در قسمت قبل سعی کردیم مشکلاتی که اعضای فرقه رجوی برای جدا شدن از تشکیلات دارند را مورد بررسی قرار بدهیم. در این رابطه به دو محور یعنی مسئله پاسخ دادن به خانواده و اینکه آیا جدا شدن از مناسبات سازمان خیانت به دوستانت می باشد مورد بررسی قرار دادیم. اکنون سعی داریم به بقیه […]
در قسمت قبل سعی کردیم مشکلاتی که اعضای فرقه رجوی برای جدا شدن از تشکیلات دارند را مورد بررسی قرار بدهیم. در این رابطه به دو محور یعنی مسئله پاسخ دادن به خانواده و اینکه آیا جدا شدن از مناسبات سازمان خیانت به دوستانت می باشد مورد بررسی قرار دادیم. اکنون سعی داریم به بقیه محورها که مانع جدا شدن از مناسبات جهنمی رجوی می شود اشاره کنیم تا برایمان مشخص شود رجوی با چه فریبکاری توانسته بود اعضای خود را نگهدارد:
3- خیانت به آرمانهای سازمان
یکی از شگردهایی که رجوی برای نگهداشتن اعضای خود استفاده می کند واژه خیانت به آرمانهای سازمان و به اصطلاح شهدای سازمان بود. این مسئله برای نیروها خیلی مهم بود چون هر کجا فردی تصمیم می گرفت از سازمان جدا شود با برگزاری نشست های جمعی و اینکه شما دارید به شهدای سازمان خیانت می کنید برگزار می شد و فرد را چنان تحت فشار تشکیلات و جمع قرار می دادند که فرد بخاطر فشار جمع و توهین هایی که می شد مجبور بود تن به خواسته های مسئولین سازمان بدهد تا از زیر این فشار خارج شود. در حالی که افراد شناخت درستی از ماهیت سازمان از ابتدا و تاریخچه سازمان نداشتند چون کتاب هایی که وجود داشت همه از تعریف و تمجید آنان بود و افراد هیچ گونه دسترسی به کتاب بیرون و اطلاعات نداشتند و مجبور بودند به اسم خیانت به آرمانهای سازمان تن به خواسته رجوی بدهند این مسئله برای من یکبار اتفاق افتاد که با تعریف کردن از شهدای گذشته سازمان و فداکاری آنان و اگر قصد جدا شدن دارید یعنی خیانت . وقتی کلمه خیانت توسط مسئول گفته شد انگار با شنیدن این کلمه دافعه داشتم و عنوان کردم هرگز حاضر نیستم به شهدای سازمان خیانت کنم و نام خیانتکار بر روی من نهاده شود! این تابو باعث شد بیش از ده سال عمرم را در سازمانی که بسیار در آن مشکل داشتم باقی بمانم. این از شگردهای بسیار مهم رجوی است که می تواند روی هر فردی اجرا کند و مسئله خیانت برای اعضای سازمان تابو بسیار بدی است و همه از اینکه نام خیانت کار بر روی شان نهاده شود فراری هستند.
4- تهدید به زندان و شکنجه
یکی دیگر از کارهایی که رجوی انجام می داد فشار بیش از حد به افراد بود. این فشار در نهایت اگر کار ساز نبود، مرجله بعدی زندانی و شکنجه بود. ابتدا افراد را تحت فشار قرار می دادند و از جمع جدا می کردند و با برخورد های مسئولین و برخوردهای فیزیکی فرد را مجبور می کردند در مناسبات باقی بماند و او را به تشکیلات سازمان برگردانند و اگر افراد سئوال می کردند که طی این مدت فرد کجا بوده است مجبور بود دروغ گفته و عنوان کند که در ماموریت بسر می برده است!
در این باره وقتی بحث زندان و شکنجه می شود مسئولین که زمانی مدعی شکنجه شدن توسط ساواک را داشتند در درون سازمان خودشان تبدیل به شکنجه گر شدند. شکنجه برایشان مشروع بود. البته همه این اقدامات توسط رجوی دیکته می شد در چنین فضایی فرد مجبور بود به زور هم شده در مناسبات باقی بماند چون هیچ راه فراری برای خودش متصور نبود.
ادامه دارد
هادی شبانی


































