طرح یک شکست (1)

طرح یک شکست(1)


 آرش رضائی –  30/6/84
مقدمه: مبارزه برای تحقق آرمان های عدالت طلبانه و آزادی خواهانه مفهومی جدای از ارتباط تنگاتنگ با توده ها نیست ، هر جریان سیاسی ضد امپریالیستی و مردمی که برای آرمان های یک ملت به مبارزه روی می آورد باید از اصول و آرمان هایی که سرچشمه گرفته از جهان بینی و ایدئولوژی انقلابی مختص به خود است تحت هیچ شرایطی عدول نکند که عدم توجه به این امر مهم جریان سیاسی مذکور را به ورطه رویزیونیزم و تجدیدنظرطلبی ارتجاعی می کشاند و در سیر منطقی خود در باتلاق اپورتونیسم غوطه ور خواهد شد. بنابراین عدم پایبندی به اصول و مبانی مبارزه مردمی و دموکراتیک در حیطه ی پراتیک سیاسی – اجتماعی ، جریان سیاسی مورد بحث را ناگزیر به پراگماتیسم محض سوق خواهد داد که این معنا محصولی است زائیده تفکر نظریه پردازان فلسفی سیستم سرمایه داری جهانی و در نهایت آب به آسیاب ریختن نظام سلطه جهانی و امپریالیزم به سرکردگی امریکا.
سازمان مجاهدین که بر اساس تفکرات بنیان گذارانش برای مبارزه ی ضد امپریالیستی ، ضد استبدادی ، ضد استثماری و حاکمیت نظام مردمی مبتنی بر دیدگاه مکتبی پایه ریزی شده بود در سیر تاریخی خود به علت انحرافات متعددی که نیاز به تحلیل علمی و نقادی از ابعاد گوناگون دارد متاسفانه از اهداف اولیه و آرمانی و دینی خود فاصله فراوانی گرفت و خسارات جبران ناپذیری را بر مبارزات انقلابی ملت ایران و همچنین هواداران صادق و آرمانگرا تحمیل کرد. سازمان مجاهدین در تعاریف و دیدگاه جامعه ی ما که امروزه همراه با جوامع بشری به قرن بیست و یکم گذر کرده است بر اساس وجدان انسانی ، عقلانیت انتقادی و معیارهای اخلاقی انسان قرن بیست و یکمی چهره ای کاملا تروریستی در اشل جهانی و ضد ملی در محدوده ی تعاریف ناسیونالیستی و استفاده ابزاری و فرصت طلبانه از دین رحمانی اسلام از خود بر جای گذاشته است که بی شک شکستی تلخ و عبرت انگیز برای سازمان و همه ی نیروها و عناصر سیاسی است که با انگیزه ی قدرت طلبی و ارضاء تمایلات سرکوفته به بیراهه رفتند و پتانسیل فراوان هواداران جوان و با استعداد را هرز بردند.
نگارنده که از نزدیک با تحولات سه دهه ی بعد از انقلاب آشنائی نزدیکی دارد به علت حس مسئولیت انسانی و تعهد در برابر همه کسانی که (بویژه روشنفکران مذهبی) برای مبارزه عدالت طلبانه و آزادی خواهانه و نیز تحقق آرمان های دینی پا به عرصه ی عمل سیاسی و اجتماعی می گذارند ، بر خویش لازم دانستم تا به اجمال و اختصار برخی از علل انحرافات آشکار و عبرت انگیز سازمان مجاهدین که در سیر تاریخی اش به ورطه خیانت به منافع ملی ایران در نتیجه به نابودی و اضمحلال افتاده و بر خلاف انگیزه و اندیشه های بنیانگذاران اولیه به گروه تروریستی با افکار فاشیستی و اهداف ضد ملی منجر شده ، را تشریح کرده شاید عبرت و تجربه ی تاریخی باشد برای تمامی عناصر و نیروهای آزاد اندیش و روشنفکری که برای سعادت و خوشبختی ملت مسلمان ایران در تلاش و کوشش هستند.امید است تا چنین تجربه ی تلخ و تراژیکی را هرگز شاهد نباشیم.
آغاز مرحله ی تکوین ایدئولوژیک ، انحراف در تلقی و برداشت های دینی
بنیانگذاران سازمان مجاهدین که از نیروهای جوان دانشجوئی روزگار خود بودند تحت تاثیر آموزه ها و احساسات دینی و نیز در اعتراض به فضای استبدادی و ضد دموکراتیک بعد از جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق به نهضت آزادی ایران پیوستند.آنان در استمرار روند ضد دموکراتیزاسیون تحمیلی به وسیله ی رژیم کودتائی شاه با نقد و بررسی خط مشی سیاسی نهضت آزادی و انتقاد از مبارزات سیاسی و پارلمانتاریستی صرف در آن شرایط و تحلیل مبتنی بر انسداد سیاسی همه جانبه به وسیله ی رژیم سلطنتی ، تحرکات و فعالیت سیاسی نهضت آزادی ایران را بی ثمر دانستند و برای شکستن بن بست های سیاسی جامعه ایران در مرحله ی گذر تاریخی خویش ، به استراتژی مبارزه مسلحانه روی آوردند و بر این مبنا سازمان مجاهدین را تشکیل دادند. البته لازم به ذکر است که فضای بیرونی و تحولات منطقه ای و بین المللی و همچنین شروع موج خیزش های ناسیونالیستی و مارکسیستی در جهان سوم در دهه ی شصت میلادی و جذابیت آن نوع مبارزات و فراگیر شدن موج جنگ های مسلحانه ، در افکار بنیان گذاران سازمان بی تاثیر نبود. لذا موسسین سازمان ، تحت تاثیر انسداد سیاسی حاکم بر فضای آن روزگار و مبارزات مسلحانه گروه های چپ داخلی که ناشی از افکار و اندیشه های مارکسیستی بود دست به تشکیل سازمان و اتخاذ استراتژی جنگ مسلحانه زدند. آنان با الگو گیری از جریان غالب مبارزاتی در سطح منطقه و جهان برای تکوین ایدئولوژیک به عنوان راهنمای عمل تحت تاثیر آموزه های دینی مرحوم مهندس بازرگان و افکار و اندیشه های رایج مارکسیستی که به شدت در آن دوران پر جذبه و تاثیر گذار می نمود اقدام به مطالعه کردند و به این ترتیب در شروع کار تشکیلاتی در مرحله ی تکوین ایدئولوژیک از همان آغاز انحرافات در تلقی و برداشت های دینی آغاز شد. موسسین سازمان از یک طرف تحت تاثیر جریان اسلام انطباقی بر گرفته از تفکرات مرحوم بازرگان که سعی داشت آموزه های دینی را با اصول و مبانی علمی تطبیق دهد که آن نیز خود تحت تاثیر انفعالی تفکرات پوزیتیویستی و تجربه گرایی و روح سیانتیستی حاکم بر دهه ی بعد از جنگ جهانی دوم و نیز رویکرد به اندیشه های اومانیستی که گفتمان غالب آن دوران و به شدت بر فضای اندیشه ای متفکران و نظریه پردازان تاثیر گذار و جهت دهنده بود ، قرار گرفتند لذا ترکیبی از اندیشه های مهندس بازرگان و منابع و متون مارکسیستی در زمینه ی فلسفه سیاسی به ویژه علم افتصاد و فلسفه تاریخ از منابع عمده و اصلی کادرهای سازمان برای مطالعات گروهی بود. برای مثال کتاب راه انبیاء راه بشر سازمان در واقع با اندکی دخل و تصرف گرفته شده از کتاب راه طی شده مرحوم بازرگان به شمار می رفت و در زمینه ی فلسفی نیز کتاب شناخت برگردان ساده ای از کتاب اصول مقدماتی فلسفه نوشته ژرژ پولیستر یکی از نظریه پردازان مارکسیستی بود یا دست نوشته یاقتصاد به زبان ساده که به وسیله محمد عسگری زاده تدوین شد اقتباس ساده ای از کتاب کاپیتال اثر معروف مارکس بود و نیز در رابطه با مباحثی که در زمینه مطالعات تاریخی و به خصوص در حیطه ی فلسفه تاریخ سازمان طرح می کرد کلیت آن مطالب بر گرفته از کتب ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیک موریس کنفورث از مورخین مارکسیست آن روزگار بود. که نشانگر شدت تاثیر کادرهای مطالعاتی سازمان از مباحث فلسفه تاریخ مارکسیستی می باشد. اعضای اولیه سازمان در زمینه ی مطالعه انقلابات از کتاب راه سرخ و تضاد دیالکتیکی مائو و خاطرات جنگ های چریکی چه گوارا تاثیرات انکار ناپذیری گرفتند که در شکل گیری خط فکری و خط حرکتی سازمان بی تاثیر نبود و به مثابه ی الگوی مبارزاتی کادرهای سازمان نیز طرح می گشت که نتیجه گیری منطقی آن نوع مطالعات ، کمرنگ شدن تدریجی تفکر دینی و به خصوص احساس دینی در اعضا و نیروهای سازمان بود. چرا که تطبیق باسمه ای آیه های قرآنی با تئوری های علمی و فلسفی و اصول دیالکتیک مارکسیسم نه تنها اندیشه ی دینی را در ذهنیت عناصر سازمانی کمرنگ کرد بلکه کارکردهای سیاسی ، اجتماعی و مبارزاتی آن را زیر سوال برد و اندیشه دینی را تبدیل به فرمی کرد که محتوای آن را مبانی مارکسیستی تزئین کرده بود به طوری که جزوه های مارکسیستی همراه با بعضی از آیه ها و سوره های جهادی قرآن مطالعه می شد بنابراین با توجه به این که در جزوه های تئوریک سازمان مجاهدین ، مارکسیسم به مثابه ی علم مبارزه قلمداد شده بود در نتیجه نیروها و اعضای سازمان در مرحله ی تکوین ایدئولوژیک دچار نوعی تناقض فکری شدند. از همان آغاز روح التقاط و آمیختگی فکری به شکلی غیر منطقی و غیر علمی و ناسازگار ، بر ذهنیت کادرهای سازمان سایه افکند.تطبیق دادن آیه های قرآنی با نوشته ها و آثار مارکسیستی و مائوئیستی و رنگ مذهب زدن بر این آثار برای به روز کردن دیدگاه مکتبی سازمان و به اصطلاح مسلح شدن به معرفت و متدولوژی علمی سر منشاء زیان های جبران ناپذیر بعدی بود که خط مشی آینده ی سازمان بر آن اساس طرح ریزی شد و آموزش های تئوریک و التقاطی به مرور زمان بیگانگی خاصی را بین تفکر دینی و مفاهیم مارکسیستی در ذهنیت بخش وسیعی از کادرهای سازمان ایجاد کرد که منجر به رویگردانی تعداد زیادی از اعضای سازمان از مذهب در انشعاب سال 1354 شد که خونریزی و موجب درگیری مسلحانه بین نیروهای درون تشکیلاتی را شد. در اوایل دهه ی پنجاه شمسی کادرهای اصلی سازمان و مرکزیت آن در یک یورش ساواک دستگیر و سپس اعدام شدند که این ضربه نیز ناشی از شتاب زدگی کادرهای سازمان در ایجاد تشکلی بود که ساختار تشکیلاتی آن به درستی محکم نشده بود در نتیجه مرحله ی تکوین ایدئولوژیک نیز هر چند کج دار و مریض به سر انجام خود نرسید که ضربه ی پنجاه و چهار و در ادامه ی آن مارکسیست شدن اکثریت نیروهای سازمان نتیجه ی منطقی و اجتناب ناپذیر التقاط ایدئولوژیک و پارادوکس فکری حاکم بر ذهنیت کادرهای سازمان بود. بعدها در اوایل انقلاب مردمی ایران رجوی در نبود بنیان گذاران اولیه و با استفاده از فضای دینی و با شکل و شمایل به ظاهر مذهبی میراث خوار سازمان گردید و در ادامه مرحله ی تکوین ایدئولوژیک به سخنرانی تبیین جهان پرداخت بدون این که به تبیین انسان از دیدگاه اسلام و تفکر قرآنی وقعی نهد و بی آن که زمینه های فکری و ایدئولوژیکی ضربه ی پنجاه و چهار را مورد نقد وبررسی علمی و منطقی قرار دهد بر ضربه اپورتونیستی سال پنجاه و چهار به علت خلاء رهبری در درون سازمان اشاره کرده و با این توجیه کودکانه و غیر علمی از اعتراف به التقاط و پارادوکس حاکم بر ایدئولوژی سازمان به راحتی گذشت که ثمره ی آن چیزی جزء انحراف در خط مشی سیاسی و فراهم شدن زمینه ی تحرکات تروریستی و ضد مردمی سازمان در سال های بعد به رهبری مسعود رجوی نبود.
ادامه دارد………

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا