسعود بنی صدر که سابق بر این، از نمایندگان دیپلماتیک بلند پایه سازمان در اروپا و آمریکای شمالی بوده است و توسط مسعود و دیگر رهبران سازمان به فساد متهم می شود، نوشته است: ماموری که برای من گماشته بودند، مرا به ساختمانی برد و گفت راجع به کارهایم فکر کنم. به اصطلاح مرا بنگالی کرده بودند یعنی در سلولی حبسم کرده بودند و جز فکر کردن و نوشتن راجع به خطاهایم اجازه کار دیگری را نداشتم. نوعی شکنجه روانی بسیار سخت و این تا آن اندازه سخت است که عده ای از اعضای سازمان خودکشی را به آن ترجیح دادند. ( خاطرات یک شورشی ایرانی ص 388 نوشته مسعود بنی صدر)
نوع سوم عبارت است از حبس و شکنجه و بازجویی در سلول های مخفی درون سازمان. این سلول ها را بیش تر برای مخالفین سیاسی مورد استفاده قرار می داده اند. بیش تر اعضای سازمان از وجود این سلول ها بی خبر بوده اند. آن عده از مصاحبه شوندگان که در این سلول ها بوده اند ، به دیده بان حقوق بشر گفته اند تا پیش از این که شخصا آن را تجربه کنند اطلاعی از وجود این سلول ها در داخل قرارگاه نداشته اند.
محمد حسین سبحانی به مدت 8 سال ، از 1992 تا 2001 در یکی از این سلول ها حبس بوده است. جواهری یار نیز به مدت 5 سال ، از نوامبر 1995 تا دسامبر 2000 در یکی از همین سلول ها بوده است. هر دوی آن ها از اعضای بلند مرتبه ی سازمان بوده اند که تصمیم می گیرند جدا شوند اما سازمان به بهانه ی اطلاعاتی که داشته اند مانع از خروج آن ها می شود. سازمان آن ها را حبس می کند و سپس تحویل مقامات عراقی می دهد و عراقی ها نیز آن ها را در زندان ابوغریب حبس می کنند.
چهار نفر دیگر از مصاحبه شوندگان در جریان پاکسازی های امنیتی در سال های 1994 تا 1995 به جرم داشتن افکار ستیز ه جویانه نسبت به سازمان، حبس شدند. عباس صادقی نژاد، علی قشقاوی ، علیرضا میر اصغری و علی اکبری به طرز وحشیانه ای مورد شکنجه قرار گرفته و بعداز بازجویی های طولانی و سرسختانه ای مجبور می شوند اقرارنامه ای بنویسند و اعتراف کنند که مامور اطلاعات ایران هستند. این سه نفر در فوریه 1995 در یکی از سلول های داخلی سازمان در عراق، شاهد مرگ پرویز احمدی بوده اند. همگی در یک سلول بوده اند و هر سه در سال 1995 در جریان عملیات پاکسازی امنیتی دستگیر شده بودند. علی قشقاوی به دیده بان حقوق بشر گفته است که پرویز احمدی را در روز دوم حبسش، برای بازجویی بردند:
اوایل ماه رمضان (فوریه 1995 ) نگهبانان آمدند پرویز احمدی را بردند. رفت و 2 ساعت بعد آمد. به شدت کتکش زده بودند و مدتی بعد مرد.
عباس صادقی نژاد نیز در همان سلول بوده است، وی می گوید: ناگهان در زندان را باز کردند و یک نفر را انداختند داخل. با صورت خورد به زمین.اول او را به جا نیاوردیم. حسابی کتکش زده بودند. صورتش را برگرداندیم دیدیم پرویز احمدی است که چند ساعت قبل برای بازجویی برده بودند. تمام استخوان هایش شکسته بود، ران هایش کبود شده بود و در حالت کما بود. هر کاری کردیم به هوش نیامد و ده دقیقه بعد روی زانوی خودم جان داد. زندانبان در را باز کرد و بدن بی جانش را از زندان بیرون کشید.
گفته های علیرضا میراصغری نیز این حادثه را تایید می کند. با این حال ، دیده بان حقوق بشر شماره ای از نشریه مجاهد مورخ دوم مارس 1998 را یافته است که سازمان در آن مدعی شده متوفی به دست نیروهای ایرانی شهید شده است.
عباس صادقی نژاد به مرگ یکی دیگر از هم سلولی هایش به نام قربانعلی ترابی نیز اشاره کرده است که بعد از بازجویی جان داده است.
انکارهای سازمان مجاهدین
سازمان دیدیده بان حقوق بشر در سطح بین المللی از شهرتی خدشه ناپذیر برخوردار بوده تحقیقاتش دقیق و موشکافانه است. و البته سازمان مجاهدین که ید طولایی در انکار و تکذیب دارد و متنی بلند در تکذیب این موارد منتشر کرد.
