بررسی نقض لجام گسیخته حقوق افراد در سازمان مجاهدین – قسمت دوم

در قسمت قبل به مسئله نبود آزادی در درون سازمان مجاهدین خلق از ابتدا تاکنون پرداختیم و اشاراتی به مسئله آزادی بیان و نقض حقوق افراد داشتیم و همچنین در رابطه با شرایط سخت زندگی برای اعضا و کار اجباری توضیحاتی دادیم و اکنون در ادامه به محورهای مورد بحث می پردازیم. 3- شستشوی مغزی […]

در قسمت قبل به مسئله نبود آزادی در درون سازمان مجاهدین خلق از ابتدا تاکنون پرداختیم و اشاراتی به مسئله آزادی بیان و نقض حقوق افراد داشتیم و همچنین در رابطه با شرایط سخت زندگی برای اعضا و کار اجباری توضیحاتی دادیم و اکنون در ادامه به محورهای مورد بحث می پردازیم.

3- شستشوی مغزی و سوء استفاده روانی از افراد

سازمان از ابتدا برای اینکه بتواند کارهایش را پیش ببرد به آن سس ایدئولوژیک می زد البته با به قدرت رسیدن رجوی و حضور افراد در تشکیلات سازمان در اشرف افراد مجبور بودند به این کار تن بدهند.
سازمان با علم کردن مسئله ایدئولوژیک سعی می کرد فشارهای روانی را روی اعضا بیشتر کند و آنان را به اطاعت مطلق وا دارد. از نشست های ایدئولوژیک می توان به نشست های انقلاب طلاق، نشست های تنگه و توحید، بحث صلیب، بحث امام زمان، بحث سرنگونی، بحث خروج ممنوع، بحث طعمه، و در نهایت بحث های غسل هفتگی و عملیات جاری اشاره نمود. برای همه این بحث ها ماهها رجوی وقت تلف می کرد تا به نوعی شکست ایدئولوژیک ، سیاسی و نظامی خود را مانند عملیات فروغ جاویدان بپوشاند و افراد را مجبور به ماندن در اشرف کند.
همه بحث های رجوی که در بالا اشاره شد کاملا بی محتوا بود. وی سعی می کرد با علم کردن این گونه بحث ها افراد را مجبور کند در سازمان باقی بمانند. ولی افتضاح ترین بحثی که رجوی تولید نمود بحث های غسل هفتگی بود. بحثی که افراد را مجبور می کردند فاکتهای جنسی خود را نوشته و در جمع بخوانند و با دریدگی خاص خود عنوان می کرد با خواندن این گونه فاکتها افراد پاک و منزه و تهی از گناه می شوند و مناسبات پاک خواهد ماند! ولی این گونه نبود. رجوی با فریبکاری به دنبال این بود که با گرفتن این گونه گزارشات با دست خط افراد اگر روزی فردی قصد جدا شدن از مناسبات را داشته باشد از گزارش وی بعنوان یک مدرک برای خراب کردن شخصیت فرد استفاده کند. بطور نمونه با سرنگونی صدام در سال 82 نیروهای آمریکایی مستقر در اشرف با تعداد زیادی از اعضای سازمان مواجه شدند که قصد جدایی داشتند به همین منظور کمپ تیف در کنار اشرف راه اندازی شد. رجوی در یک اقدام مشمئز کننده از گزارشات غسل هفتگی سوء استفاده نمود چون بهترین ابزاری بود که می توانست شخصیت افراد را خراب کند. به همین خاطر با نشان دادن گزارشات غسل هفتگی افراد به نگهبانان آمریکایی عنوان داشتند نفراتی که از سازمان جدا شدند مشکل جنسی داشتند و این هم گزارشاتی که خودشان نوشته اند و دست خط خودشان است ولی نیروهایی آمریکایی این مسئله را قبول نداشتند .

می توان به موردی مانند غلام حسین نژاد مترجم رجوی نیز اشاره کرد. وقتی وی دست به افشاگری زد رجوی باز به همان گزارشات استناد کرده و سعی نمود شخصیت او را خراب کند. آری رجوی این گونه است ولی برای اشراف بیشتر باید به این نکته اشاره نمود همه افرادی که این گونه گزارشات یعنی جنسی را در پایان هفته می خواندند بصورت تکراری و همه فاکتهای افراد شبیه هم و انگار از روی دست همدیگر کپی کرده باشند. وقتی این گونه افراد مجبور می شوند فاکتها را بخوانند دیگر راه حلی از آن بیرون نمی آید علت حل نشدن آن هم به این خاطر بود که مسئله بصورت ریشه ای بیان و حل نمی شد وقتی سرکرده فرقه یعنی رجوی خودش زن باره و فاسد می باشد دیگر چه انتظاری از نفرات پائین باید داشت! افتضاح مناسبات به حدی خراب بود که مریم رجوی در نشست خصوصی عنوان داشت ما مسئله زن با مرد را حل کردیم و اکنون مشکل ما مسئله رابطه مرد با مرد است. باید به مریم رجوی گفت که شما رابطه زن با مرد را هم نتوانستید حل کنید چون اخباری که از درون مناسبات بیرون می زد نشان از اوج فاسد بودن مناسباتی داشت که سعی می کردند از بیرون خوب جلوه بدهند. پس تمام سوء استفاده رجوی از شست و شوی ذهنی برای نگهداشتن افراد در مناسباتش بود.

4- زندگی طاقت فرسا در مناسبات مجاهدین

در درون سازمان هر چیزی که تشکیلات و مسئولین آن می گفتند باید انجام می گرفت. هیچ کس نمی بایست حتی چند ساعت طعم راحتی را درک کند. افراد از کله سحر باید بیدار شده و تا پاسی از شب جان بکنند و حتی شب نیز نگهبانی اضافه می شد. صبح دیگر فرد رمقی برای کار نداشت ولی مجبور بود کار کند چون انگ تنبلی به فرد زده می شد و باید در جمع فاکتهایش را می خواند.

مریم رجوی به مسئولین اشرف دستور داد از نفرات تان آنقدر کار بکشید که شب وقتی برای استراحت می روند مانند جنازه به خواب بروند و فرصت فکر کردن نداشته باشند. چون فکر کردن یک امر شیطانی است. شاید از دیدگاه مریم رجوی این گونه باشد ولی ترس وی به این خاطر بود که می دانست اگر افراد فکر کنند درخواهند یافت چگونه رجوی آنان را سر کار گذاشته است.

هیچ وقت افراد بطور ثابت نمی توانستند در یک سازماندهی و یا یک قرارگاه باقی بمانند و هر چند ماه باید تعویض می شدند. چون رجوی از این ترس داشت مبادا افراد به همدیگر خو گرفته و حرفهایی بین شان رد و بدل شود یعنی محفل شکل بگیرد و باید افراد را در شرایط سخت قرار داد. این در حالی بود که افراد به محض شنیدن تغییر سازماندهی غر و لند می کردند ولی چاره ای نبود باید اجرا می شد. اشرف را باید به مانند زندانی تعریف کرد که افراد نباید هیچ وقت حس راحتی به آنان دست بدهد و اراده ای از خود نداشته باشند.

ادامه دارد

هادی شبانی