بسته تبلیغاتی مریم رجوی برای تطهیر کارنامه

سیرک اخیر تبلیغی مریم رجوی با جوانان اجاره ای به اصطلاح هوادارش، حالا حالاها خوراک تولید خبر و تحلیل و اتفاقاً اسناد به روز شده برای افشای دروغ پردازی های مکرر او به عنوان سرکرده تروریست های موسوم به مجاهدین خلق شده است. در رسانه‌های داخلی، مجاهدین خلق معمولاً با عنوان «گروهک تروریستی منافقین» یا […]

سیرک اخیر تبلیغی مریم رجوی با جوانان اجاره ای به اصطلاح هوادارش، حالا حالاها خوراک تولید خبر و تحلیل و اتفاقاً اسناد به روز شده برای افشای دروغ پردازی های مکرر او به عنوان سرکرده تروریست های موسوم به مجاهدین خلق شده است.
در رسانه‌های داخلی، مجاهدین خلق معمولاً با عنوان «گروهک تروریستی منافقین» یا «سازمان تروریستی مجاهدین خلق» معرفی می‌شوند و محور نقد، بر نقش این گروه در ترور شهروندان، همکاری با صدام و آسیب‌های جدی به امنیت ملی متمرکز است. تأکید بر حقوق خانواده‌های قربانیان ترور، استفاده از آمار شهدای ترور و استناد به سوابق رسمی تروریستی این گروه، هم از نظر حقوقی و هم از نظر خط‌ مشی رسانه‌ای مورد تأیید است.

گروه تروریستی مجاهدین خلق و فریب نسل جوان

مجموعه «پرسش و پاسخ با مریم رجوی» که با عنوان «اجتماع جوانان – ایران آزاد ۱۴۰۴» منتشر شده، در ظاهر تلاشی برای گفت‌وگو با جوانان است، اما در عمل چیزی جز یک بسته تبلیغاتی برای تطهیر کارنامه «گروه تروریستی مجاهدین خلق» و رهبران آن نیست. در این بسته، با طرح سؤالات حساب‌شده درباره «انتظار از نسل جوان»، «مبارزه با شیطان‌سازی» و «ضرورت تشکیلات»، تلاش می‌شود گذشته خونین این گروه در ترور هزاران شهروند ایرانی و همکاری آشکار با رژیم بعث عراق به حاشیه رانده شود.
وقتی مریم رجوی از جوانان می‌خواهد «هزینه آزادی» را بپردازند، نمی‌گوید این همان سازمانی است که طبق اسناد متعدد، مسئولیت ده‌ها عملیات مسلحانه، بمب‌گذاری و ترور در داخل ایران را بر عهده داشته و سال‌ها در خاک دشمن متجاوز، علیه هم‌وطنان خود آموزش و سازمان‌دهی نظامی دیده است. چنین سوابقی نشان می‌دهد که شعارهای جذاب این جریان برای جوانان، پشت‌پرده‌ای سراسر خشونت و وابستگی دارد.

«شیطان‌سازی» یا بازخوانی کارنامه ترور؟

یکی از محورهای اصلی این مجموعه، ادعای «شیطان‌سازی» علیه این گروه است؛ مریم رجوی می‌کوشد همه نقدها را به «تبلیغات رسمی» تقلیل دهد و هرگونه افشاگری را محصول «جنگ روانی» بداند. حال آن‌که ماهیت تروریستی «مجاهدین خلق» فقط در رسانه‌های ایران مطرح نشده، بلکه سال‌ها در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا و اتحادیه اروپا ثبت بوده و در گزارش‌های رسمی نهادهای بین‌المللی و حقوق بشری نیز به آن اشاره شده است.
گزارش‌های مستندی از نقض حقوق اعضا، زندان‌های درون‌سازمانی، شکنجه منتقدان داخلی و ساختار ضد اجتماعی این گروه، توسط نهادهایی مانند دیده بان حقوق بشر و انجمن‌های ایرانی خانواده‌های قربانیان ترور منتشر شده است. بنابراین، سخن گفتن از «شیطان‌سازی» در برابر این حجم از اسناد، بیشتر تلاش برای فرار از پاسخ‌گویی است تا نقد منصفانه یک اتهام بی‌پایه.

