“کنترل ذهن مخرب” چیست؟

مقدمه: آقای احسان بیدی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق بعد از حدود 10 سال اسارت عینی و ذهنی توانست در سال 1390 از پادگان اشرف در عراق فرار کرده و به شهرک آزادی در مجاورت پادگان اشرف پناه برده و رهایی خود را بازیابد. او در روز چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 برابر با 16 […]

مقدمه:
آقای احسان بیدی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق بعد از حدود 10 سال اسارت عینی و ذهنی توانست در سال 1390 از پادگان اشرف در عراق فرار کرده و به شهرک آزادی در مجاورت پادگان اشرف پناه برده و رهایی خود را بازیابد.
او در روز چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 برابر با 16 مه 2012، بعد از آن که شخصیت واقعی خود را به طور کامل بازیافته بود، دیداری با خانواده ها در بغداد انجام داد و از شرایط داخل پادگان اشرف و مناسبات سرکوبگرانه و علت فرار خود گفت.

احسان بیدی سپس از بغداد عزیمت کرد. او در حالی که تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به آلبانی رفته بودند، توانست به آلبانی برود. وی تنها عضو سابق سازمان مجاهدین خلق بود که مستقلاً و بدون همراهی با آنان پا به کشور آلبانی گذاشت.
بیدی از همان ابتدای ورود به آلبانی فعالیت های افشاگرانه خود را در ارتباط با انجمن نجات و علیه سران مجاهدین خلق آغاز کرد و بعضاً یک تنه در برابر خیل ایادی رجوی و تهدیدات و حتی ضرب و شتم آنان ایستاد و از مواضع خود کوتاه نیامد.
سرکردگان سازمان مجاهدین خلق کینه عجیبی از او در دل داشتند و تمام امکانات خود در آلبانی را در آن زمان که صاحب نفوذ به مراتب بیشتری در این کشور بودند به کار بردند تا از طرق حقوقی و پلیسی او را ساکت و خنثی نمایند. احسان بیدی بارها توسط پلیس مهاجرت به اتهام واهی اقامت غیرقانونی بازداشت شد و حتی حکم اخراج وی از آلبانی نیز صادر گردید اما حاضر نشد دست از افشاگری بردارد.

“کنترل ذهن مخرب” چیست؟

بعد از این مقدمه کوتاه، وارد اصل مطلب می شویم. مشاهده کلیپ مقایسه ای زیر از دو صحبت متضاد آقای احسان بیدی در دو مقطع مختلف، سؤالی را در ذهن مطرح می سازد.

در این کلیپ ابتدا در قسمت بالای آن، سخنان احسان بیدی در داخل پادگان اشرف در عراق مشاهده می گردد که با تیتر “احسان بیدی قبل از جداشدن از فرقه رجوی” مشخص شده است و سپس در زیر، سخنان وی بعد از رهایی از چنگال رجوی و تجربه آزادی با تیتر “احسان بیدی بعد از جداشدن از فرقه رجوی” آمده است.

سؤال اینست که این میزان تفاوت در رویکرد یک فرد نسبت به یک پدیده بعد از مدت کوتاهی چگونه تبیین می گردد؟ احسان بیدی واقعی کدام است و حقیقت او چیست؟ در کدام یک دروغ می گوید یا نقش بازی می کند و در کدامیک راست می گوید؟

زمانی می توان پاسخی منطقی و علمی به این سؤال داد که به کارکردهای “کنترل ذهن مخرب” آگاه و مسلط باشیم. هر دو، احسان بیدی هستند و در هر دو، حقیقت درون خود را در آن لحظه بیان می نمایند و در هیچ کدام نقش بازی نمی کنند و تصور خود از واقعیت را می گویند.
در کلیپ اول در داخل فرقه مخرب کنترل ذهن رجوی، به وضوح یک انسان مغزشویی شده مشاهده می گردد که هویت اصلی او در زیر یک هویت کاذب فرقه ای اسیر و گرفتار است. افراد در محیط بسته و دورافتاده پادگان اشرف، با پراتیک روزانه عملیات جاری و غسل، مدام دوز dose مغزشویی روزانه را دریافت می کنند.

در کلیپ دوم همین فرد توانسته است در بیرون از محیط فرقه ای و بدون کنترل ذهن مخرب، هویت کاذب کاشته شده را کنار زده و هویت اصلی خود را بازیابد و لذا حقیقت درون خود را به صورت آزاد و بدون مانع بیان می نماید و عین واقعیت را می گوید.

کتب بسیار زیادی در خصوص مغزشویی و کنترل ذهن مخرب Destructive mind control نوشته شده است. از جمله خانم کاتلین تیلور Kathleen Taylor در کتاب خود با عنوان “شستشوی مغزی: علم کنترل فکر “Brainwashing: The science of thought control می نویسد:
“در طول تاریخ، انسان‌ها تلاش کرده‌اند تا بر افکار دیگران تأثیر بگذارند و آن ها را کنترل کنند. از زمانی که کلمه «شستشوی مغزی» پس از جنگ کره ابداع شد، موضوع بحث‌های علمی بسیاری از رشته‌ها، از جمله تاریخ، جامعه‌شناسی، روانشناسی و روان‌درمانی بوده است.”
در کتاب «شستشوی مغزی»، کاتلین تیلور برای اولین بار دنیای علوم اعصاب و روانشناسی اجتماعی را گرد هم آورد. او با استفاده فراوان از حکایات و مطالعات موردی، پیامدهای ترسناک استفاده از چنین پدیده ای را بررسی می‌کند. او همچنین تاریخچه کنترل فکر را مرور می‌نماید و نشان می‌دهد که چگونه این پدیده در اطراف ما، از بازاریابی و تلویزیون گرفته تا سیاست و آموزش، همچنان پابرجاست.

امروزه خطرناک ترین کارکرد کنترل ذهن مخرب را می توان در فرقه های تروریستی مشاهده کرد. سرکردگان فرقه های تروریستی با سوءاستفاده از احساسات مذهبی افرادی که دارای بینش و آگاهی دینی و اجتماعی و سیاسی کافی نیستند، آنان را سوژه تکنیک های روانی کنترل ذهن مخرب قرار می دهند و از عناصر مغزشویی شده خود برای اقدامات تخریبی و جنایتکارانه استفاده می کنند. بی جهت نیست که دانشمندان به این پدیده عنوان “تهدید اصلی هزاره سوم” داده اند و این از نظر دولت ها یک تهدید جدی امنیتی و اجتماعی محسوب می شود. دستگاه های امنیتی معتقدند که تقابل با یک مزدور که با انگیزه های صرفاً مادی فعالیت می کند به مراتب راحت تر و ساده تر از تقابل با کسی است که با انگیزه های ظاهراً ایدئولوژیک و تحت القائات ذهنی و بدون چشمداشت و با توش و توان فعالیت می کند.

از داعش (سنی) گرفته تا مجاهدین خلق (شیعه) و از کو کلاکس کلان (مسیحی در آمریکا) گرفته تا اوم شینریکو (بودایی در ژاپن) و صدها فرقه تروریستی دیگر در سراسر جهان در اعصار مختلف، خون بی گناهان بسیاری را در اقدامات جنایتکارانه به زمین ریخته اند. این فرقه های تروریستی کسانی را به خدمت گرفته اند که انگیزه های مالی و مادی نداشته و حتی جان و مال خود را در جهت اهدافی که اتفاقاً با ارزش های اصلی و ذاتی آن ها در تضاد است فدا کرده اند. آنان به صورت برده های نوین ذهنی در خدمت سرکرده فرقه قرار گرفته اند.

برای مطالعه بیشتر می توان به کتاب فوق العاده ارزشمند “فرقه های تروریستی و مخرب – نوعی برده داری نوین” نوشته و ترجمه به فارسی دکتر مسعود بنی صدر مراجعه کرد.

توضیح:
در اغلب کشورهای جهان، از جمله ایران، هیچ جرم یا مجازات خاصی برای «شستشوی مغزی» یا تأسیس و هدایت یک “فرقه مخرب کنترل ذهن” تعریف نشده است، زیرا در اکثر حوزه‌های قضایی، این یک جرم قانونی به رسمیت شناخته شده نیست. با این حال، اگر کسی به جرمی متهم شود و ادعا کند که تحت القائات ذهنی بوده است، اگر وکیل مدافع بتواند نشان دهد که اراده آزاد او، با استفاده از تکنیک های روانی شناخته شده کنترل فکر، از وی سلب شده، ممکن است میزان مسئولیت او در ارتکاب جرم کاهش یابد و تخفیف مؤثر در میزان مجازات او در نظر گرفته شود. بسیاری از حقوق دانان و فعالان مدنی در ایران و دیگر کشورها مباحثاتی تحت عنوان “مغزشویی جرم است” مطرح نموده اند.

ابراهیم خدابنده