“خاله” بازی در مجاهدین، با عنوان همیاری و گلریزان

بازی رسوای سران سازمان، تحت عنوان همیاری 25! این بار نیز مثل قبل، هیچ چیز جدیدی نداشت و تماس گیرندگان همان خاله ها و عموهائی بودند که روزگاری در مناسبات با کودکان بازی می کردند.

“خاله ” و ” عمو ” ، اصطلاحی بود که بچه ها و کودکان در محل های سرپرستی کودکان جداشده از والدین شان به کسانی می گفتند که از آنها مواظبت می کردند! بچه ها حق نداشتند حتی در مواجهه با والدین شان ، نام آنان را خطاب کنند!

یکی از سرپرستان این واحد های کودکان سرراهی و بی سرپرست گفته است:

” پانسیون کودکان در قرارگاه اشرف، پر بود از بچه‎هایی که آخر هفته کسی را نداشتند که آن ها را تحویل بگیرد و در واحد اسکان، چند ساعت یا یک شبانه روز، نگهدارد. به بچه ها یاد داده بودند که در ملاء عام حق ندارند پدر یا مـادرشان را صدا بزننـد و همه را یا باید خاله صدا برنند یا عمو ! به خصـوص برای من که در مـدرسه مجاهدین کار می کردم، این فشار برای بچه های من بیشتر بود. دختر خردسالم در مدرسه ناچار بود مرا خانم معلم صدا بزند، گاهاً به بهانه بوسیدنم، به من نزدیک می شد و در گوشم ده بار، مامان مامان می گفت! این اضطراب اکنون که او یک دختر دانشجوی 32 ساله است و بیش از 10 سال است که ما از سازمـــان فاصله گرفته ایم، هنوز هم در او وجود دارد. من مرتباً باید به نوعی تلفنی یا نامه ای یا هرگونه دیگر به دخترم اعلام موجودیت و اعلام وضعیت بکنم که من هنوز زنده هستم و او مرا مادر خطاب کند.”

با کمی تامل و دقت در این برنامه ی همیاری! بروشنی مشخص می شود که تمام تماس ها از طریق دفاتر مجاهدین خلق در کشورهای مختلف و از طرف خود گردانندگان این شوی تلویزیونی است .

همیاری

تمام این بازی ها برای این است که رد دلارها و یوروهای دریافتی از اسرائیل و عربستان و … را گم کنند!

ما که بیش از 15 سال است به کشور برگشته و در بین هموطنان خود زندگی می کنیم، به حتم و یقین می توانیم ادعا کنیم که تمام تماس های فرضی از داخل کشور موهوم، خیالی و جعلی است!

می ماند آنطرف قضیه یعنی تماس ها از کشورهای اروپائی و آمریکا!

درهر تماسی البته بطور کاملا اتفاقی! مهمان برنامه و تماس گیرنده ، همدیگر را شناخته وهمدیگر را با اسم کوچک خطاب می کنند! بلافاصله هم وارد خوش و بش های دوستانه شده و با پوزخندی به همدیگر ، حرفهای تکراری را مکررا گفته و یک مبلغ چند هزاردلاری هم اظهار می شود که جمع آوری شده و به سازمان کمک می کنند! حال این پولها کجاست و چه کسی تحویل می گیرد و چه کسی تحویل می دهد ، همه درهاله ای از ابهام و پرده پوشی ، مخفی است !

این کار را همه ی فرقه های وطن فروش می توانند انجام بدهند و بگویند ، ما با کمک هواداران خود سرپا هستیم!

یکی نیست بپرسد، که پس چرا در مراسم شما پرچم های کشورهای دیگر و مهمانان خارجی و سخنرانان دلار گرفته ی خارجی ، حضور دارند و ازاین ایرانی های هوادار شما خبری نیست؟!

این چندمین بار است که سران مجاهدین با دجال بازی این دکان سه نبش، همیاری را باز کردند، اما وجه مشترک همه ی این برنامه این است که تا کنون یک نفر جدید به این همیاری زنگ نزده است، تمامی تماس گیرندگان ، و مهمانان برنامه همدیگر را شناخته و با نام های کوچک یکدیگر را صدا می زنند و این از صمیمیت نیست ، بلکه نشان می دهد که کسانی که با این نمایش مسخره ، تماس می گیرند از خودشان هستند و این جریان ابتر و بی دنباله ، رفته رفته ابترتر و بی ریشه تر شده است .

یکی از سناریوهای تکراری هم این است که : کسی که تماس می گیرد ، مدعی است که یک هوادار سازمان است که نان شب هم ندارد ، اما گوشواره ی دخترش را فروخته و به سازمان کمک کرده است!

یا یک هوادار از ایران ، 50 هزارتومان کمک کرده و می گوید ببخشید این مبلغ ناچیز را فقط توانستم کمک کنم و بلافاصله مهدی ابریشمچی که در شعبده بازی یکی از قهارترین است ، خطاب به این هموطن !!! می گوید ، میزان و مبلغ شما خیلی ارزشمند است و شما اکنون در حال ورق زدن برگ زرینی از تاریخ ایران هستید!

یا یک هوادار! زنگ می زند و می گوید ، ما نان شب نداریم که بخوریم، ولی دعای خیر ما با شماست، در این سناریو هم مهمان برنامه اشک خود را در چشمانش حلقه کرده و با بغض نمایشی درگلو ، رهبران ایران را لعنت می کند که چه بر سر مردم ایران آوردند!

اما هرگز از حمایت های خودشان از تحریم های ظالمانه ی مردم ایران نمی گویند که درهمدستی با سران سلطه ، بر طبل تحریم ها می کوبند و هر روز از تحریم های جدید علیه مردم ایران حمایت می کنند!