تشکیلات ترور و انقلاب ایدئولوژیک رجوی

در پرسش‌هایی مانند «ضرورت انقلاب ایدئولوژیک» و «چرا تشکیلات لازم است»، تلاش می‌شود تشکیلات بسته و سخت‌گیر این گروه به‌عنوان الگوی مبارزه سازمان‌یافته معرفی شود. اما تجربه اعضای جداشده و گزارش‌های متعدد نشان می‌دهد «تشکیلات ترور رجوی» مبتنی بر کنترل شدید، طلاق‌های اجباری، قطع ارتباط با خانواده، جلسات اعتراف‌گیری و برخورد خشن با هرگونه انتقاد است؛ ویژگی‌هایی که بیشتر به یک گروه ناهنجار بسته شبیه است تا یک سازمان سیاسی مدعی دموکراسی.
«انقلاب ایدئولوژیک» در ادبیات رسمی مجاهدین خلق، به‌عنوان جهشی فکری و اخلاقی توصیف می‌شود، اما جداشدگان آن را نقطه آغاز افراطی‌ترین شکل اطاعت کورکورانه از مسعود و مریم رجوی می‌دانند؛ جایی که شخصیت فردی اعضا در «رهبری عقیدتی» حل و هر صدای مخالفی به‌عنوان «زدن به رهبری» سرکوب می‌شود. چنین ساختاری با ادعای «آزادی، پلورالیسم و جمهوریت» که در تبلیغات بیرونی این جریان تکرار می‌شود، ناسازگار است.

حجاب، زنان و واقعیت درون تشکیلات

در بخش مربوط به «چرا زنان مجاهد حجاب دارند»، مریم رجوی تلاش می‌کند حجاب درون سازمان را نشانه آگاهی و انتخاب آزاد معرفی کند و از «نقش پیشتاز زنان» سخن بگوید. با این حال، گزارش‌های مستقل و شهادت اعضای سابق نشان می‌دهد زنان در این تشکیلات نه‌ تنها به حجاب اجباری، بلکه به طلاق اجباری، قطع پیوندهای عاطفی، تخلیه رَحِم و تبعیت کامل از دستورهای رهبری مجبور بوده‌اند؛ به‌گونه‌ای که اختیار زندگی شخصی آنان عملاً سلب شده است.
این تضاد میان شعارهای ظاهراً زن‌محور و واقعیت سخت‌گیرانه درون اردوگاه، نشان می‌دهد «تروریست های موسوم به مجاهدین خلق» از چهره و نام زنان برای کسب مشروعیت بین‌المللی بهره می‌گیرند، اما در عمل همان الگوی محدودکننده و ناهنجار ضد روابط اجتماعی را بر آنان تحمیل می‌کنند. رسانه داخلی می‌تواند با تمرکز بر تجربه زنان جداشده، این تناقض را برای افکار عمومی روشن‌تر کند.

مرزبندی با «شاه و شیخ»؛ تلاش برای سفیدسازی گذشته

در پاسخ به سؤال «چرا باید با شاه و شیخ مرزبندی کرد»، مریم رجوی می‌کوشد سازمان را تنها راه‌حل دموکراتیک معرفی کند و هر دو تجربه سلطنت و جمهوری اسلامی را در یک کفه قرار دهد. این در حالی است که بخش مهمی از نفرت افکار عمومی ایران نسبت به این گروه، نه به خاطر اختلاف نظر، بلکه به دلیل اقدام‌های مسلحانه، ترورهای کور شهری، بمب‌گذاری‌ها و در اوج جنگ، همکاری با رژیم صدام است؛ واقعیتی که در نظرسنجی‌ها و واکنش‌های شبکه‌های اجتماعی ایرانیان نیز بازتاب گسترده‌ای داشته است.
مرزبندی لفظی با «شاه و شیخ» زمانی قابل‌اعتنا است که یک جریان سیاسی در کارنامه خود، آلودگی به ترور، هم‌پیمانی با دشمن متجاوز و نقض سیستماتیک حقوق اعضای خود را نداشته باشد. در غیر این صورت، این‌گونه شعارها بیش از آن‌که نشانه استقلال سیاسی باشد، تلاشی برای تطهیر گذشته و جذب مخاطب ناآگاه است.

هنر، اقتصاد و ایرانِ پس از خشونت

در سؤالات پایانی، درباره «نقش هنر و هنرمند»، «نوع سیستم اقتصادی» و «چگونگی تسریع سرنگونی» صحبت می‌شود و تصویری آرمانی از «ایران آزاد فردا» ارائه می‌گردد. اما تجربه سال‌ها فعالیت این گروه نشان داده است هر جا پای نقد داخلی، مخالفت، یا حتی خروج داوطلبانه اعضا به میان آمده، پاسخ «تروریستهای مجاهدین خلق» نه گفت‌وگوی آزاد، بلکه فشار، تهدید و در مواردی حبس و شکنجه در اردوگاه‌ها بوده است؛ الگویی که اگر به سطح یک حکومت تعمیم یابد، نه به آزادی هنری و اقتصادی، بلکه به تکرار نوعی اقتدارگرایی مسلح منجر خواهد شد.

برای رسانه داخل کشور، برجسته‌کردن تجربه عینی خانواده‌های شهدا و قربانیان ترور، همراه با روایت اعضای جداشده از این تشکیلات، بهترین پاسخ عملی به تبلیغات تصویری و نمایشی این گروه است؛ تبلیغاتی که می‌کوشد واقعیت «گروه تروریستی مجاهدین خلق» را پشت پرده‌ای از سوال و جواب‌های ظاهراً جوان‌پسند پنهان کند.

سالاری