
واقعه عاشورا یک رویداد مهم تاریخی است که در دهم محرم سال 61 هجری قمری در کربلا اتفاق افتاد. در این روز امام حسین (ع) به همراه یارانش در برابر سپاه اموی به سرکردگی یزید جنگید و به شهادت رسید. این واقعه بدلیل اهمیت و تاثیر گذاریش ،همواره به عنوان نمادی از مبارزه با ظلم و ستم و ایستادگی در برابر باطل شناخته میشود. نقطه عطف این واقعه شهادت امام حسین به همراه 72 تن از یاران پاکبازش بود که با ایستادگی خود بر سر آرمان هایشان که در یک کلام بقول امام حسین ع در عقیده و مبارزه و شهادت بر سر آرمان ها تفسیر میشد خود را در تاریخ جاودانه ساختند.
یکی از جریاناتی که از ابتدای تاسیس تلاش کرد از واقعه عاشورا به نفع خود استفاده کند، سازمان مجاهدین خلق بود. این جریان بخصوص بعد از رهبری مسعود رجوی تلاش کرد با سوءاستفاده از روایات مربوط به قیام امام حسین یک چهره عدالت طلبانه از خود بروز بدهد ومردم را به خود جذب کنند.
مجاهدین خلق که بسیاری از احزاب سیاسی در اروپا آن را یک فرقه مخرب کنترل ذهن می نامند، با دست چین کردن آیاتی از قران و تاکید بر آموزه های شهادت نوعی سازمان ستیزه جو بوجود آوردند که در سطح ایدئولوژیک التقاطی و در سطح عملی تروریستی است. آنها در ابتدای شکل گیری و برای جذب مردم که اعتقادات خاصی به آموزه های اسلامی دارند تبلیغ می کردند که مردم را باید براساس الگوی امام علی ع و قیام امام حسین ع آزاد کرد و شعار محوری آنها برپایی جامعه بی طبقه توحیدی بود، در این میان آنها به تفاسیر عجیب از واقعه کربلا پرداختند.
در سال 1340 مجاهدین خلق کتابی تحت عنوان نهضت حسینی که بعدها به راه امام حسین معروف شد و گفته میشد توسط احمد رضایی و مسعود رجوی نوشته شده است، منتشر کردند که جزء نخستین کتاب هایی بود که تفسیری سیاسی وماتریالیستی از واقعه قیام عاشورا ارائه داد. این کتاب که در سال 1340 نوشته شد، اما تا سال 1351 منتشر نشد ادعا داشت که مارکسیسم علمی با اسلام حقیفی مطابقت دارد. مجاهدین خلق علاوه بر مباحث نظری، در پروپاگاندای خود از واقعه کربلا استفاده سیاسی می کردند. آنها وقایع 30 خرداد 1360 را عاشورای مجاهدین خلق تحلیل می کردند. مسعود رجوی از همان روزهای اول پیروزی اتقلاب اسلامی تلاش کرد با موج سواری روی احساسات و علاقه و ارادت مردم ایران به امام حسین ع از آن بسود اهداف خودش سوءاستفاده نماید و خود را ادامه دهنده راه و سنت امام حسین در اذهان جلوه دهد. ولی با مروری به عملکرد مسعود رجوی و بخصوص بعد از آغاز جنگ مسلحانه و دست زدن به موج ترورها و انفجارات می بینیم که عملکرد وی دقیقا در نقطه تضاد با آرمانها و اهداف مقدس امام حسین ع می باشد.
فرار وی به همراه ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران به پاریس و تنها گذاشتن اعضا و هواداران سازمانش در صحنه نبرد که آن را عاشورا تعبیر کرده بود یکی دیگر از تفاوت های ماهوی و تناقضات آشکار وی در تاسی جستن به آرمان های امام حسین ع بود. وی دقیقا در نقطه مقابل امام که در صحنه مبارزه ماند و یارانش را در ماندن و یا رفتن آزاد گذاشت از صحنه مبارزه و جنگ گریخت. ولی بسیاری از هواداران خود را که در منتهای صداقت فریب وعده های فریبنده او را خورده بودند در صحنه تنها گذاشت.
این قیاس ناثواب در بسیاری از سرفصل های دیگر تکرار گردید. در سرفصل آتش بس رجوی بار دیگر اعضای خود را فریب داد و آنها را به صحنه عملیات و درگیری کشاند تا بقول خودش فروغ جاویدانی را با استعانت از پیامبر رحمت و مغفرت حضرت محمد ص رقم بزند ولی بازهم در سربزنگاه تاریخی از حضور در صحنه مبارزه سرباز زده و تعداد زیادی از اعضای نگون بخت را به کشتن داد. رجوی همچنین در دو مقطع حمله نظامی امریکا به عراق در حالیکه نیروهایش را برای انجام عملیات فروغ دو توجیه و ترغیب کرده بود چند ماه قبل از سرنگونی صدام با تسلیم خفت بار خود به ارتش امریکا باز فرار را بر قرار ترجیح داد و یارانش را در صحنه نبرد تنها گذاشت.
مسعود رجوی که در ابتدای انقلاب با ژستی روشنفکر مابانه مناسک و آداب مردمی مراسم ماه محرم وعاشورا و تاسوعا همانند سینه زنی، را ارتجاعی و فاقد ارزش های انقلابی در شان قیام امام حسین ع می دانست و آن را به تفکرات تشیع صفوی ربط می داد، وقتی در پادگان اشرف و بعد از آتش بس جنگ ایران وعراق خود را در بن بست اشکار نظامی و بی عملگی تشکیلاتی دید در اوج فریب و بمنظور انحراف اذهان عمومی نیروها از واقعیت بن بست مرگباری که درآن گرفتار شده بود در قرارگاه اشرف دستجات سینه زنی وعلم و کتل براه انداخت و سفره نهار خورشت قیمه نذری پهن و شربت در میان دستجات عزادار توزیع نمود.
ادامه دارد …
علی اکرامی