این ها ، همان گرگهائی هستند که در لباس میش، هر روز بیش از پیش می خواهند مردم ایران را دریده و در سینی طلائی تحویل اربابان خود بدهند!
واقعیت این است که هرگز مردم ایران ، خام حرفهای مفت این وطن فروشان نخواهند شد، سازمان مجاهدین درایران بقدری رسوا است که مردم با شنیدن نام آن ، فقط رهبران این فرقه ی جهنمی را لعن و نفرین می کنند!

مجریان و سردمداران این برنامه اگر می خواهند یک ذره صداقت نشان بدهند، یک بار، فقط یک بار اجازه بدهند یکی از همین خانواده های اسرای در بند سازمان ، در تماس تلفنی فقط با جگرگوشه ی خود که دهها سال است ندیده است ، کلامی سخن بگوید!

این سازمان از یک طرف خانواده ها را با سنگ و کلوخ و تراشه ی آهن می زند و از یک طرف از داغ دل و تنگدستی مردم ایران حرف می زند، این تناقضات هرگز اجازه نمی دهد مردم ایران به دید یک هموطن به این ها نگاه کنند، چه برسد به اینکه بخواهند کمک مالی هم بکنند!

پس بهتر است مریم رجوی ، منبع هزینه های میلیادری خود و لباس ها و کلفت ها و نوکرهایش را علنی کند ، تا مردم ایران هم بفهمند که پشت نقاب دلسوزی این دجالان برای مردم ایران ، خونخواران و جنایتکارانی وطن فروش و هرزه هستند که به خون مردم ایران تشنه اند، اما کور خوانده اند ، سهم این وطن فروشان از ایران ، فقط زباله دان تاریخ ایران است وبس! بی شک کمکهای مالی مردم ایران را در همان زباله دان خواهند یافت . . .
فرید

منبع

6 نظر

  1. در واقع ابریشمچی موجودیست مفلوک و باری به هر جهت در طی زمان انقدر حقیر شده که دل بشر برایش میسوزد این را جدی میگویم حتی فرماندهان متهاجم و زنان شورای رهبری هم به دید انزجار به او می نگریستند!از خودش هیچ نداشته و ندارد در واقع همسر سابقش هم ان زمانی که همسرش بود مال او نبود و حق رهبری بود که النهایه تقدیمش شد،حق ابریشمچی فقط دست زدن در جشن عروسی همسرش تبریکات بی پایان و گرفتن نام شریف!با این عمل قهرمانانه بود البته شریف در فصل های بعدی هم شغلهای با پرنسیبی داشت،شریف یکه بزن وو داش مشتی محله های اشرف،شریف سر بازجو،شریف شکنجه گر،شریف سر مسئول مذاکرات با حزب بعث و شریف افشا کننده!!و در این دوران که اسلحه شان را گرفته و با توسری در منطق ای پرت در بالکان محصور شده اند ابریشمچی که تلاش می کند ژست دموکراسی بگیرد مستمر پشت تریبون سازمان حضور پیدا کرده و نطق می کند

  2. ابریشمچی شوهرسابق مریم است که زنش را تقدیم رجوی هرزه کرد وازهمین بابت به مهدی بی غیرت معروف شد

  3. یک سئوال دارم و امیدوارم یکی جواب بده. رابطه های جنسی رو تو مجاهدین چکار میکردید؟

    بلاخره همه انسان هستم. واقعا درست میگن که رابطه جنسی ممنوع بود؟

  4. خطاب به حسنی:
    انهایی که در سیمای بردگان ظاهر میشوند یا به اصطلاح آنتنی میشوند از سوپاپ های اطمینان سازمان هستند و هر کسی نمیتواند انجا مقابل دوربین ظاهر شود مثلا کافیست یک بار به جای ابریشمچی همسر سابقش را بیاورند در ان صورت باید نگهبان بیست و چهار ساعته اش را هم کنارش بنشانند همچنین او افسردگی زیادی دارد و صورت او نشان میدهد چه بلاهایی به سرش اورده اند

  5. ادم های تکراری و سناریو های حال بهم زن بصورتی که لیست مهمانان هرساله شامل:برادر شریف ناشریف(ابریشمچی)-بهنام درمانده(محدثین)-توحیدی چماقدار- داوری ،زاهد و چند تن از جوانان سازمان(البته اشتباه نکنید جوان که میگویم حداقل چهار دهه سن دارند) و زنگ زنندگانی که از رفیق مهمان ان شب در میاند!! و در طول برنامه تماس گیرنده هی میشود خاک بر سر و بدهکار و ببخشید که بیشتر کمک نکرده و مهمان هم برای اینکه عقب نیوفتد ابتدا خود را خاک پای رهبری می کند و سپس منبر را روشن کرده و از بدبختی و نداری نالیده و سعی در القای خود مختاری و عدم وابستگی صدا و سیما فرقه ‌اش می کند(که البته خودش هم میداند مقدار پول اعلام شده در پایان برنامه هزینه یک ماه تلوزینوشان هم نمی‌شود چه برسد به هزینه های کمرشکن خواهر مریم و لابی ها و 2000 نفر ساکنین کمپ)
    پیشنهاد می‌کنم لااقل بازیگران شوی تلوزیونی‌شان را عوض کنند نا سلامتی اسم الترناتیو را یدک می‌کشند خدای نکرده خلق قهرمان فکر نکنند همین پنچ شش نفر را دارند یا جدا شده ها خیال نکنند بقیه مسئله دارند که بهشان میدان نمیدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا