التماس ممنوع، نشد که نشد!!!

التماس ممنوع، نشد که نشد!!!



– با نرمی و ملاطفت جلو رفتیم و پدر پدر کردیم، بلکه پستی، مقامی، ریاستی ؛ اما نشد که نشد.
– دست به دامان این لیبرال و آن تجزیه طلب شدیم ، شاید وساطتی ؛ اما نشد که نشد.
– خیلی از دختران و پسران را با شعارهای دلربا، جذب و به خیابان ها کشاندیم ؛ اما نشد که نشد.
– سخنرانی کردیم و گفتیم ای گلوله ها ببارید و در لفافه تهدید به سلاح کشیدن کردیم ؛ اما نشد که نشد.
– اشل سیاسی را کم و به نظامی اش بال و پر دادیم و انبار اسلحه را عیان نمودیم ؛ اما نشد که نشد.
– هر چه باداباد، بالاخره سلاح ها را بیرون کشیدیم و جنگ چریکی را آغاز کردیم ؛ اما نشد که نشد.
– در 30 خرداد با اعلام جنگ مسلحانه با اسم خلق به جان مردم افتادیم ؛ اما نشد که نشد.
– در 7 تیر ( انفجار حزب جمهوری اسلامی) ، 8 شهریور ( انفجار دفتر نخست وزیر ) و چند جمعه ( شهدای محراب و… به ترور مسئولان کشور دست یازیدیم ؛ اما نشد که نشد.
– نوبت به سر انگشتان رسید ، مردم کوچه و بازار را به گلوله بستیم ؛ اما نشد که نشد.
– کار به اعزام و فرار را بر قرار ترجیح دادن رسید و رفتیم تو ناف آزادی؛ اما نشد که نشد.
– افتخار ایدئولوژیک برای اعضا خلق کردیم و انقلاب ایدئولوژیک ؛ اما نشد که نشد.
– از پس انقلاب اول هر عضو غیراکتیو و اضداد مقاومت را بایکوت ؛ اما نشد که نشد.
– وای که چی می شد ، صاحبه ، کنفرانس ، سخنرانی ( فرانسه ، آلمان و…) ؛ اما نشد که نشد.
– انطباق با شرایط پیش آمد و دعوت برادرمان صدام را پذیرفتیم و پرواز تاریخ ساز به سوی عراق و در آغوش صدام در حال جنگ با میهن و خلق به امیدی، اما نشد که نشد.
– اما، پروسه های قبلی بماند پروسه های جدید را یکی یکی پشت سر گذاردیم. انقلاب (ف) و تنگه و توحید و انقلاب طلاق و… اما نشد که نشد.
– در داخل کشور عملیات ایذایی و ترور و در خارج انقلابات پی در پی؛ اما نشد که نشد.
– کات اوت مریدان مخالف شروع و بازده پوچ و بالندگی صفر ؛ اما نشد که نشد.
– بارقه نگاه کردیم و رقص می توان و باید ، برای بختک زدایی؛ اما نشد که نشد.
– همه را مدیون و بدهکار خود کردیم و هر بار گفتیم طرح آخر سرنگونی ؛ اما نشد که نشد.
– فکر کردیم همه به تعادل رسیدند و ذوب در ما شدند و دیدیم جمع بریده ها و برپا کردیم زندان ها ؛ اما نشد که نشد.
– هر روز بر حصار و تنگنای ارتش آزادیبخش مان افزوده شده و ما بیشتر مرید صدام ؛ اما نشد که نشد.
– پراتیک عمل کردیم و در گوشه و کنار دنیا به جلب افکار مشغول ؛ اما نشد که نشد.
– کمیته ضد تروریسم تشکیل دادیم تا تروریست بودنمان مخفی بماند؛ اما نشد که نشد.
– مخفی روبروسی و معامله کردیم ، ناگاه فیلم و نوارها علنی شد و انکار کردیم ؛ اما نشد که نشد.
– با صبر انقلابی و امید رهایی ، دستور زمین گذاری سلاح دادیم، تا به موقع؛ اما نشد که نشد.
– مراكز سرخ را استتار كرديم، ولی پلیس ریخت تو ستاد و ما وکیل ها گرفتیم ؛ اما نشد که نشد.
– ندا حسنی و صدیقه مجاوری و چند زن و مرد خودباخته را به خودسوزی وادار کردیم ؛ اما نشد که نشد.
– از تاختن به ساختن ارتقا رده دادیم و امریکا اخراجمان نکرد ؛ اما نشد که نشد.
– هر چه در مرحله زیر جذب بود رفت و جذب شده ها را وعده دادیم؛ اما نشد که نشد.
– همه از یک طرف ، سیل بریده و جدا شده ها سرازیر و هر چه تهدید کردیم ؛ اما نشد که نشد.
– شعارهای تاکتیکی و استراتژیک دادیم ؛ رفراندوم ،تغییر توسط مردم ؛ اما نشد که نشد.
– شور و نشورهای نشستهای اشرف را با اختلاف نفرات زیاد به خیابانهای اروپا کشاندیم ؛ اما نشد که نشد.
– جاسوسی جنگی برای پیشبرد اهداف صدام را به جاسوسی اتمی برای پیشبرد اهداف خویش تبدیل کردیم، اما نشد که نشد.
– اما ، راه حل سوم پس از آن ده ها راه حل سرخورده نه مماشات نه جنگ که هر دو را طی کردیم ؛ اما نشد و هرگز نخواهد هم شد. 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا