نقض حقوق بشر در مناسبات فرقه تروریستی رجوی – قسمت 1

مکان گفتگو: انجمن نجات دفتر آذربایجان غربی

مقدمه

شش تن از افراد جدا شده فرقه تروریستی رجوی به نام های آقایان مهران کریم دادی ساکن مشهد عضو سابق ارتش به اصطلاح آزادیبخش و مهمان میزگرد (مدت حضور در قرارگاه اشرف پانزده سال)، قادر رحمانی ساکن میاندوآب از کادرهای قدیمی و با سابقه تشکیلات رجوی (مدت استقرار در قرارگاه اشرف هیجده سال)، منصور تنهائی ساکن تکاب عضو با سابقه ارتش به اصطلاح آزادیبخش (مدت حضور در اشرف هیجده سال)، سعید باقری دربندی ساکن نقده از اعضای قدیمی فرقه رجوی (مدت اقامت در قرارگاه اشرف چهارده سال)، ناصر سید بابائی ساکن خوی با سابقه پنج سال اقامت در اشرف و خانم مرضیه قرصی ساکن میاندوآب (مدت اقامت درقرارگاه اشرف ده سال)، که مدتهای مدیدی در قرارگاههای فرقه رجوی در داخل خاک عراق حضور داشتند در میزگرد بررسی و کنکاشی بر نقض حقوق بشردر مناسبات درونی فرقه رجوی به تشریح و نقد برخوردهای قرون وسطایی مسئولان قرارگاه اشرف و عملکرد غیر انسانی رهبران فاشیست فرقه رجوی پرداختند. آنان سرنوشت غمناک و تراژیک افراد مستقر در قرارگاه اشرف را ناشی از اعمال محدودیت ها و شرایطی غیر انسانی توصیف می کنند که رهبران فرقه مذکور به عمد و آگاهانه در ایجاد روابط غیر دموکراتیک و فضای اختناق آمیز قرارگاه اشرف نقشی مستقیم ایفا می کنند. افراد حاضر در میزگرد ضمن واکاوی مناسبات درونی فرقه مخوف مجاهدین از زوایای گوناگون به نقض مکرر و مستمر حقوق ذاتی و طبیعی افراد مستقر در قرارگاه اشرف، اشاره صریح داشتند.

مباحث مطروحه در میزگرد، ماهیت واقعی سردمداران تروریست فرقه رجوی را به خوبی عیان می کند.

شیوه های بکارگیری کنترل نامحسوس ذهن و روان افراد در محیط قرارگاه اشرف و مناسبات درون فرقه ای در واقع نمایش یک تراژدی و به عبارتی دقیق تر بیان واقعیت سرنوشت تراژیک و زندگی تلخ و زجرآور افراد مستقر در قرارگاه اشرف است که ثمره ای جز تلخی و سیاهی، کین و نفرت، هویت زدایی و ازخود بیگانگی برای افراد حاضر در قرارگاه اشرف در بر نداشته و نخواهد داشت.

دوزخی که موجود دو پایی چون مسعود رجوی برای گرفتاری انسانهای دیگرایجاد کرده گوئی همه در یک نمایش تراژیک نمایانده می شوند. براستی بیان واقعیات تلخ و سیاه لایه های زیرین تشکیلات رجوی حاکی از این است که سردمداران فاشیست فرقه مذکور مفاهیم انسانیت، مدنیّت، حقوق ذاتی و طبیعی افراد تشکیلاتی و آزادی فردی را در هم شکسته اند و وقعی به آن نمی گذارند.

آقای مهران کریمدادی که در سن نوجوانی و در دهه شصت هجری شمسی به همراه خانواده اش به قرارگاه اشرف منتقل شده بود در مباحث مطروحه در میزگرد به نکات تکاندهنده ای در رابطه با شیوه خاص کنترل نامحسوس ذهنی افراد در فرقه مخوف رجوی اشاره می کند که در افشای ماهیت ددمنشانه سردمداران فرقه بسیار روشنگرانه و عبرت آموز است.

آقای مهران کریمدادی با توصیف دقیق شرایط و روابط حاکم بر تشکیلات رجوی و شرح جزئیات آن و نیز بیان مصادیق گوناگون، دنیائی را به تصویر می کشد که به سوی ویرانی می رود، دنیائی واپس مانده با مناسباتی فاقد تربیت معقول و دموکراتیک و مغایر با هنجارهای دنیای مدرن و ارزشهای فرهنگی و مدنی جوامع توسعه یافته، دنیائی که اخلاق، دموکراسی، آزادی و انسانیت انسان را به نابودی می کشاند.

اگر بخواهیم تعریف و تحلیل مشخصی در این مورد به دست دهیم ناگزیر باید بین روانشناسی مناسبات پدید آمده از شادمانی و اخلاق مدرن با روانشناسی مناسبات پدید آمده از رنج و گرفتاری و اندیشه ی ضد دموکراتیک تفاوتی قائل شویم و بی گمان تفاوت آشکار توازن و سلامتی ذهن و روان با بیماری عصبی و افکار مغشوش و ناهنجار در ذهنمان حک خواهد شد.

به زبانی صریح تر انقطاع از واقعیات عصر تحولات دموکراتیک و انکار عقلانیت مدرن و انتقادی تحت توجیهات بیمارگونه انقلاب ایدئولوژیک، رهبری عقیدتی و در چارچوب یک سکت بسته و منحط، ویژگی اصلی دنیای تنگ و تاریک قرارگاه اشرف محسوب می شود.

خانم مرضیه قرصی نیز در توصیف و تشریح هر آنچه که در مناسبات و روابط درونی فرقه رجوی به خصوص محدودیت های گسترده و همه جانبه در رابطه با زنان مستقر در قرارگاه اشرف از نزدیک دیده و لمس کرده، دنیائی را فراروی ما قرار می دهد که به جانب ویرانی می گراید، دنیائی با افرادی در هم شکسته و محزون و البته سرشار از امیال سرکوفت شده و ناکامی های عاطفی و غریزی.

خانم قرصی معتقد است در تشکیلات رجوی روابطی موهوم و هراس انگیز جاری و ساری ست که در آن زنان را وا می دارند تا عواطف خویش را به فراموشی سپارند و احساسات متعالی و عمیق مادرانه را در وجودشان خفه کنند، خانم قرصی در سخنانی که در میزگرد مطرح کردند تاکید داشتند زنان حاضر در قرارگاه اشرف را در شرایطی غیر معمول، چنان تحت فشار سیستماتیک قرار می دهند که حتی کلمات و واژه ها را به معنای واقعی آن به کار نگیرند و بدینسان در اندیشه زنان مستقر در قرارگاه اشرف کلمات مفهوم متعالی خود را تدریجا از دست بدهند تا جائیکه در گفتگوهای آنان دیگر از ظرافت طبع و احساس مادرانه اثری نباشد.

خانم مرضیه قرصی تصریح دارد گفتگو و دیالوگ مابین زنان مستقر در قرارگاه اشرف با بیم و وحشت در هم آمیخته است. " زبان " به عنوان وسیله موثر ارتباطی، کاربرد متعارف خود را از دست داده و در بین زنان حاضر در قرارگاه اشرف به عنوان ابزار رابط انسانی با انسانهای دیگر به کار نمی رود و " زبان " تنها وسیله ی فرهیختگی و پیوستگی آدمی با رنگ آمیزیهای غیر انسانی رهبران فاشیست فرقه رجوی است.

نتیجه پروسه غیر انسانی "مسخ هویت زنان" در قرارگاه اشرف بنا به اذعان خانم مرضیه قرصی پناه بردن زنان به تصاویر ذهنی و رویاهاست تا بدین وسیله معانی از یاد رفته حیاتی دوباره پیدا کنند و مفاهیمی نظیر آرامش و خوشبختی را که در نقش مادر بودن و حس دوست داشتن مورد انکار قرار گرفته شده دیگر بار به خاطره ها آورده شود.

امید است که مباحث مطروحه در این میزگرد کوششی به خاطر بازگرداندن مفاهیم عالی و انسانی چون محبت، نیکی و خردورزی و موجبی برای روشنگری و رهایی افراد تحت سیطره فرقه مخوف رجوی باشد.

آرش رضایی

مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

متن میزگرد:

آرش رضایی: از اینکه دوستانم دعوت انجمن نجات ارومیه را پذیرفته و در این نشست حضور یافتند صمیمانه متشکرم، شما به خوبی واقفید که رهبری فرقه رجوی علیرغم شعارهای حقوق بشری و آرمان دموکراسی خواهی که مدام از آن دم می زند، کمترین پایبندی به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در مناسبات درونی تشکیلات خود نداشته و همچون رهبران فاشیست تاریخ، دستور شکنجه روانی، ذهنی و فیزیکی افراد منتقد و معترض و یا خواهان جدایی از فرقه را به شکنجه گران خود داده است. البته شیوه های شکنجه روانی و ذهنی در مقاطع گوناگون متفاوت بوده و کاربرد وسیعی در وادار نمودن افراد به اطاعت کورکورانه از رهبری فرقه مجاهدین داشته که از جمله آن باید به نشست های مستمری که برای مسخ هویت افراد و تحت فشار ذهنی و روانی قرار دادن آنها ترتیب داده می شد اشاره کرد برای مثال نشست های عملیات جاری (1) که روزانه برای افراد گذاشته می شد در ازخود بیگانگی افراد قرارگاه اشرف و مطیع کردن آنها تاثیر بسزایی داشت که شما دوستان با توجه به سالها اقامت در اشرف، با گوشت و پوستتان پروسه سیستماتیک هویت زدائی و نفی فردیت افراد تشکیلاتی را لمس کرده اید. اگر مایل باشید در این زمینه بحث را آغاز کنیم.

سازمان تاکید خاصی روی عملیات جاری داشت به نظر شما هدف سازمان از عملیات جاری چه بود؟ اگر دوستان اجازه بدهند از خانم قرصی شروع کنیم. شما در اشرف عملیات جاری داشتید؟ منظورم مقر خانم هاست.

مرضیه قرصی: بله، همه افراد در قرارگاه اشرف بدون استثنا می بایست در عملیات جاری شرکت می کردند. نه فقط ما خانم ها بلکه همه در این نشست مجبور بودند حاضر شوند. البته هدف مسئولین سازمان این بود به نوعی افراد را کاملا وابسته به خودشان بکنند منظورم دقیقا رهبری سازمان است. مسئولین در اشرف به افراد می گفتند: باید بفهمید که خون و نفس و لحظه هایتان همه مال مسعود و مریم است. آنها می گفتند: همه وجودتان مال ماست نباید حتی یک لحظه برای خودتان باشید. به خاطر همین موضوع فکر می کنم اینها نشست عملیات جاری را در اشرف مطرح و اجباری کردند تا به خیال خام خودشان افراد از لاکشان و قالبی که سازمان برایشان ریخته بود بیرون نیایند. یعنی تبدیل کردن افراد به ماشین های مکانیکی که هیچ اختیار و اراده ای از خود نداشته باشند و فقط متمرکز بشوند به اینکه مطیع دربست سازمان باشند. خانم ها در اشرف مجبور بودند تا در هر نشست فاکتی (نمونه ای) ارائه دهند و از خودشان انتقاد صریح کنند و تناقضات و یا اشتباهاتشان را در نشست عملیات جاری بخوانند و به اصطلاح باید حسابشان را پس می دادند در واقع سازمان قصدش از عملیات جاری این بود که خانم ها خودشان را تحقیر کنند و جرئت اعتراض و انتقاد از خطمشی و مناسبات سازمان را نداشته باشند. به خاطر همین موضوع خیلی ها از نشست عملیات جاری ترس و نیز نفرت داشتند، همه واهمه داشتند، می ترسیدند و علاقه ای به این نشست نداشتند. با خود می گفتند عملیات جاری یعنی وارد جهنم شدن، بازهم شب دوباره عملیات جاریه، به نشست عملیات جاری فوق العاده دافعه داشتند و تحت فشار همین نشست همیشگی عملیات جاری خیلی از خانم های قرارگاه اشرف دچار مشکلات روحی و روانی شده بودند و تاثیر منفی بر بچه های مقر داشت.

آرش رضایی: آیا به نظر شما مسئولین قرارگاه اشرف این مسئله را احساس کرده بوند و متوجه شده بودند که خانم ها به خصوص به نشست عملیات جاری، عموما دافعه دارند؟

مرضیه قرصی: ببینید، مسئولین سازمان علنا به این موضوع اعتراف نمی کنند که آره ما فهمیدیم شما خانم ها به عملیات جاری دافعه دارید، چون آنها اساسا از رهبری سازمان اطاعت کورکورانه می کنند و همه دستورات رهبری را وحی منزل می دانند و جرئت مخالفت با آن را ندارند و مسعود و مریم رجوی را عاری از اشتباه و به اصطلاح رهبر عقیدتی می دانند و یا حدا اقل در ظاهر اینگونه نشان می دهند. البته که آنها حتما می فهمند خانم ها به عملیات جاری دافعه دارند چون که بچه ها بر خلاف دستورات فرماندهانشان درعملیات جاری اغلب موارد فاکت نمی خواندند و یا اینکه اگر خیلی تحت فشار قرار می گرفتند فاکت های الکی و غیر واقعی می نوشتند از جمله خودم که معمولا فاکت هایی می نوشتم که واقعیت نداشت و برای اینکه زیر تیغ قرار نگیرم این کار را می کردم.. به خودم می گفتم امشب باز دوباره عملیات جاری هست، خودم هم دافعه داشتم و اما برای رهایی از فشار روانی فرماندهان به خودم می گفتم بالاخره باید دو تا فاکت حداقل داشته باشم که در نشست عملیات جاری بخوانم و آنها هی نریزند رو سرم و مرا زیر تیغ ببرند و اعصابم را تحت فشار وحشتناکی قرار دهند.

آرش رضایی: یعنی شما فاکت های الکی می نوشتید و محتوای فاکت های شما واقعیت نداشت؟

مرضیه قرصی: بله دروغ می نوشتم چون تجربه تلخی از ننوشتن فاکت داشتم چند بار چند جلسه که می رفتیم تو عملیات جاری فاکت نمی بردیم می گفتند چرا نیاوردی؟ چرا فاکت ننوشتی؟ و به من در جمع توهین می کردند و و می ریختند رو سرم، این می پرید سرم، او می پرید رو سرم، دیگه اصلا وحشتناک می شد؟

آرش رضایی: یعنی فرمانده ها با شما برخورد فیزیکی می کردند؟

مرضیه قرصی: بله، ببینید، نشست ها لایه ای بود، هر لایه ای خودش نشست عملیات جاری داشت.

آرش رضایی: آنهایی که با شما برخورد فیزیکی می کردند فرماندهانتان بودند؟

مرضیه قرصی: نه هم لایه های خودم هم به من دشنام و فحش می دادند تا خودشان از طرف فرماندهان زیر تیغ نروند و مورد اتهام قرار نگیرند.

مهران کریم دادی: هر کس برای حفظ چهره خودش به دوستانش دشنام می داد.

مرضیه قرصی: بله برای حفظ چهره خودشان هم لایه های خودشان را که فاکت ننوشته بودند اذیت می کردند در حالیکه خودشان هم فاکت نداشتند و فردای آن روز که در نشست حاضر می شدند فاکتی برای خواندن نداشتند.

آرش رضایی: در واقع افراد از روی ترس و یا با انگیزه چاپلوسی تظاهر می کردند و چهره های متفاوتی از خود نشان می دادند.

مرضیه قرصی: در ظاهر بله و اما در این اواخر وضعیت ذهنی و روانی خانم ها طوری شده بود که هیچ کس دیگه با دیگری کاری نداشت. هم لایه های خودشان را به خاطر ننوشتن فاکت مورد اذیت و آزار قرار نمی دادند چون دیگه از این وضعیت واقعا خسته شده بودند و می دانستند که همه به نوعی قربانی شده اند. این اواخر که من در اشرف بودم برای اینکه خانم ها را در نشست علیه هم تحریک کنند، مسئول نشست بلند می شد و خطاب به بچه ها می گفت خوب چرا هیچ کس نمیگه چرا هم لایه اش فاکت نیاورده پس حتما خودتان هم اینکاره هستید و دچار تناقض شده اید. حتی بعضا مشاهده می کردیم که دو جلسه پشت سر هم نفرات فاکت نمی آوردند. و این یعنی آغاز مسئله دار شدن از نظر مسئولین سازمان.

آرش رضایی: و بعد بریدگی و خارج شدن از اشرف.

مرضیه قرصی: بله دقیقا، مثلا از یه دسته هفت و یا هشت نفری که در نشست عملیات جاری حاضر می شدند تنها دو نفر فاکت می نوشتند و بقیه با دست خالی به نشست می آمدند و این شده بود یک روال معمول در اشرف در این اواخر. و مسئولین می گفتند: این چه وضعی است؟ این نشد عملیات جاری و شما ها باید تناقضاتتان را حل کنید.

آرش رضایی: ببینید، شما بیشتر در مورد چگونگی واکنش بچه ها و دافعه آنها نسبت به نشست عملیات جاری صحبت کردید و توضیحات خیلی مبسوطی دادید اگر ممکن است در این مورد که سازمان دقیقا چه هدفی از ترتیب دادن نشست عملیات جاری داشت؟ اصولا سازمان چرا این بحث را راه انداخت؟ دیدگاه خودتان را بفرمائید.

مرضیه قرصی: رهبری سازمان خیلی علاقه داشت تا خانم ها را در قرارگاه اشرف مطیع تمام عیارخودش بکند. نشست های عملیات جاری را برای این در اشرف معمول کردند تا خانم ها کاملا جذب مناسبات بشوند و برای هر کاری که رهبری دستور می دهد، بی کم و کاست اطاعت کنند.

مهران کریم دادی: انگیزه سازمان از ترتیب دادن نشست عملیات جاری در این مدت طولانی در واقع کنترل نامحسوس افراد بود. یعنی به این حالت که افراد به هر حال چیزی را که در ذهن داشتند بایستی بیرون می دادند تا سازمان از اذهان و نوع تفکر آنها با خبر بشه. چون سازمان از این می ترسید که مبادا بچه ها در ذهن و تصوراتشان ایده ای داشته باشند که برای سازمان به اصطلاح پاپیچ بشود و فردا آن ایده خاص بروز کرده و مشکل ساز بشود. سازمان از این موضوع واهمه داشت و برای کنترل نامحسوس ذهن و روان و رفتار افراد قرارگاه از نشست هایی چون عملیات جاری استفاده می کرد که همیشگی و دائمی بود. البته این یک شیوه از دهها شیوه غیر انسانی سازمان در کنترل کردن افراد بود. و خصوصا نشست عملیات جاری برای سازمان یک برنامه کنترل نامحسوس دائمی در خصوص افراد قرارگاه اشرف اعم از مردها و زنها بود. به قول معروف مسئولین سازمان تیغ های خودشان را به این شکل می کشیدند.

آرش رضایی: منظورشما اینست که در واقع سازمان سیستم خاصی طراحی کرده بود برای همین عبارتی که به کار می برین کنترل نامحسوس روزانه افراد در داخل قرارگاه اشرف.

مهران کریمدادی: بله، دقیقا.

مرضیه قرصی: آنها می خواستند با این شیوه ها افراد را وادار کنند تا افراد ضمن لو دادن افکار و اعمالشان خودشان را تحقیر کنند و گناه همه شکست های سازمان را به گردن بگیرند و رهبری سازمان را از اشتباه مبرا بدانند.

آرش رضایی: واقعا عجیب و در عین حال تاسف انگیز است.

قادر رحمانی: قبل از اینکه به چگونگی اجرای خود بحث عملیات جاری برسیم مایلم توضیح مختصری بدهم. شما سوالتان این بود که سازمان هدفش چی بوده از این داستان عملیات جاری؟ ببین آرش سازمان در سرفصلهای مختلف فیلی هوا می کرد آن هم چه موقع به فکر این فیل هوا کردن بود مواقعی که احساس می کرد تشکیلاتش به نوعی شکاف برداشته و نیروها تمایل خود را برای خارج شدن از قرارگاه اشرف و جدایی از سازمان به انحاء گوناگون نشان می دهند و سازمان برای اینکه جلوی ریزش نیرو را بگیرد شرایطی را به وجود می آورد تا مانع ریزش نیروها شود و مهم ترین قسمت داستان برای سازمان این موضوع بود. مثلا سال 74 که ما نشستی داشتیم با خود مسعود به نام حوض تقریبا پانزده روز طول کشید.

آرش رضایی: برای همه افراد؟

قادر رحمانی: بله، برای همه اجباری بود که در نشست شرکت کنند. ما دو تا مقر بودیم به اسم محور 7 و محور 3 اون موقع یعنی محورهای 7-3-10

منصور تنهایی:مرکز ده و سه بود.

قادر رحمانی: عذر می خواهم بله، مرکز ده – سه و هفت که افراد مقر ما را بردند به نشست یک دفعه دیدیم دوباره بحث انتقاد از خود و انتقاد از دیگران را که یک به اصطلاح قصه قدیمی و نخ نما بود و در آن موقع به ما تلقین می کردند که این بحث ها خیلی سازنده است و این بحث ها از قبل هم بوده به قول معروف جزئی از ضوابط ورود به سازمان بوده

آرش رضایی: ضوابط تشکیلاتی

قادر رحمانی: آره ضوابط تشکیلاتی بوده همین قصه انتقاد از خود. اما ما متعجب شدیم که چرا دوباره این بحث را مطرح کردند و به این بحث به اصطلاح برد تازه ای دادند و به قول معروف این بحث را شکافتند و مرده را مجددا زنده کردند و اسمش را گذاشتند عملیات جاری. وادار کردن بچه ها به شرکت در عملیات جاری و آغاز تحقیر دوباره بچه ها در قرارگاه تحت بهانه هائی چون انتقاد از خود و دیگری ما به این دلیل بود که رهبران سازمان متوجه شدند، تشکیلات در مرحله ای بود که داشت از هم می پاشید. مثلا در همان نشستی که برای ما گذاشته بودند، نقطه شروع بود که می خواهیم عملیات جاری را راه بیاندازیم و اصل داستان این بود که حدود ده، ببیست نفر نفر در نشستی که مسعود اجرا میکرد ناگهان قد علم کردند (بین آنها جواد زائریان برادر فاطمه زائریان بود که سازمان خیلی روی آنها تبلیغ می کرد چون برادرشان کشته شده بود و نیز سیاوش یوسفی که از افراد قدیمی به حساب می آمد) خطاب به مسعود گفتند: ما می خواهیم خارج شویم از مناسبات و از سازمان جدا بشویم و دنبال کار و زندگی خودمان برویم.

آرش رضایی: در واقع در نشست حوض مسعود در مورد عملیات جاری صحبت کرد و شخصا در آن حوض شرکت کرده بود و کار توجیهی می کرد تا بعدا عملیات جاری را در ذهن افراد جا بیاندازه و زمینه آن را ایجاد کند.

قادر رحمانی: در همان نشست عده ای می گفتند ما می خواهیم بریم سر زندگیمان برای چی ما را علاف کردید؟ و این موارد نمونه های عینی بود برای مشخص شدن پوسیدگی و متلاشی شدن مناسبات درونی سازمان.

انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

14/1/1386

…………………………………

1 – نشست عملیات جاری: نشست انتقاد از خود که در ان هرکس باید چند نمونه از اعمال یا افکار خود را که برخلاف اصول و دستورات تشکیلاتی بوده و در طی روز به انجام آن مبادرت کرده است، در میان جمع بیان نموده و جمع نیز او را مورد برخوردهای زبانی مثل فحاشی های رکیک و برخوردهای فیزیکی قرار میداده است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا