نامه سرگشاده به آقای مسلم اسکندر فیلابی

نامه سرگشاده به آقای مسلم اسکندر فیلابی ( مسئول کمسیون ورزش مجاهدین) بمناسبت بازیهای جام جهانی
مسعود جابانی، بیست و هفتم آوریل
عواقب عبور از چراغ قرمز
احتراما به عرض شما میرسانم که اینجانب مدتهاست که مایلم با شما صحبتی داشته باشم. اما هربار به دلیل پیش کسوت بودنتان در امر ورزش و علاقه ام به شما به عنوان همشهری و دوست خانوادگی، و ترس از اینکه شما را برنجانم و یا با انتقاداتم به شما بیحرمتی کرده باشم، نتوانسته ام با شما تماس بگیرم. شاید هم بهتربود که این نامه را مستقیما برای خودتان میفرستادم تا همانطور که در سال 62 برای پیوستن به مجاهدین شک داشتید، بیشتر به مطالب نوشته شده از جانب من و دیگر منتقدان سیاسی و غیر سیاسی مجاهدین توجهی میکردید.
ولی وقتی اطلاعیه شما را در خصوص بایکوت کردن تیم ملی فوتبال ایران برای دهن کجی به رژیم جمهوری اسلامی با عنوان پای جانیان علیه بشریت از میدانهای ورزشی دور را خواندم بی اختیار به یاد خدادادعزیزی ستاره تیم ملی که در سالهای اوائل انقلاب به عنوان معلم به او درس میدادم و باعث افتخارم بوده و هست، افتادم. که چگونه در حالیکه جزء محرومترین اقشار کشور بود، برای سرفرازی کشورش در زیر فشارهای جمهوری اسلامی افتخار آفرید.
یادم آمد! که در بازیهای جام جهانی آن سال هم، رژیم جمهوری اسلامی حاکم برایران بود و مشتاقان بازیهای سیاسی! و نه ورزشی، با تی شرت های رجوی و پرچم و الم و کوتل به تشویق رهبری! در زمین فوتبال پرداختند و چند نفرشان هم به نیت آنتنی شدن بیشتر، وسط زمین پریدند و دستگیرشدند.
من نمیخواهم فرقی بین آن سال و امسال قائل شوم. فقط باید بگویم که آن سال صدام در حکومت بود و سازمان هم در لیست تروریستی قرار نگرفته بود و هنوز هم پروسه آب شدنش! بدین سرعت پیش نمیرفت.
چگونه است که امسال باید همصدا با بوش و راستترین احزاب نژادپرست اروپا ، شرکت فوتبالیستهای ایرانی را که خود با کمترین امکانات موجود و محدودیتهای طاقت فرسای جمهوری اسلامی توانسته اند خود را تا این مرحله برسانند ، بایکوت نمائید؟
آقای فیلابی! شما در اطلاعیه تان فقط از شهدای ورزشکاری که به دست  جمهوری اسلامی به شهادت رسیده اند نام بردید. آیا ورزشکار زنده ای راهم سراغ دارید که در قاموس مجاهدین قابل تقدیر باشد؟کدامیک از ورزشکاران تیم ملی ( هر نوع ورزشی) برای شما قابل تقدیرند؟ آیا شما تاکنون بعنوان مسئول کمیسیون ورزش برآوردی از محبوبیت! مجاهدین در بین ورزشکاران کشورمان نموده اید ؟
آیا تاکنون از کشتیگیران همشهریمان که در سطح کشور و آسیا افتخار آفرین بوده اند ( به دلایل امنیتی نام نمیبرم)عواقب این نوع بایکوت و میزان محبوبیت!مجاهدین را در جامعه ایران پرسیده اید ؟
دوست گرامی یادتان هست که چگونه پس از شهادت شکرالله مشکین فام در سال 59، در مشهد چه تظاهراتی عظیمی برپا شد ؟ده ها هزارنفر با اعتماد به مجاهدین شعار میدادند ای حنیف ای حنیف شکرالله تقدیمت
آنهمه حمایت مردمی چه شد ؟ مردم با تمام دار و ندار خود، برای استقرار آزادی در ایران به حمایت از مجاهدین شتافتند ولی در نهایت دریافتند که مجاهدین هنوز به قدرت نرسیده به حذف مخالفان خود به روشهای سکتاریستی مبادرت ورزیدند.
( در پرانتز بگویم که طبق آمار مجاهدین 95 درصد جاسوسان جمهوری اسلامی را اعضای جداشده تشکیل میدهند. این بدین معنی است که ایدئولوژی و روش و منش مجاهدین جاسوس پرور! است. )
میزان نفرت و در صد اشتیاق به قصاص! و انتقام از جمهوری اسلامی در نیروهای مجاهد آنچنان بالاست که به برکت! آن، همه کسانی را که به نوعی به ایران رفت و آمد میکنند، جاسوس و خائن و رژیمی و.. مینامند.
حتی مخالفین جمهوری اسلامی که تن به قبول روشهای تروریستی مجاهدین نمیدهند، به دریافت این عناوین نائل میشوند.
در این رابطه نظری به اظهارات مقامات مجاهدین در مورد خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح ، اکبر گنجی مقاوم زندانهای جمهوری اسلامی ، امیرانتظام قدیمی ترین زندانی رژیم و هزاران هزار مبارزی که از روشهای تروریستی مجاهدین فاصله گرفته اند ، بنمائید.
لطفا با عینک واقع بینی همان سالهای 62 قبل از پیوستنتان به مجاهدین موارد ذکرشده، را مرور نمائید.
آقای فیلابی! یادتان هست که در جواب انتقادبه شیوه ها و روشهای مجاهدین چه دلیلی آوردید ؟
در بعضی از موارد باید از چراغ قرمز هم عبورکرد.این اصل در واقع، از اصل هدف وسیله را توجیه میکند برمی خیزد. دراین مورد در کتاب روانشناسی خشونت و ترور مفصلا آن را شرح داده ام.
البته خودتان بهتر میدانید که اصطلاح عبور از چراغ قرمز که برای اولین بار توسط خود آقای رجوی بهنگام کم آوردن و توجیه خلافکاریها و زیر پا نهادن و تجاوز به حقوق مردم و وابستگی به بیگانه بیان شد، چه عواقب اسفناکی را به دنبال داشته است.
بهای عبور آقای رجوی از چراغ قرمز را، چه کسانی باید بپردازند؟ طبیعتا شورای ملی مقاومت نمی تواند باشد. جوانان پرشور و آرمانگرائی هستند که تمامی اعتمادشان را در طبق اخلاص گذاشتند و به عشق آزادی ایران در دام فرقه اسیر گشتند و حکم مرگ خود را که آقای رجوی برای مشروعیت بخشیدن به استراتژی مبارزه مسلحانه صادر کرده بود، به جوخه اعدام  تقدیم! نمودند.
آقای فیلابی! عبور از چراغ قرمز یعنی تشکیل ارتش خصوصی صدام ، یعنی زیرپاگذاشتن تمامی موازین حقوق بشری یعنی عبور از چراغ قرمز برای رساندن مریض مردم ایران به مرده شورخانه! بجای بیمارستان.
عبور از چراغ قرمز یعنی استفاده از هر راه و روشی! یعنی مقدس نمودن سازمان یعنی فرقه گرائی یعنی سرکوب اندیشه ها ، به مسلخ کشیدن اعضای خودی و وابستگی تا بن استخوان به بیگانه و در بحران و جنگ زیستن با توجیه مبارزه با جمهوری اسلامی. همان توجیهی که رژیم برای سرکوب آزادی های اولیه مردم در زمان جنگ با عراق بکار میبرد.
آقای فیلابی! در ادامه سیاست مجاهدین مبنی بر استراتژی جرقه و جنگ بار دیگر شاهد عبور آنان از چراغ قرمز یعنی خدمتگزاری به آمریکا با نیت! آزادی مردم ایران هستیم.
آقای فیلابی! بسیاری از اعضای شورا و مجاهدین عبور از چراغ قرمز را نپذیرفتند و با فاصله گرفتن ازتشکیلات و وارد شدن در جامعه، واقعیتهای موجود را لمس کردند و راه های عملی و واقعی را براساس نیازهای مردم برگزیدند و روشهای استفاده شده فرقه ای را بزیر علامت سئوال بردند و عینیتر وارد صحنه مبارزه با دیکتاتوری آخوندی گردیدند.
آقای فیلابی! دهن کجی به جمهوری اسلامی از طریق بایکوت کردن تیم ملی فوتبال ایران در بازیهای جام جهانی با توجه به حس وطن پرستی مردم ایران ، به اندازه وابستگی به صدام و آمریکا مشمئزکننده و عبور غیرمسئولانه از چراغ قرمز شئونات ورزشی، ملی و کشوریمان میباشد..

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا