بعد از اعلام آتش بس و پذیرش آن از طرف ایران، مسعود رجوی در یک بن بست کشنده ای قرار گرفت. تحلیل رجوی از روند جنگ ایران و عراق این بود که جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی ظرفیت پذیرش صلح را ندارد و بنا به ذات و ماهیت آن برای ادامه بقا به جنگ و […]
بعد از اعلام آتش بس و پذیرش آن از طرف ایران، مسعود رجوی در یک بن بست کشنده ای قرار گرفت. تحلیل رجوی از روند جنگ ایران و عراق این بود که جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی ظرفیت پذیرش صلح را ندارد و بنا به ذات و ماهیت آن برای ادامه بقا به جنگ و سرکوب نیاز دارد، و پذیرش صلح در حقیقت طناب دار این رژیم است. بر همین اساس و مشخصا بعد از توافق با طارق عزیز وزیر خارجه وقت صدام حسین در سال 65 تمامی نیروهایش را به عراق اعزام کرد و خود نیز در عراق مستقر گردید. رجوی که از شروع جنگ مسلحانه در سال 60 که هدف آن سرنگونی کوتاه مدت جمهوری اسلامی با پاسخ منفی توده های اجتماعی روبرو شده و با دریافت ضربات سهمگین نظامی تمامی بساط پایگاهها و خانه های تیمی او بر چیده شده بود، ادعا داشت که حضور نیروهای سازمانش در خاک عراق و تشکیل یگانهای نظامی و عملیات مشترک با ارتش صدام در نهایت تعادل به سود وی و صدام رقم خواهد خورد، و از آنجاییکه در تحلیل هایش هیچ جایی برای آتش بس متصور نبود، تمامی تخم مرغ هایش را در سبد جنگ و پیروزی قاطع ارتش عراق بدلیل حمایت های بین المللی گذاشت.
رجوی با حضورش در خاک عراق و دیدار با صدام حسین عملا تمامی ملاحظات سیاسی و پیش داوریهای اتحاد عمل با دشمن در جنگی که به باور مردم و گروه های سیاسی وطن پرست یک خیانت قلمداد میشد کنار گذاشت، و در جبهه دشمن متجاوز و اتحاد عمل با وی قرار گرفت. رجوی در پاسخ به تمامی انتقادات به جمله ای منتسب به هیتلر اکتفا کرد که در صورت پیروزی هیچ کس ما را مورد مواخذه قرار نخواهد داد، وی تاکید کرد تنها راه سرنگونی، شیوه نظامی و از مرزهای عراق و با حمایت دولت صدام است. رجوی بخاطر توهم بیش از حدش هیچ گاه فکر نمی کرد روزی در این جنگ آتش بس برقرار شود و آنها در بن بست قرار گیرند. رجوی شرایط سازمان بعد از اعلام آتش بس را اینگونه در نشست عمومی توجیهی عملیات فروغ توضیح داد:
بعد از شنیدن خبر آتش بس از طرف رژیم احساس کردیم یک میز توطئه بین المللی برای از بین بردن ما چیده شده و هر طور که شده باید این میز را چپ می کردیم. بلافاصله به کاخ ریاست جمهوری برای ملاقات صاحب خانه (صدام) رفتم. دو روز مانع از ملاقات من با رییس جمهور شدند، ولی من بست نشسته بودم تا با ملاقات ما موافقت شد. در آن ملاقات به رییس جمهور (صدام) گفتم رژیم ایران به هیچ وجه توانایی صلح با عراق را ندارد. آنها صلح نمی خواهند، بلکه بدلیل اینکه در موقعیت ضعف مطلق قرار گرفته اند به ناچار تن به آتش بس داده اند. اوضاع کشور و نیروهای نظامی بشدت بهم ریخته است. به ما اجازه بدهید و پذیرش آتش بس را چند روز به تاخیر بیندازید تا ما رژیم را سرنگون کنیم. با اصرار ما سید الرییس حاضر شد که چند روز به ما فرصت دهد تا ما عملیات سرنگونی را انجام دهیم. بدین ترتیب یک هفته بعد از پذیرش قطعنامه 598 از طرف ایران حدود 5000 نیروی مجاهدین خلق با تجهیزات نظامی اهدایی ارتش صدام از محور غرب و از طریق شهرهای خانقین، قصرشیرین، کرند و اسلام آباد به ایران حمله کردند. هدف عملیات تسخیر تهران در 72 ساعت بود.
عملیات فروغ؛ تراژدی همیشه جاویدان رجوی
بعد از انجام بازرسی و تشریفات معمول همه اعضا در سالن اجتماعات برای توجیه عملیات جمع شدند. هنوز کسی از چگونگی عملیات اطلاعی نداشت، لحظاتی بعد مسعود رجوی به همراه مریم در سالن اجتماعات وارد شدند و مستقیم به سمت نقشه بزرگ ایران که بالای سن گذاشته شده بود رفتند و رجوی میکروفن را بدست گرفت ، به نقشه بزرگ ایران اشاره کرد و با هیجان گفت در مهران گفتیم امروز مهران فردا تهران. آمدم تا بگویم آن لحظه تاریخی فرا رسیده است.
ادامه دارد
علی اکرامی





































