بررسی نقض لجام گسیخته حقوق افراد در سازمان مجاهدین – قسمت پایانی

در قسمت های قبلی در مورد نقض حقوق اعضای سازمان و مسئله نبود آزادی و شستشوی مغزی و جنگ روانی که اعضای سازمان همیشه با آن درگیر بودند و هم چنین در مورد زندگی طاقت فرسا در تشکیلات مجاهدین مطالبی بیان داشتیم. اکنون قصد داریم در قسمت پایانی به مسئله زندگی کردن افراد در چنین […]

در قسمت های قبلی در مورد نقض حقوق اعضای سازمان و مسئله نبود آزادی و شستشوی مغزی و جنگ روانی که اعضای سازمان همیشه با آن درگیر بودند و هم چنین در مورد زندگی طاقت فرسا در تشکیلات مجاهدین مطالبی بیان داشتیم. اکنون قصد داریم در قسمت پایانی به مسئله زندگی کردن افراد در چنین مناسباتی و خشونت برنامه ریزی شده نکاتی بیان کنیم.

5- خشونت لجام گسیخته و سرکوب داخلی

زمانی که سازمانی حاضر نیست به حرفهای افرادش گوش کند و هیچ انتقادی از پائین را پذیرا نیست، در چنین سازمان هایی بحث خشونت به میان کشیده می شود. همان گونه که در زمان شاه نیز شاهد بودیم چگونه افراد را سر به نیست می کردند مانند شریف واقفی و .. در اشرف هم موارد زیادی وجود داشت، فرستادن افراد به عملیات و کشتن شان مانند علی زرکش و یا فرستادن به ماموریت و کشتن آنها مانند حبیب شطی که عنوان شد در رودخانه غرق شد و انبوهی دیگر…
وقتی خبری از فرد نمی شد با مهمل تغییر سازماندهی دهان افراد را می بستند و کسی جرات سئوال کردن نداشت. اوج این خشونت ها و سرکوب داخلی را می توان در زندانی کردن افراد در سال 63 بیان کرد. در آن سال تعداد زیادی را به بهانه نفوذی بودن در زندان منصوری در منطقه کردی زندانی کردند و سالهای 72 و 73 تعداد زیادی را در زندانهای اشرف باز به بهانه نفوذی بودن زندانی کردند و مورد شکنجه قرار دادند. به طوری که پرویز احمدی و یا علی نقی حدادی شوهر زهره اخیانی در زندان در زیر شکنجه کشته شدند. این شیوه برای سرکوب و بستن دهان منتقدین در درون سازمان بود. حال وقتی مریم رجوی از نه به اعدام حرف می زند بسیار خنده دار و مضحک است. چون هیچ وقت وی حاضر نشد در درون سازمان جلوی این کار را بگیرد وقتی نفرات بعد از رفع نفوذی بودن در جلسه خصوصی با حضور رجوی تعهد دادند که حرفی نزنند و اگر حرفی در درون تشکیلات شنیده شود باعث نابودی و کشته شدن شان خواهد شد و به طور آشکار رجوی به مرگ تهدید شان کرد. در این جلسه مریم قجر نیز حضور داشت ولی سکوت پیشه کرده و کار و اقدام شوهرش را تائید کرد.

6- خروج از سازمان و مشکلات بعد از آن

خروج از سازمان یک کار بسیار سخت و جانکاه بود. چون فرد می بایست تعداد زیاد قفل هایی که رجوی به پای شان زده بود را باز می کرد و این کار بسیار سخت و نیاز به یک تصمیم مهم داشت. چون ارتباط افراد به لحاظ اخبار از بیرون قطع بوده و اگر چنین تصمیمی می گرفتند باید تمام خطرات را به جان می خریدند. اما بودند نفراتی که همه این خطرات را قبول نموده و سر از زندان ابوغریب در آوردند. چیزی که بعد از جدا شدن برای افراد وجود داشت سم پاشی سازمان علیه افراد بود. چون با رسانه ای که در اختیار داشت و با حجم گسترده تبلیغات می توانستند شخصیت فرد را از بین ببرند. اولین چیزی که یک فرد جدا شده از آن ترس داشت انگ خوردن به نام مزدور و جاسوس و نفوذی بود. اکنون هم شاهد هستیم چگونه مسئولین سازمان باز از این حربه زنگ زده و بی مصرف استفاده می کنند آنان هرگز به این سئوال پاسخ ندادند که چطور نفراتی که حاضر بودند جانشان را بدهند به محض جدا شدن یک شبه مزدور و خائن می شوند؟! مگر سازمان مرکز پرورش مزدور و خائن بود؟ از دیدگاه رجوی هر فرد از این کره خاکی اگر از وی انتقاد کند باید مورد حمله قرار بگیرد برایش هم فرقی نمی کند فرد اهل کجا باشد رجوی فقط خودش را قبول دارد و بقیه باید مزدور و جاسوس نامیده شوند! اکنون شاهدیم که رجوی چگونه به آرمانهای اولیه سازمان خیانت کرد و کوبیدن بر طبل توخالی مبارزه با آمریکا کشک و پوشال بوده است.

اگر جدا شدگان دست به افشاگری می زنند به خاطر رسالتی است که دارند چون حاضر نیستند نسلی دیگر اسیر وطن فروشانی مانند رجوی شود و اگر توجه کرده باشیم متوجه می شویم همه حرفهای جدا شدگان از اروپا گرفته تا داخل کشور و بقیه جاهای دنیا حرفشان یکی است مبنی بر اینکه تشکیلات رجوی یک تشکیلات ضد بشری است و از آزادی خبری نیست و تا بخواهید فساد در آن ریشه دوانده است و مریم رجوی زنی نیست که خودش را نشان می دهد! او تروریستی می باشد که اکنون به لباس میش در آمده اگر دستش برسد باز به انجام ترور و کشتار مردم ایران دست می زند همانگونه که در جریان جنگ دوازده روزه شاهد بودیم و از اینکه مردم ایران کشته می شدند ابزار خوشحالی نموده و هرگز اسرائیل جنایت کار را محکوم نکرد.

نتیجه اینکه :

سازمان مجاهدین یک سازمانی است که رهبران آن مدعی آزادی خواهی، استقلال و پاک بودن مناسباتشان هستند اما در واقع حقوق بشر و حقوق افراد در تشکیلات هیچ ارزشی ندارد. همه باید در خدمت رجوی باشند و برای آن باید جان بکنند ، افراد باید در ناآگاهی باقی بمانند، خانواده باید دشمن معرفی شود، ارتباط با خانواده ممنوع است و ….. هزاران نمونه دیگر که در نهایت می توان گفت از چنین سازمانی هیچ وقت آزادی خواهی و استقلال بیرون نخواهد آمد و هر چه هست سعی و تلاش رهبران سازمان برای زندگی کردن خودشان می باشد چون این گونه می توانند خودشان را مطرح نمایند.

مردم ایران با توجه به شناختی که از سازمان تروریستی رجوی دارند هرگز اجازه نخواهند داد هیچ آینده ای برای خود متصور شوند. وق وق کردنهای رهبران سازمان برای دلخوش کردن اعضای نگون بختشان می باشد تا بتوانند به ماندن شان در تشکیلات جهنمی انگیزه داده و از دول غربی بابت مزدوری و وطن فروشی پول دریافت کنند.

هادی شبانی