حقیقت مجاهدین خلق – فاز فعالیت های سیاسی

فصل دوم: انقلاب اسلامی و فاز فعالیت های سیاسی
در جریان انقلاب اسلامی

مسعود رجوی در دی ماه سال 1357 توسط شاپور بختیار نخست وزیر وقت براساس طرحی از جانب ساواک، همراه با تعداد دیگری از زندانیان سیاسی، از زندان آزاد شد. از آنجا که ضدیت مسعود رجوی با جریان اصلی انقلاب و روحانیت برای ساواک روشن بود تصور می شد که تقابل امثال وی با انقلاب و رهبری آن مانع از سقوط شاه خواهد گردید.

خط کار مسعود رجوی به اعتراف خود بلافاصله ممانعت از بازگشت رهبر انقلاب اسلامی به ایران و جلوگیری از وقوع انقلاب و تغییر رژیم شاه بود. او اذعان دارد که در این خصوص تلاش بسیاری کرد و با برخی روحانیون برجسته هم ملاقات نمود و از آن ها خواست تا نظر امام برای بازگشت به ایران را تغییر دهند. او معتقد بود که رهبری انقلاب باید به دست خودش باشد و چون هنوز این آمادگی وجود ندارد لذا انقلاب و سقوط شاه نباید صورت بگیرد.

مسعود رجوی مخالف جدی جریان اصلی انقلاب که آن را راست ارتجاعی می نامید بود. اما موج انقلاب اسلامی سهمگین تر از آن بود که امثال رجوی بتوانند جلوی آن را بگیرند. رجوی به گفته خود ناچار با انقلاب همراه شد اما همچنان معتقد بود که رهبری انقلاب از وی ربوده شده و باید آن را پس بگیرد. سازمان مجاهدین خلق آنطور که رجوی اعتراف می کند از همان ابتدا به دنبال جمع آوری سلاح و فرستادن نفوذی به ارگان های مختلف و کسب اطلاعات و جلب حمایت خارجی برای کسب قدرت بود.

درخواست حمایت از شوروی سابق
مجاهدین خلق روز 25 بهمن 1357 یعنی سه روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دیداری با مسئولین سفارت شوروی سابق داشتند و خدمات جاسوسی خود را در ازای دریافت حمایت و سلاح و تجهیزات ارائه دادند. درست در همان روز مجاهدین خلق حمله ای به سفارت آمریکا در تهران ترتیب دادند و تعدادی از دیپلمات ها از جمله سالیوان سفیر وقت آمریکا در تهران را اسیر کردند که با دخالت کمیته محل خاتمه یافت. بعداً مجاهدین خلق شاکی بودند که چرا جلوی اقدامات ضد امپریالیستی آنان علیه سفارت آمریکا گرفته شد و جمهوری اسلامی را به سازش با آمریکا متهم می کردند.

ارتباط با سفارت شوروی سابق و دبیر اول آن ولادیمیر فنسینکو، که بعدها خاطرات خود را به تفصیل نوشت، و ارائه خدمات جاسوسی ادامه یافت تا به دستگیری محمد رضا سعادتی در 6 اردیبهشت 1358 حین رد و بدل کردن اسناد محرمانه و دریافت تجهیزات جاسوسی انجامید. مسعود رجوی بعداً گفت که اطلاعات این ارتباط از جانب سفارت آمریکا در تهران به جمهوری اسلامی داده شد چرا که آنان بر روی سفارت شوروی سابق کنترل داشتند و از ماجرا باخبر شدند.

مسعود رجوی در سلسله نشست های موسوم به حوض در عراق برای اعضای فرقه خود به صراحت بیان کرد که برای رسیدن به حاکمیت در ایران به پشتیبانی یک ابرقدرت نیاز دارد. برای رجوی فقط کسب قدرت مهم بود و استفاده از هر وسیله ای برای رسیدن به این هدف را مجاز می دانست.

ملاقات با امام خمینی
دقیقاً در همان روزی که محمد رضا سعادتی در دیدار با دیپلمات شوروی سابق دستگیر شد، یعنی 6 اردیبهشت 1358، مسعود رجوی و موسی خیابانی در حال دیدار با حضرت امام خمینی (ره) بودند. این ملاقات با اصرار و پیگیری زیاد سازمان مجاهدین خلق و واسطه قرار دادن مرحوم حجت الاسلام احمد خمینی صورت گرفت.

آیت الله خمینی و رجوی
مسعود رجوی و موسی خیابانی در دیدار با امام

در این ملاقات امام خمینی مسئولین سازمان مجاهدین خلق را به همراه شدن با انقلاب اسلامی به جای تقابل با آن فراخواندند.

ادامه مواضع ضد امپریالیستی بعد از انقلاب اسلامی
مسعود رجوی که سازمانش سوابق شعارهای تند ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی و ترور آمریکایی ها در ایران و مبارزه مسلحانه علیه شاه و ارتباط فعال با جنبش فلسطین و تأسی از جنبش های چریکی چپ را در کارنامه داشت ابتدا سراغ شوروی سابق رفت تا نظر آنان را جهت حمایت برای رسیدن به قدرت جلب نماید و تا مدت ها بعد از انقلاب در موضع گیری هایش هیچ تقابلی با شوروی سابق و حزب توده نشان نمی داد و تماماً روی ضدیت با آمریکا متمرکز بود. شعار مرگ بر آمریکا همیشه زینت بخش نشریه مجاهد بود. تولید و توزیع پوسترها و سرودهای ضد آمریکایی نیز توسط سازمان وسیعاً صورت می گرفت.
مسعود رجوی در دیدار با یاسر عرفات در تهران در حالی که یک مسلسل سبک به وی هدیه داد بیان داشت که تنها راه پیش روی مردم فلسطین مبارزه مسلحانه با اسرائیل است و حتی کمک های خود را در این رابطه پیشنهاد داد و به جمهوری اسلامی انتقاد داشت که چرا به حد کافی به انقلاب فلسطین کمک های مادی و تسلیحاتی نمی کند.

متهم کردن جمهوری اسلامی به مماشات با آمریکا
سازمان مجاهدین خلق در این مقطع مدام جمهوری اسلامی را به مماشات با امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم متهم می کرد. حتی در خصوص گروگان های آمریکایی در تهران خواهان محاکمه و اعدام آنان بود.
شگردی که سازمان برای جذب جوانانی که دغدغه استقلال میهن و تهدید وابستگی به آمریکا داشتند به کار می برد این بود که تبلیغ می کرد که از آنجا که جمهوری اسلامی نفی سرمایه داری نمی کند و به طبقه کارگر متکی نیست لاجرم به سرمایه داری جهانی یعنی امپریالیسم خواهد پیوست و نظام بورژوازی کمپرادور(وابسته) شاه تکرار خواهد شد. آن زمان سازمان تضاد اصلی را امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا می دانست.

تشکیل میلیشیا (سازماندهی نظامی)
در آذرماه سال 1358 سازمان به بهانه تشکیل ارتش خلق و ارتش 20 میلیونی برای مبارزه با آمریکا اقدام به تأسیس میلیشیای مجاهد خلق نمود. البته نیت اصلی به اعتراف خود رجوی آمادگی برای جنگ با جمهوری اسلامی بود. مسعود رجوی بعدها به صراحت و با افتخار می گفت که بعد از انقلاب اسلامی همه به دنبال تشکیل حزب و کار سیاسی بودند اما او به دنبال سازماندهی نظامی و تشکیل میلیشیا و جمع آوری سلاح و نفوذ در دستگاه های نظام بود چون تقابل مسلحانه با جمهوری اسلامی در برنامه اش قرار داشت.

تشکیل میلیشیا

تشدید تضادها با جمهوری اسلامی
در همان زمان مجاهدین خلق با رد قانون اساسی پیشنهادی مجلس خبرگان در همه پرسی شرکت نکردند. اما مسعود رجوی در دی ماه 1358 خود را بر اساس همان قانون اساسی کاندید ریاست جمهوری اسلامی اعلام نمود که طبیعتاً با توجه به این که قانون اساسی جمهوری اسلامی را صراحتاً قبول نداشت صلاحیتش مورد تأیید قرار نگرفت. سازمان در اسفند همان سال در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و لیستی از کاندیداها معرفی نمود که هیچ یک از نامزدهایش رأی نیاوردند و سپس بحث تقلب در انتخابات را مطرح کرد.

مسعود رجوی در خرداد 1359 در امجدیه سخنرانی شدیداً تحریک آمیزی علیه جمهوری اسلامی ایراد نمود و در آن سران نظام را به مماشات و حتی وابستگی به امپریالیسم آمریکا متهم کرد و البته تلویحاً خود را رهبر معرفی نمود. در واکنش به این موضع گیری، امام خمینی در تیر 1359 به صورت علنی علیه مجاهدین خلق و تحریکات خصمانه آنان موضع گرفت و به سران سازمان هشدار داد.
در همان زمان از کودتای آمریکایی در پایگاه هوایی شهید نوژه پرده برداشته شد.

تهاجم رژیم بعث عراق به ایران و موضع مجاهدین خلق
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و قطع هرگونه وابستگی، آمریکا که به شدت مخالف استقلال ایران و از دست دادن منافع کلان خود بود، بعد از آن که تیرهای معمولش نظیر کودتای نوژه و ایجاد درگیری در ترکمن صحرا و کردستان به سنگ خورد، در حال شکل دادن جبهه منطقه ای “صهیونی – وهابی – بعثی” علیه جمهوری اسلامی نوپا بود. از طرفی صدام حسین جاه طلب علاقه بسیاری داشت تا جانشین شاه به عنوان ژاندارم منطقه گردد.

مسعود رجوی قبل از تهاجم عراق به ایران، دو بار مخفیانه به پاریس سفر کرد. رجوی در پاریس از طریق برادرانش کاظم و صالح و همچنین دولت فرانسه به عراق و به جبهه ضد ایرانی منطقه وصل شد. قرار بر این گردید که عراق از خارج و مجاهدین خلق از داخل کار نظام تازه تأسیس را یکسره کنند.

عراق در شهریور 1359 تهاجم خود به خاک ایران را طبق برنامه آغاز نمود اما سازمان 9 ماه در انجام کار خود نسبت به عراق تأخیر داشت چون به لحاظ سیاسی و اجتماعی آمادگی لازم را کسب نکرده بود. پیام نوروزی سال 1360 رجوی به خوبی همسویی با عراق و ترغیب جوانان به عدم شرکت در دفاع علیه تجاوز خارجی به بهانه واهی “دفاع در سنگر مستقل” را نشان می دهد. مسعود رجوی در این پیام ایران را مسئول آغاز جنگ معرفی کرد حال آن که بعداً ملل متحد طی بیانیه ای در تاریخ 18 آذر 1372 عراق را مسئول و آغازگر جنگ 8 ساله ایران و عراق و متجاوز به خاک ایران معرفی نمود.

نوارهای ویدئویی به دست آمده از دستگاه امنیت رژیم بعث موسوم به استخبارات بعد از سقوط صدام حسین، که مخفیانه از تمامی دیدارهای سران فرقه رجوی با مقامات امنیتی عراق طی بیش از دو دهه ضبط شده است، ثابت کرد که اولاً ارتباط مجاهدین خلق با رژیم بعث و دیدارها با دستگاه امنیتی استخبارات در بغداد به قبل از تهاجم عراق به ایران برمی گردد، و ثانیاً سازمان به صورت مرتب پول نقد در برابر دادن اطلاعات جاسوسی نظامی به عراق و اقدام به ترورها دریافت می کرده است. جالب است که سازمان مجاهدین خلق در برابر افشای این نوارها که بالغ بر 120 ساعت می شود تاکنون هیچ موضع گیری انجام نداده است.

جذب ابوالحسن بنی صدر
در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، سید ابوالحسن بنی صدر با 11 میلیون رأی از 14 میلیون رأی دهنده به ریاست جمهوری انتخاب شد و مورد تأیید امام قرار گرفت. این در حالی بود که شرکت روحانیون در انتخابات ریاست جمهوری ممنوع شده بود.

ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت در حالی که فرمانده کل قوا بود (او تنها رئیس جمهوری بود که در تاریخ ایران از جانب ولی فقیه به فرماندهی کل قوا منصوب شد.) عملاً با کارشکنی هایی که صورت می داد دفاع در برابر تجاوز رژیم بعث به خاک میهن را مختل کرده بود. او در حالی که از اولین کسانی بود که از واژه منافقین برای مجاهدین خلق استفاده کرد اما بعد با مسعود رجوی در جبهه غرب علیه جمهوری اسلامی همسو شد.

شاید بنی صدر را بتوان یکی از نمونه های بسیار بارز “ترور نرم” در تاریخ ایران معرفی نمود. همانطور که در ترور فیزیکی ضعف های امنیتی و اطلاعاتی موجب ضربه خوردن سوژه می شود (مانند انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی)، در ترور نرم هم ضعف های شخصیتی و خصلتی فرد موجب فریب خوردن و منحرف شدن وی می گردد. مسعود رجوی در این خصوص بعدها گفت که وی نفوذی هایش را بعد از انقلاب در همه دستگاه های نظام گمارد و هر جا توانستند، تأثیر گذاشتند مانند دفتر بنی صدر و هر جا نتوانستند، منفجر کردند مانند حزب جمهوری اسلامی.

تحریکات علیه جمهوری اسلامی
بنی صدر در یک سخنرانی جنجالی در دانشگاه تهران در اسفند 1359 در حالی که کشور درگیر دفع تجاوز خارجی بود در هماهنگی با مجاهدین خلق بر اساس یک حرکت سازمان یافته و از پیش طراحی شده علیه انقلاب اسلامی وارد عمل گردید. در این سخنرانی بر اساس طرح “ترور شخصیت” علیه شهید بهشتی شعار “مرگ بر بهشتی” سر داده شد.

بعد از سخنرانی تحریک آمیز بنی صدر در همدستی با مجاهدین خلق، تظاهراتی در اردیبهشت 1360 در تهران تحت عنوان “تظاهرات مادران” بدون اطلاع قبلی توسط سازمان ترتیب داده شد که به این ترتیب همچنان تشدید تضادها با جمهوری اسلامی در شرایط جنگ خارجی ادامه یافت.

سپس مجاهدین خلق در نامه سرگشاده ای به امام خمینی اعلام کردند “تا وقتی راه های مسالمت آمیز ابراز عقیده و فعالیت انقلابی مطلقاً مسدود نشده باشد و به اصطلاح حجت تمام نگردیده است از عکس العمل های خشونت بار و قهرآمیز پرهیز می کنیم.” آنان همچنین پیشنهاد کردند که برای بیان مواضع و تشریح اوضاع و عرض شکایات و اثبات حرف هایشان به همراه کلیه همدردانشان در تهران به نزد امام بروند.

امام خمینی در پاسخ به نامه سرگشاده مجاهدین خلق اعلام نمود که چنانچه آنان سلاح هایی را که در حین انقلاب اسلامی از پادگان ها برده اند کنار بگذارند خود به دیدن آن ها خواهد رفت.

مجاهدین خلق در پاسخ به موضعگیری امام خمینی که انتظار آن را نداشتند، نامه سرگشاده مفصلی خطاب به بنی صدر رئیس جمهور وقت منتشر و تأکید کردند مشروط به این که به عنوان عالی ترین مقام رسمی کشور و مسئول اجرای قانون اساسی بتواند اجرای قانون را به طور عملی تضمین نماید حاضرند سلاح های خود را تسلیم نمایند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا