سازمان مجاهدین خلق کجای تاریخ ایستاده است؟

سازمان پوسیده مجاهدین خلق، در درون و بیرون مناسباتش جوری تبلیغات می کند گویی مرکز ثقل دنیا هستند. طوری خود را به عنوان تنها آلترناتیو حکومت کنونی ایران معرفی می کنند، که خودشان هم باورشان شده خبری است. بگذریم از اینکه این تبلیغات توخالی را تنها نیروهای بخت برگشته درون تشکیلات باور می کنند و […]

سازمان پوسیده مجاهدین خلق، در درون و بیرون مناسباتش جوری تبلیغات می کند گویی مرکز ثقل دنیا هستند. طوری خود را به عنوان تنها آلترناتیو حکومت کنونی ایران معرفی می کنند، که خودشان هم باورشان شده خبری است.
بگذریم از اینکه این تبلیغات توخالی را تنها نیروهای بخت برگشته درون تشکیلات باور می کنند و بس. اینها که چاره ای جز باور کردن ندارند. به اخبار واقعی دسترسی دارند که بدانند در دنیای بیرون از کمپ های بسته ای که زندگی می کنند چه خبر است، معلوماتشان مربوط به چند دهه قبل است که هنوز در دنیای آزاد نفس می کشیدند. از طرفی اجازه ندارند جور دیگری فکر کنند. از سوی دیگر هم سالها انرژی و جوانی شان را پای همین لاطائلات گذاشته اند و شاید برایشان سخت باشد بپذیرند همه جوانی شان صرف شعارهای پوشالی رجوی شده است و عواید دیگری برایشان نداشته و ندارد.

به هر ترتیب نه در ایران کسی این تشکیلات پوسیده را می شناسد و یا حداقل اگر هم بشناسد اهمیتی به آن نمی دهد و در حد مزدور و خائن و تروریست مطرح هستند. در میان دیگر ملیت ها و قومیت ها هم که اصلاً شناخته شده نیستند مگر در میان لابی های پولی شان!
سازمان مجاهدین خلق، حالا تشکیلاتی بسته، منزوی و ورشکسته است که سرانش نمی خواهند بپذیرند شکست خورده اند.

وقتی به بقیه نقاط جهان میروی هیچ خبری ، هیچ اسمی ، هیچ رسمی ، هیچ واکنشی که بیانگر این باشد که سازمان مجاهدین اصلا وجود خارجی دارد دیده نمی شود. آیا همین موضوع به تنهایی کافی نیست که بگوییم اینها خود شیفته و خود باور هستند؟

در این جهان به این بزرگی چند نفر را مدام به صحنه می آورند که بگویند حمایت بین المللی دارند، نشان بدهند که منزوی و رانده شده نیستند، در حالیکه اگر پول خرج نکنند کسی سراغی از این ها نمیگیرد. حتی وقتی خبرنگاری برای تهیه گزارشی از جلسات اینها میرود فیلم برداری و مصاحبه با شرکت کنندگان را ممنوع میکنند، باور کنید که عین حقیقت است زیرا میدانند که آن گزارش تهیه شده علیه خودشان خواهد بود، چون هیچ چیز مثبتی وجود ندارد که بشود منعکس کرد.

یک بار در زمانی که در تشکیلات فرقه رجوی بودم در یکی از هتل های مجلل تیرانا جلسه ای گذاشته بودند، ما هم به عنوان شرکت کننده و در واقع سیاهی لشکر و پر کردن صندلیها به آن جلسه برده شده بودیم، در اثناء جلسه من متوجه خبرنگاری شدم که در حال تهیه عکس و فیلم بود، اما در یک نقطه دو سه نفر از نفرات گروه به سراغ خبرنگار رفتند و از او خواستند هر فیلم و عکسی که گرفته را پاک کرده و دوربینش را تخلیه کند. بیچاره به سرعت در جلوی چشمان نفرات فرقه دوربین را تخلیه کرده و به آنان نشان داد که چیز دیگری ندارد و بعد از چند دقیقه جانش را برداشت و برد تا از آن جلسه جان به در ببرد!

مجاهدین خلق در کارنامه سیاه خود نقض های جدی حقوق بشری دارند، آنان کارنامه قطوری از ترور و ایجاد وحشت در میان شهروندان ایرانی و عراقی دارند. آنان پرونده ای از نقض های مکرر انسانیت را یدک می کشند و انبوهی جنایات دیگر که در این مختصر نمیگنجد، و بی جهت هم نبوده و نیست که توان حمایت از مردم مظلوم غزه را نداشتند زیرا در طینت و ذات آنان همان است که در صهیونیست ها وجود دارد. به حرف های زیبا و شعارهای فریبنده نیست که ، باید در عمل نشان داده شود.

از همین رو است که سوال مهم از همین جماعت این است که کجای تاریخ ایستاده اید، چرا نتوانستید حملات نیروهای اسرائیل را در جنگ دوازده روزه به شهروندان محکوم کنید، مگر مدام دم از مردم ایران نمی زنید، مگر مدعی دفاع از مظلومین نیستید، پس چرا نتوانستید حتی یک خط از مردم حتی به صورت سوری و فرمالیستی حمایت کرده و حملات به شهروندان را محکوم نمائید؟ پاسخ بسیار ساده است، چونکه در رگهایتان همان جریان دارد که در رگ های صهیونیست ها ! یعنی ظلم و ستم در حق مظلومین. اینکه شما بخواهید برای مردم غزه دل بسوزانید امکان پذیر نیست زیرا قبل از مردم غزه باید برای مردمی دل بسوزانید که گاه و بیگاه هدف ترورهای کور قرار دادید. دلتان باید به حال نیروهایی بسوزد که سالهاست از همه حقوق های انسانی محروم شان کرده اید.

شما رهبران فرقه، در دل تاریخ نفرین شده هستید، جایگاهی ندارید بجز جهنم، به جز روسیاهی در این دنیا و آن دنیا.

بخشعلی علیزاده