دام مجاهدین خلق برای فریب هنرمندان

حمایت از هنرمندان رسم مجاهدین نبوده و نیست طی این سال‌ها هنرمندان زیادی بودند که در اثر تبلیغات مجاهدین خلق دور آن‌ها جمع شدند و به عبارتی دقیق‌تر فریب مجاهدین را خوردند ولی در این میان کسانی بودند که خیلی زود دوگانگی و فریبکاری چندش‌آور مجاهدین را تجربه کرده و از آن‌ها دوری گزیدند و […]

حمایت از هنرمندان رسم مجاهدین نبوده و نیست

طی این سال‌ها هنرمندان زیادی بودند که در اثر تبلیغات مجاهدین خلق دور آن‌ها جمع شدند و به عبارتی دقیق‌تر فریب مجاهدین را خوردند ولی در این میان کسانی بودند که خیلی زود دوگانگی و فریبکاری چندش‌آور مجاهدین را تجربه کرده و از آن‌ها دوری گزیدند و کسانی هم بودند که تا آخر عمرشان در فریبکاری مجاهدین گرفتار آمده و به سمت آن‌ها کشیده شدند که تنها مصرف‌شان کسب اعتبار برای تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین خلق بود.

سوءاستفاده از وجهه و موقعیت اهالی هنر یکی از حربه‌هایی است که تشکیلات فرقه‌ای سازمان مجاهدین خلق برای کسب محبوبیت در بین ایرانیان خارج از کشور و جلب نظر هواداران آن‌ها به سوی خود، به شدت آن را دنبال می‌کرد. به ویژه طی سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ زمانی که مریم رجوی به ریاست‌جمهوری خودخوانده شورای ملی مقاومت سازمان منصوب شد و به فرانسه رفت، سازمان تلاش کرد با فریبکاری تمام، تعدادی از هنرمندان را همراه کرده و از شهرت آن‌ها نهایت استفاده را به نفع تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین ببرد.

به گفته مسعود خدابنده که سالیان متمادی مسئولیت حفاظت از مسعود و مریم رجوی را عهده‌دار بود: ” سازمان مجاهدین خلق اغلب سراغ کسانی می‌رفت که احتمال همراهی آن‌ها با سازمان وجود داشت. مثلا آقای منتظری، آقای بنی‌صدر و … یادم هست سازمان مجاهدین خلق مدتی به دنبال شجریان بود تا او را جذب کند که بالاخره به زبان آمد و علنی علیه‌شان حرف زد که بگذارند و بروند.”

سید حجت‌الله سید اسماعیلی، دیگر عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق که سابقه عضویت ۲۷ ساله در فرقه رجوی را داشت در کتاب خود با عنوان “خداوند اشرف از ظهور تا سقوط” که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، روایت‌های قابل تأملی از تلاش مجاهدین خلق برای جذب هنرمندان دارد که در ادامه از نظر می‌گذرد.

بحران انزوای سازمان در خارج از کشور

اسماعیلی می‌گوید: اگر به نمودار محبوبیت مجاهدین از سال ۱۳۷۲ به این سو نگاه کنید کاملاً یک روند افت شدید را در بین ایرانیان خارج از کشور خواهید دید. به نحوی که مجاهدین برای برگزاری یک آکسیون اعتراضی و یا یک مراسم جشن و … مجبور می‌شوند با دادن آگهی در روزنامه‌های کشورهایی که در آن ساکن هستند، ملیت‌های مختلف به ویژه افغانی‌ها و بعدها لهستانی‌ها را با دادن پول به اینگونه تظاهرات اعتراضی و آکسیون‌ها بکشانند.

خانم مرضیه اولین هنرمند ایرانی بود که توسط مریم رجوی و در فرانسه اغفال شد. مریم رجوی در پی ملاقات‌های مختلف با وی او را با فریبکاری خاص خودش اغفال کرده و به سوی تشکیلات مجاهدین کشاند. ولی او علیرغم اینکه چندین بار به عراق آمد و در قرارگاه‌های مختلف سازمان ماند ولی هرگز از ماهیت فرقه‌ای و مناسبات تنگ و ضد انسانی مجاهدین خلق چیزی نفهمید. خانم مرضیه که زنی ۷۵ ساله بود دائم در حصاری  از زنان به اصطلاح شورای رهبری سازمان در حال تردد و زندگی در مناسبات مجاهدین بود. طی مدتی که او در مناسبات سازمان حضور داشت هرگز هیچ مخالف و هیچ منتقدی در درون تشکیلات مجاهدین خلق که آثار شکنجه و آزار و اذیت مجاهدین را بر تن داشتند موفق به دیدار او نشد.

سرکوب هنرمندان و شاعران در داخل سازمان

عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق می‌گوید: مجاهدین عاشق چشم  و ابروی خانم مرضیه و سایر هنرمندان نبودند. اصلا از وجه ایدئولوژیک هم این نوع کارها هیچ سنخیتی با مجاهدین خلق نداشت و در این میان هم کسی نبود که از مجاهدین سوال کند که  طی این سال‌ها کجا بودید؟ که حال به یاد حمایت از هنرمندان ایرانی  افتادید؟ مگر هنر و هنرمند واقعا در بین سران و مسئولین مجاهدین  خلق جایگاهی دارد؟ مگر در درون تشکیلات همیشه این هنرمندان نبودند که به سخره گرفته می‌شدند؟ و مگر اصلا مجاهدین آن‌ها را آدم حساب می‌کردند که حال به یاد حمایت از هنرمندان غیرمجاهد افتاده‌اند؟ البته که حمایت از هنرمندان رسم مجاهدین نبوده و نیست. چرا که در درون تشکیلات هنرمندان و شاعران به  شدت سرکوب می‌شدند.

کسانی که استعداد شاعری داشتند و انبوهی شعر هم گفته بودند هرگز شعرهایشان چاپ نشد و هرگز سازمان اجازه نداد که آن‌ها زمینه رشد پیدا کنند و تعدادی از آن‌ها نیز  قربانی مطامع قدرت‌طلبی رجوی شده و در تعدادی از عملیات‌های سازمان کشته شدند. شعرا در تشکیلات مجاهدین خلق فقط موظف بودند شعرهایی که در مدح و ستایش مسعود و مریم بود بسرایند و در نشست‌های رهبری برای مسعود و مریم بخوانند. سازمان هرگز از شعرایی که شعرهای آن‌ها در وصف رهبری نبود استقبال نمی‌کرد و حتی چنین اشخاصی در نشست‌های عملیات جاری همیشه در معرض انتقادات شدید از سوی جمع حاضر بودند. که چرا برای رهبری شعر نمی‌گویند و …؟

مجاهدین همیشه مثل مار خوش خط و خالی می‌مانند که برای به دست آوردن طعمه‌شان،  خود را به هر رنگی در می‌آورند. داستان جذب هنرمندان هم خارج از این باور و قانونمندی نبوده و نیست. برای مجاهدین تنها سوء استفاده از شهرت خانم مرضیه و محبوبیت او در بین ایرانیان مدنظر بود. به همین دلیل هم بیشترین تبلیغات را در این رابطه به راه می‌انداختند. در همان اوایل رفتن مریم رجوی به فرانسه بود که خانم مرضیه هوادار مجاهدین خلق شده و به عراق آمد و روی تانک‌های مجاهدین آواز خواند.

مجاهدین تلاش کردند برای لانسه کردن خانم مرضیه در جهت سوء استفاده از شهرت وی و جلب حمایت‌های مردمی برای مجاهدین بیشترین هزینه را در این رابطه بکنند. ترتیب دادن انواع کنسرت در فرانسه و دیگر کشورهای اروپائی به نفع مجاهدین و انجام مصاحبه‌های مختلف با وی به نفع سازمان از جمله برنامه‌های مجاهدین در این رابطه بود. سازمان تلاش کرد با عضو کردن خانم مرضیه در شورای ملی مقاومت سازمان به این شورا اعتبار جدیدی بدهد و از شهرت او به نفع این شورا هم سواستفاده کند.

امکانات سازمان در اختیار هنرمندان فریب‌خورده

همچنین سازمان تلاش کرد خانم مرضیه را با دادن امکانات فراوان در عراق نگه دارد. به همین دلیل برای خانم مرضیه تقریبا در تمامی پایگاه‌های اصلی سازمان یک خانه مجلل درست کرد و تا آنجائی که می‌دانم و از نزدیک دیده بودم سازمان یک خانه در بغداد در مجمومه پارسیان برای او درست کرد که در نزدیکی پایگاه جلال‌زاده قرار داشت و یک خانه نیز در قرارگاه بدیع‌زادگان (مقر اصلی رجوی) برای او درست کردند. هر دو خانه کاملا مجلل و با تمامی وسایل یک زندگی مرفه بود. این‌ها تنها بخشی از فریبکاری رجوی برای این بود که خانم مرضیه را راضی نگه دارد تا هرچه بیشتر از شهرت او سوء استفاده کند.

خانم مرضیه را برای اولین بار به اجلاس شورای ملی مقاومت در عراق آوردند و سازمان کلی روی این موضوع در خارج کشور تبلیغات راه انداخت و خلاصه تمام تلاش سازمان این بود که وی را تا آخر عمر در موضع هواداری از مجاهدین خلق نگه دارد.

در تشکیلات و در تردداتی که خانم مرضیه به قرارگاه‌های مختلف داشت هیچکس حق نزدیک شدن به وی را بدون اجازه مسئولین نداشت و در هر محلی که او تردد می‌کرد پیشاپیش مسئولین آن مقر و یا پایگاه را توجیه می‌کردند که مواظب افراد حلقه ضعیف خودشان باشند تا مبادا به خانم مرضیه نزدیک شده و بخواهند چیزی را به او گفته و یا نامه‌ای به او  بدهند و ماها که از نزدیک این صحنه‌ها را می‌دیدم واقعا در دلمان به مناسبات دوگانه مجاهدین افسوس می‌خوردیم ولی چه می‌شد کرد؟ و باید آن‌ها را فرو خورده و دم بر نمی‌آوردیم.

سرخوردگی و انزوا؛ نتیجه اعتماد هنرمندان به مجاهدین خلق

برخوردهای صوری و سطحی برای جذب سایر هنرمندان نیز در همین دستگاه انجام  می‌گرفت و سازمان تلاش می‌کرد با ظاهرسازی تمام و با ماله‌کشی روی مناسبات داخلی و نشان دادن یک فضای آزاد و دموکراتیک از مناسبات فرقه آن‌ها را در  صف خود و در مقابل رژیم قرار دهد. البته خانم مرضیه بدلیل سادگی و زودباوری و احساسات زنانه و همچنین اعتمادی که به مریم رجوی کرد خیلی زود در دام این فرقه گرفتار شد. ولی در مورد بقیه کار کمی سخت‌تر بود. خانم الهه خیلی زود پی به ماهیت این فرقه برد، و یا آقای عارف نیز خیلی زود فهمیدند که  مجاهدین خلق آن چیزی نیستند که ادعا می‌کنند و به راحتی آب خوردن دروغ می‌گویند و بودن وی در کنار آن‌ها زیاد دوام نیاورد.

مریم رجوی یک روز در یکی از نشست‌ها گفته بود: داریم روی آقای بهروز وثوقی هم کار می‌کنیم تا او را هم به سوی سازمان بکشیم ولی هرگز موفق به این کار نشدند. طی این سال‌ها هنرمندان زیادی بودند که در اثر تبلیغات مجاهدین دور آن‌ها جمع شدند و بعبارتی دقیق‌تر فریب مجاهدین را خوردند ولی در این میان  کسانی بودند که خیلی زود دوگانگی و فریبکاری چندش‌آور  مجاهدین را تجربه کرده و از آن‌ها دوری گزیدند و کسانی هم بودند که تا آخر عمرشان در فریبکاری مجاهدین گرفتار آمده و به سمت آن‌ها کشیده شدند که تنها مصرف‌شان کسب اعتبار برای تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین بود. از آن جمله می‌توان به بهرام عالیوندی از نقاشان برجسته ایرانی اشاره کرد. او هم مثل مرضیه، منوچهر سخایی، عماد رام و … از جمله هنرمندانی بود که سال‌ها طعم اسارت و بازیچه شدن در دست مجاهدین خلق را  تجربه کرد. بدین‌ترتیب همچنان که مردم ایران با چند نسل از خیانت و وطن‌فروشی رجوی در امان نماند، برخی از هنرمندان نیز از ستم رجوی و تشکیلات مجاهدین خلق در امان نماندند.

  • نویسنده : پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی
  • منبع خبر : مرکز اسناد انقلاب اسلامی