امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق در روند انتشار خاطراتش در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس گاه به گاه پی نوشت هایی برای مخاطبان به اشتراک میگذارد که توضیحات تکمیلی برای آن بخش از خاطراتش هستند. او در ادامه نگارش خاطراتش از جلسات هولناک طعمه که به دستور مسعود رجوی در قرارگاه […]
امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق در روند انتشار خاطراتش در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس گاه به گاه پی نوشت هایی برای مخاطبان به اشتراک میگذارد که توضیحات تکمیلی برای آن بخش از خاطراتش هستند. او در ادامه نگارش خاطراتش از جلسات هولناک طعمه که به دستور مسعود رجوی در قرارگاه باقرزاده در بغداد برگزار میشدند، پینوشت زیر را افزوده است:
گاه آنقدر صدای داد و فریادها، ناسزاها، فحاشیها و توهینها در جلسات جداگانه در باقرزاده اوج میگرفت که حتی سربازان عراقی که مسئولیت پدافند بیرونی پایگاه را بر عهده داشتند، نگران میشدند. تصورش را بکن—باقرزاده دورتادورش خاکریزهای بلندی داشت، و بعد با فاصلهای چند متری، دیوارهای بتنی ضخیم آن را در بر گرفته بود. با این حال، شدت فریادها چنان بود که از آن همه خاک و بتن عبور میکرد و به گوش سربازان پشت دیوار میرسید.
بارها پیش آمده بود که آن سربازان وظیفه، حیران و نگران، به سمت ما آمده بودند و از مجاهدین میپرسیدند: “سِیدی، داخل قرارگاه شما چه خبر است؟” گویی آنها هم درک میکردند که چیزی آنجا درست نیست. چیزی در آن فریادها، در آن هقهقها و صدای فحشها، غیرطبیعی بود. اما سازمان به آنها اطمینان خاطر میداد، به زبانهای سرد و آرامشان میگفتند: “نه، نه، هیچچی نیست. همهچیز تحت کنترله.” و سربازان، فریبخورده یا بیاختیار، بازمیگشتند به همان پشت دیوار.
من، در آن لحظات، خیلی وقتها آرزو میکردم که کاش یکی از همان سربازهای وظیفهی عراقی بودم. یک سرباز ساده، با یونیفرمی خاکیرنگ، که میداند بعد از چند سال خدمت، بالاخره به خانهاش، به خانوادهاش، به مادر و پدرش برمیگردد و به آزادی بر میگردد. کسی که اسیر نیست. کسی که در چنگ رجوی گرفتار نشده. کسی که امید دارد. آینده دارد. کسی که میداند این شرایط موقتیست.
اما من… من اسیر بودم. بیآنکه زنجیر در دست و پا داشته باشم، در بند بودم. بندهایی که با فریاد، تحقیر، و فشار روانی بافته شده بود. و من در آنها پیچیده شده بودم.

بخش هایی از دفترچه مربوط به نشست طعمه

بخش هایی از دفترچه مربوط به نشست طعمه
دوستان من، حالا میخوام ادامهی دفترچهای رو با شما به اشتراک بذارم که بهنام دفترچه طعمه شناخته میشه. این همون مجموعهی پاراگرافها و مطالبی ست که در واقع، پایه نشستهای ایدئولوژیک و تشکیلاتی سازمان بود. این نشستها چهار ماه طول کشید، و در پایان اون دوره، این دفترچه بهصورت جیبی تهیه و بین همه پخش شد. هر فرد یک نسخه دریافت کرد. این دفترچه، عصارهی تمام اون دوران بود—دورانی که روحمون رو تکهتکه کرد.
شبها، بعد از نشستهای جمعی، فرمانده یگان چند تا از پاراگرافهای این دفترچه رو میخواند. برای ما، هم تلخ بود و هم ضروری. تلخ، چون یادآور تحقیرها و فشارها بود؛ و ضروری، چون باید بدون وقفه در خط ایدئولوژیک سازمان میموندیم.
اما بعد از مدتی، تعدادی از بچهها از قرارگاههای مرزی فرار کردن. و یکی از اونها، این دفترچه رو هم با خودش برد. وقتی سازمان فهمید، دچار یک وحشت واقعی شد—استرس و اضطراب در همه جای تشکیلات پخش شد. سازمان به سرعت دستور جمعآوری همهی نسخههای دفترچه رو داد.
من اما… دفترچه خودم را قایم کرده بودم. نه برای خودم، بلکه با یک امید: اینکه روزی بتونم این سند را به دست افرادی خارج از سازمان برسانم. کسانی که بتوانند افشاگری کنند، بگویند این سازمان با بچههایش، با جان آدمها چه میکند. ولی سازمان رد من را گرفت. بعد از مدتی ریختند، چمدانم رو زیر و رو کردند، و خلاصه، دفترچه را پیدا کردند. از دستم رفت…
اما… زندگی گاهی هنوز به آدم فرصت میدهد.
یکی از اعضای قدیمی سازمان، وقتی که از اشرف فرار کرد و به کمپ آمریکاییها پناهنده شد، نسخهای از همین دفترچه رو با خودش برده بود. من با شانس بسیار زیاد، توانستم آن دفترچه را از او قرض بگیرم. بعدها که به سوئد رسیدم، این دفترچه را همراهم آوردم. آن را به سفارت سوئد در اردن، و به پلیس امنیتی سوئد ارائه کردم. این دفترچه، سند زنده یکی از تاریکترین دورههای تاریخ سازمان است.
پس بدانید، ارزش این دفترچه بسیار بالاست. سازمان مجاهدین هنوز که هنوز است، با وجود شواهد، سعی میکند همهچیز را انکار کند. میگوید این مطالب، ساخته وزارت اطلاعات است. حتی شهامت این را ندارد که بپذیرد این متنها، نوشته خودشان است. نوشته شخص مسعود رجوی.
یه نکتهی مهم دیگر که لازم است بدانید این است که خیلی از مفاهیمی که در این دفترچه استفاده شده، به شکل کد و نشانه نوشته شدهاند. مثلاً “فردیت” بهصورت “ف”، یا “جنسیت” به صورت “ج” ثبت شده است. اصولاً زبانی که درون تشکیلات مجاهدین شکل گرفته، یک زبان خاص و بسته است. فرهنگی متفاوت، که گاهی با فارسی رایج همخوانی ندارد. این زبان را برای خودشان ساخته اند. برای تسلط، برای کنترل ذهن.
پس اگر در متنهایی که از این دفترچه میخوانید با عباراتی روبرو شدید که نامفهوم بهنظر میرسند، نگران نشوید. من اینجا هستم تا هر سؤال و ابهامی داشتید، برای شما توضیح بدهم.
ممنونم از همراهی شما
امیر یغمایی

Xray
تاریخ : ۳۰ - تیر - ۱۴۰۴بسیار مطلب خوب و آموزنده ای بود ، هرچه مستندات بیشتری از این گروهک تروریستی منتشر شود ماهیت این گروهک بیشتر افشا می شود