تباه شناسی بیماری سالاری مجاهدین خلق

بررسی دقیق حکمرانی مسعود و مریم رجوی بر مجاهدین خلق (MEK) نشان می‌دهد که سیستم حاکم بر این گروه با مفاهیم پونرولوژی و پاتوکراسی همسو است. گزارش‌ها و اسناد مربوط به دستکاری روانی و استبداد در حاکمیت رجوی‌ها با این چارچوب‌های نظری و کاربرد آنها بر شواهد و مستندات مجاهدین خلق مطابقت دارد. پونرولوژی و […]

بررسی دقیق حکمرانی مسعود و مریم رجوی بر مجاهدین خلق (MEK) نشان می‌دهد که سیستم حاکم بر این گروه با مفاهیم پونرولوژی و پاتوکراسی همسو است. گزارش‌ها و اسناد مربوط به دستکاری روانی و استبداد در حاکمیت رجوی‌ها با این چارچوب‌های نظری و کاربرد آنها بر شواهد و مستندات مجاهدین خلق مطابقت دارد.

پونرولوژی و پاتوکراسی و چارچوب‌های نظری آنها

پونرولوژی، اصطلاحی که توسط آندری لوباچفسکی ابداع شده است، مطالعه میان‌رشته‌ای شرّ است که به طور خاص بر ریشه‌ها، توسعه و گسترش شرّ در مقیاس وسیع در جوامع و سیستم‌های سیاسی تمرکز دارد. *

بر اساس این نظریه، برخی انحرافات روانشناختی، به ویژه روان‌پریشی، می‌توانند در ساختارهای اجتماعی نفوذ کرده و در نهایت بر آنها تسلط یابند و منجر به تشکیل “بیماری‌سالاری‌ها” شوند.

پاتوکراسی یا بیماری سالاری یک سیستم حکومتی است که در آن افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی، به ویژه روان‌پریشی، به مناصب قدرت می‌رسند و به طور سیستماتیک جهان‌بینی و ارزش‌های تحریف شده خود را بر مردم تحمیل می‌کنند. این امر منجر به جامعه‌ای می‌شود که مشخصه‌هایش ظلم، دستکاری و تخریب سیستماتیک پیوندهای طبیعی انسانی و اصول اخلاقی است.

ویژگی‌های کلیدی پاتوکراسی، همانطور که در ادبیات پونرولوژی شرح داده شده است، عبارتند از:

نفوذ روان‌پریشانه: افرادی با ویژگی‌های روان‌پریشانه، مانند فقدان همدلی، فریبکاری، جذابیت سطحی، خودشیفتگی و تمایل به فریب، کنترل نهادهای کلیدی را به دست می‌گیرند.

دستکاری روانی و پروپاگاندای سیستماتیک: نخبگان حاکم از تکنیک‌های پیچیده روانشناختی برای کنترل اطلاعات، تحریف واقعیت و شستشوی مغزی جمعیت استفاده می‌کنند. این اغلب شامل ایجاد ذهنیت “ما در مقابل آنها”، اهریمن‌سازی دشمنان خارجی و سرکوب مخالفان است.
فرسایش ارزش‌های عادی انسانی: همدلی، دلسوزی و تفکر مستقل سرخورده یا تنبیه می‌شود در حالی که اطاعت، انطباق و وفاداری به ایدئولوژی حاکم بسیار ارزشمند شمرده می‌شود.

پاکسازی و ترور داخلی: مخالفان یا کسانی که به عنوان تهدیدی برای قدرت حاکم تلقی می‌شوند، اغلب در معرض مجازات شدید، از جمله زندان، شکنجه یا اعدام قرار می‌گیرند.

کیش شخصیت: رهبر یا رهبران اغلب مورد پرستش قرار می‌گیرند و اظهارات آنها به عنوان کلام معصوم تلقی می‌شود.

انزوا از واقعیت بیرونی: گروه یا جامعه به طور فزاینده‌ای از بررسی و اطلاعات خارجی محروم می‌شود و روایت داخلی ساخته رهبران، تقویت می‌شود.

سازمان مجاهدین خلق: ساختار و عملکردها

سازمان مجاهدین خلق که در دهه ۱۹۶۰ تأسیس شد، به عنوان یک سازمان اسلامی-مارکسیستی مخالف شاه ایران و بعداً جمهوری اسلامی آغاز به کار کرد. ساختار و مناسبات درونی آن، به ویژه در مورد رهبری آن تحت رهبری مسعود و مریم رجوی، مورد بررسی گسترده قرار گرفته است.

رهبری متمرکز و کنترل ایدئولوژیک

سازمان مجاهدین خلق با یک ساختار رهبری بسیار متمرکز و سلسله مراتبی تعریف می‌شود که مسعود رجوی و بعداً مریم رجوی در رأس آن قرار دارند. مسعود رجوی که در سال ۲۰۰۳ ناپدید شد، همچنان رهبر اسمی تشکیلات است، در حالی که مریم رجوی نقش “رئیس جمهور منتخب” به اصطلاح “شورای ملی مقاومت ایران”، ویترین سیاسی مجاهدین خلق، را بر عهده گرفته است. این رهبران به عنوان معصوم و تنها مفسران ایدئولوژی سازمان معرفی شده‌اند.
ایدئولوژی مجاهدین خلق، ترکیبی از اسلام و مارکسیسم، در طول زمان تکامل یافته است، اما به طور مداوم بر وفاداری مطلق به رهبری و آرمان انقلابی تأکید دارد. اعضا تحت آموزش‌های فشرده ایدئولوژیک و جلسات توجیهی قرار می‌گیرند.

دستکاری روانی و “انقلاب ایدئولوژیک”

روایت‌های متعدد از اعضای سابق مجاهدین خلق و تحلیل‌های محققان، سیستمی از دستکاری روانی فراگیر را در درون سازمان، به‌ویژه پس از “انقلاب ایدئولوژیک” که مسعود رجوی در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز کرد، توصیف می‌کند. این “انقلاب” با هدف تصفیه سازمان و تحکیم حاکمیت رجوی انجام شد.

عناصر کلیدی این انقلاب ایدئولوژیک ادعایی و دستکاری روانی واقعی عبارتند از:

طلاق‌های اجباری و تجرد اجباری: بر اساس دستور صادر شده توسط رجوی، که “انقلاب ایدئولوژیک” نامیده شد، اعضا مجبور شدند همسران خود را طلاق دهند و در تجرد زندگی کنند، با هدف وقف کامل خود به انقلاب و از بین بردن دلبستگی‌های شخصی که می‌توانستند با وفاداری به رهبری رقابت کنند. این عمل توسط منتقدان به عنوان وسیله‌ای برای از بین بردن هویت فردی و تقویت وابستگی به گروه دیده می‌شود.

جلسات روزانه خودانتقادی: اعضا ملزم به شرکت در جلسات روزانه هستند که در آن به “کاستی‌های ایدئولوژیک”، “انحرافات جنسی” و “افکار بورژوایی” خود اعتراف می‌کنند. این جلسات، که اغلب عمومی و تحقیرآمیز هستند، در جهت تقویت همنوایی، سرکوب مخالفت و افشای هرگونه انحراف از ایدئولوژی تجویز شده عمل می‌کنند.

کنترل اطلاعات و انزوا: دسترسی به رسانه‌های خارجی، تماس با خانواده و اطلاعات مستقل به شدت محدود است. اعضا در اردوگاه‌های ایزوله، عمدتاً اردوگاه اشرف در عراق و سپس اردوگاه اشرف ۳ در آلبانی زندگی می‌کنند که تنها منبع اطلاعات آنها رهبری مجاهدین خلق است. این امر یک اتاق پژواک ایجاد می‌کند که در آن روایت مجاهدین خلق بدون هیچ چالشی در چرخش است.

خداانگاری رجوی‌ها: مسعود و مریم رجوی به عنوان چهره‌های مسیحایی و منجی موعود، تجسم روح انقلابی و حقیقت نهایی، معرفی می‌شوند. اظهارات آنها مقدس تلقی می‌شود و زیر سوال بردن رهبری معادل خیانت است.
دستکاری عاطفی: رهبری مجاهدین خلق از آسیب‌پذیری‌های عاطفی اعضا، از جمله تمایل آنها به هدف، تعلق و آینده‌ای بهتر برای ایران، برای تضمین وفاداری تزلزل‌ناپذیر آنها سوءاستفاده می‌کنند.

استبداد و سوءاستفاده در سیستم حاکم بر مجاهدین خلق

فراتر از دستکاری روانی، گزارش‌ها و شهادت‌های متعددی در مورد اعمال استبدادی و نقض حقوق بشر در داخل مجاهدین خلق وجود دارد. این موارد عبارتند از:

آزار و اذیت جسمی و شکنجه: اعضای سابق مواردی از آزار و اذیت جسمی، از جمله ضرب و شتم، محرومیت از خواب و حبس انفرادی، را به دلیل ابراز مخالفت یا تلاش برای ترک سازمان گزارش کرده‌اند.

کار اجباری: طبق گزارش‌ها، اعضا مجبور به ساعات طولانی کار با دستمزد کم یا بدون دستمزد می‌شوند که به خودکفایی سازمان کمک می‌کند.

سرکوب مخالفت: هرگونه انتقاد یا پرسش از رهبری با واکنش‌های شدیدی روبرو می‌شود که منجر به ایجاد فضای ترس و خودسانسوری می‌شود.

جلوگیری از خروج: اعضایی که مایل به ترک سازمان هستند، اغلب از انجام این کار، گاهی اوقات از طریق زور یا ارعاب، منع می‌شوند و تحت فشار شدید برای ماندن قرار می‌گیرند.

کاربرد پونرولوژی و پاتوکراسی در مورد مجاهدین خلق

هنگام بررسی سیستم حاکم بر مجاهدین خلق از دریچه پونرولوژی و پاتوکراسی، چندین شباهت آشکار می‌شود. ماهیت بسیار متمرکز و اقتدارگرای رهبری مجاهدین خلق، همراه با قدرت مطلق اعمال شده توسط مسعود و مریم رجوی، با مفهوم نخبگان حاکم که به طور سیستماتیک مخالفان داخلی را حذف و کنترل را تثبیت کرده‌اند، همسو است. “انقلاب ایدئولوژیک” و شیوه‌های مرتبط با آن، مانند طلاق‌های اجباری، خودانتقادی روزانه و کنترل شدید اطلاعات، شباهت چشمگیری به روش‌هایی دارد که در ادبیات پونرولوژی برای ایجاد جمعیتی مطیع و از نظر ایدئولوژیک یکسان، توصیف شده است. این شیوه‌ها را می‌توان به عنوان تلاشی عمدی برای از بین بردن استقلال فردی و تقویت وابستگی کامل به سازمان و رهبران آن تفسیر کرد.

خداانگاری رجوی‌ها و سرکوب هرگونه تفکر انتقادی یا مخالفت، از نشانه‌های بارز یک کیش شخصیت است، ویژگی مشترک سیستم‌های پاتوکراسی که در آنها حقانیت رهبر غیرقابل انکار است. استفاده از آزار و اذیت فیزیکی و جلوگیری از خروج اعضا، تأکید بیشتری بر یک محیط استبدادی دارد که در آن حقوق فردی به طور سیستماتیک نقض می‌شود.

اگرچه تشخیص قطعی روان‌پریشی در افراد، خارج از محدوده این تحلیل است، اما پیامدهای سیستماتیک توصیف‌شده توسط اعضای سابق مجاهدین خلق و سازمان‌های حقوق بشری – یعنی دستکاری فراگیر، فرسایش روابط عادی انسانی، سرکوب همدلی و کنترل سیستماتیک بر اطلاعات و زندگی افراد – با ویژگی‌های بیماری‌سالاری سازگار است.

به نظر می‌رسد محیط داخلی مجاهدین خلق، همانطور که در روایت‌های انتقادی به تصویر کشیده شده است، فرهنگی را پرورش داده است که در آن وفاداری به رهبری بر ملاحظات اخلاقی و رفاه فردی غلبه کرده است، که این خود شاخص کلیدی سیستم بیماری‌سالاری است که در آن ارزش‌های تحریف‌شده بر جامعه تحمیل می‌شوند.

ماهیت سیستماتیک این شیوه‌ها، عمر طولانی کاربرد آنها و تأثیر عمیق آنها بر زندگی اعضای مجاهدین خلق، نشان‌دهنده تلاشی آگاهانه و پایدار برای تغییر شکل روانشناسی فردی و پویایی اجتماعی در درون سازمان برای خدمت به منافع رهبران حاکم است. این امر با تمرکز پونرولوژی بر ماهیت سیستمی شرّ و تجلی آن در ساختارهای سیاسی همسو است. بنابراین، ساختار مجاهدین خلق ویژگی‌های بسیاری را نشان می‌دهد که با ساختارهای نظری پونرولوژی و بیماری‌سالاری منطبق است، به ویژه در مورد دستکاری روانی و حاکمیت استبدادی مسعود و مریم رجوی.

مزدا پارسی

منبع:
*Loaczewski, Andrzej. Political Ponerology: A Science on the Nature of Evil Adjusted for Political Purposes, Grande Prairie, AB, Canada : Red Pill Press, 2006.