سازمان مجاهدین در این مورد نیز مانند سایر موارد با دقت واکنش نشان داد. دیده بان حقوق بشر در گزارش خود رئوس این واکنش را آورده است: به دنبال انتشار این گزارش، افراد و سازمان های طرفدار مجاهدین به طور علنی یا از طریق سایت های اینترنتی نسبت به آن اعتراض کردند. ما با دقت این انتقادات را چه نسبت به محتوا و چه درباره ی متد تدوین گزارش ، جمع آوری و تحلیل کرده و در پایان به این نتیجه رسیدیم که اعتراضات مذکور ، توجیه ناپذیر و بی پایه و اساس است.
تعدادی از معترضین مدعی شدند دیده بان حقوق بشر از آمریکا، کانادا و اتحادیه اروپا خواسته است سازمان را از فهرست گروه های تروریستی حذف نکند و این در حالی است که سازمان تمام تلاش خود را صرف خروج از این لیست کرده است. واقعیت این است که دیده بان حقوق بشر در هیچ موردی و با هیچ مرجعی در این مورد مذاکره ای نداشته است. ما تنها کاری که کردیم ثبت مشاهدات مستندی است که حاکی از موارد متعددی از عدم رعایت حقوق بشر از جمله شکنجه و حبس است.(…)
بیش ترین انتقاد را گروهی موسوم به دوستداران ایران آزاد به این گزارش کرده است که چهار تن از نمایندگان پارلمان اروپا؛ آلخو ویدال کادراس،پائولو کاساکا، آندره بری و استروان استیونسون، در آن عضویت دارند. این گروه مدعی شده است که مشاهدات افرادی که در گزارش از آن یاد شده است، توسط وزارت اطلاعات ایران تهیه شده است. به علاوه ، مدعی شده اند که نه تنها این عده بلکه تمام منتقدین و اعضای سابق سازمان در واقع ماموران اطلاعاتی ایران هستند. البته نه این گروه و نه هیچ یک دیگر از معترضین به گزارش دیده بان حقوق بشر، سند یا مدرکی برای اثبات ادعای خود ارائه نکرده اند.
گروه مذکور گزارشی برای ما ارسال کرد که توسط هئیتی وابسته به آن ها در مدت پنج روز و در داخل قرارگاه اشرف در عراق تهیه شده بود. در این گزارش با 19 نفر از اعضای سازمان مصاحبه کرده بود که همگی مشاهدات همرزمان سابق خود را تکذیب کرده بودند. البته این گروه با هیچ یک از افرادی که توسط دیده بان حقوق بشر مصاحبه شده بودند، ملاقات نکرده بود.
دیده بان حقوق بشر در ادامه به شرح و تفصیل روش هایی می پردازد که در تدوین گزارش و تهیه ی مصاحبه ها مورد استفاده قرار گرفته است. اعتبار گزارش هایی از این دست به همین دقت و موشکافی هاست.
درسی عالی برای تبلیغ
اعضای سازمان در اثر سه دهه تلاش و مبارزه ی مستمر، به مهارت کم نظیری در مبارزه ی تبلیغاتی دست یافته اند. چنان مهارتی در روش های حمله و ضد حملات تبلیغی دارند که می توانند از هر بحث و استدلالی سرباز بزنند. برخورد آن ها با تمام کسانی که ساز مخالفت می زنند، شبیه رفتارهای استالینیست ها در دهه ی سی یا رفتارهایی است که به رهبری مائو در دوران انقلاب فرهنگی چین صورت می گرفت ؛ یعنی معترض را بدترین دشمن می دانند و همان برخوردی را با او دارند که با بدترین و سرسخت ترین دشمنان خود دارند. یعنی او را سرتا پا لجن مال می کنند، به پستی و رزلی و خیانت و ناسپاسی متهمش می کنند و به این ترتیب از رو در شدن با انتقاداتی که متاسفانه عمدتا بر حق است ، سرباز می زنند. چنین رفتاری فقط از یک تشکیلات ضد دموکراتیک برمی آید. سازمان همیشه به جای پاسخ گویی به اصل مطلب همیشه مانند کودکان بهانه گیر به جزئیات می پردازد و در این مورد نیز به بهانه ی این که دیده بان حقوق بشر مصاحبه ها را از طریق تلفن انجام داده است، مسئله شکنجه را از اساس انکار می کند. دلخوش کرده است به این که هیاتی از نمایندگان پارلمان اروپا رفته اند از نزدیک با مجاهدین صحبت کرده اند و برای خودشان به این نتیجه رسیده اند که دیده بان حقوق بشر دروغ می گوید! یکی نیست به این ها بگوید مگر صرف این که کسی نماینده پارلمان اروپا شده است به این معنی است که همه مشاهداتش مستدل و مستند است؟
قطعا هر کسی در رفع اتهاماتی که بر دوش سازمان سنگینی می کند بکوشد، آدم معتبر و محترمی است البته فقط از نظر خود مجاهدین.
آلخو ویدال کوادراس اسپانیایی و عضو حزب مردم در کشورش است ، تخصصش فیزیک است. پائولو کاساکا پرتغالی و عضو حزب سوسیالیست است، تخصصش اقتصاد است. استوارن استیونسون اسکاتلندی و متخصص کشاورزی است. این عضو ائتلاف احزاب محافظه کار پرتغال، فعالیت های بسیاری در دفاع از قربانینان هسته ای در زمان اتحاد جماهیر شوروی داشته است.
آندره بری آلمانی و از میراث داران رسمی حزب کمونیست آلمان شرقی است. وی در حال حاضر عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان است. مطابق زندگی نامه ی او که در سایت رسمی پارلمان آلمان قرار گرفته است، او دو دکترا یکی در علوم سیاسی و دیگری در علوم اجتماعی دارد که هر دو را پیش از سقوط دیوار برلین گرفته است. در آن دوران ، وی بین سال های 1976 تا 1983 به عنوان دستیار در موسسه ی روابط بین الملل موسوم به پوستدام بابلسبرگ کار کرده است و پس از آن تا سال 1989 یعنی تا زمان سقوط دیوار برلین، در دانشگاه های مختلف صاحب کرسی استادی بوده است. دفترش در حال حاضر در استسراسبورگ است، در آن جا عضو اتحادیه ای است متشکل از کمونیست های فرانسه، یونان و ایتالیا.
این ها هستند سیساست مداران معتبر و محترمی که رفته اند در جنوب عراق برای خود چرخیده اند و تحت نظر سازمان و در داخل قرارگاه با افرادی که در دست سازمان هستند گپی زده اند و به این نتیجه رسیده اند که هیچ اثری از بدرفتاری و خشونت در آن جا وجود ندارد. این شیوه، هر روزنامه نگاری را که مختصر دستی در فوت و فن تحقیق داشته باشد، به خنده وا می دارد. در عالم روزنامه نگاری حرفه ای، نویسنده ی چنین گزارشی را به انجام خطای حرفه ای آشکاری متهم می کنند.
حال ، سوال این است که در این مورد به خصوص، آیا تهیه کنندگان گزارش سازمان که نمونه ای کم نظیر از تبلیغ است، واقعا افراد ساده لوحی بوده اند یا این که با نمایندگان مذکور زد و بندی کرده اند؟ این شاهدان محترم که به قرارگاه مجاهدین رفته اند، آیا توانسته اند چشمانشان را خوب باز کنند یا این که شیشه های دودی سازمان هوش از سرشان برده است؟ شاید بهتر باشد این انجمن کذایی دوستداران ایران آزاد اسم خود را بگذارنددوستان مسعود رجوی یا رفقای مریم رجوی…البته، اگر چنین می کردند همه چیز رو می شد و این دقیقا همان چیزی است که سازمان نمی خواهد!
کافی است نگاهی اجمالی به ترکیب پارلمان اروپا، متشکل از 732 نماینده، بیندازیم تا متوجه بشویم که همه جور گرایش در آن وجود دارد و دلیل خاصی دارد تمام اعضای هیئت اعزامی به عراق از میان نمایندگان چپ یا چپ افراطی هستند. دلیل خاصش هم این است که سازمان همواره با این گروه ها که مدعی نبرد با امپریالیسم آمریکایی بوده اند، روابط صمیمانه ای داشته و در واقع خود را از یک قماش می دانند.
کشتار مخالفان در جمهوری اسلامی اصلا دلیل نمی شود که کسی بخواهد نهادهای مدنی ما را به هیچ گرفته آزادی هایمان را تهدید کنند. اگر بخواهیم این را با آن توجیه کنیم، درست مثل این است که اردوگا ه های هیتلر را با گولاگ های استالین توجیه کرده باشیم.
مشاهداتی که دراین کتاب می آید نه تبلیغ است و نه آن طور که سازمان مجاهدین می گوید دروغ های وزارت اطلاعات ایران. این اوراق قرار است صدای زنان و مردان بی صدا باشد. برای این که فریادشان در سکوت بی اعتنایی گم نشود.
ممکن است در برخی از این مشاهدات اشتباهاتی جزئی باشد که ما آن ها را در پاورقی توضیح می دهیم اما در متن آن دست نمی بریم و در واقع آن را به همان صورت که خودمان شنیده ایم ، برای شما نوشته ایم. دلیل این اشتباهات نیز ضعف حافظه ی افرادی است که لحظات دشواری در زندگی خود داشته اند و ماجراها از سر گذرانده اند.
شام سیاه زندگی این افراد دیگر به پایان رسیده است اما ظلمات سازمان مخوف مسعود رجوی تازه آغاز شده است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا