دم از آزادی زدن از جانب رجوی عوام فریبی محض است

من با وجود آنکه به مدت 24 سال در تشکیلات رجوی بودم، تازه الان می فهمم هنوز تشکیلات بسته و خشک رجوی را خوب نشناختم. اینبار روایت خانم زینب حسین نژاد را خواندم و مو بر بدنم سیخ شد. من واقعاً خبر نداشتم در داخل چه تشکیلات مخوفی بسر می برم که آن همه به […]

من با وجود آنکه به مدت 24 سال در تشکیلات رجوی بودم، تازه الان می فهمم هنوز تشکیلات بسته و خشک رجوی را خوب نشناختم.

اینبار روایت خانم زینب حسین نژاد را خواندم و مو بر بدنم سیخ شد. من واقعاً خبر نداشتم در داخل چه تشکیلات مخوفی بسر می برم که آن همه به زنان ستم کرده است.

خانم حسین نژاد ابعاد تازه ای از ستم و ظلمی که بر سر زنان داخل تشکیلات آمده است را افشا نموده که وجدان هر انسان بیداری را به درد می آورد. البته همان موقع هم که در داخل تشکیلات بودم و وقتی می دیدم آنقدر برج و باروی آسایشگاه زنان را را بالا برده و مانند یک زندان درست کرده اند، همواره متناقض می شدم و می گفتم این دیگر چه تفکر و چه اندیشه ایست که ضمن دیوار بلند و سر به فلک کشیده آسایشگاه های زنان، ضمن سیم خاردار بالای دیوار با شیشه های شکسته هم پوشش داده اند!!!

به طور واقعی از زندان گوانتاناما هم بدتر بود. به یقین آسایشگاه نبود. این اندیشه فقط از ذهن کثیف مسعود و مریم بیرون می زد. اندیشه مافوق ارتجاعی نشات گرفته از انقلاب من در آوردی رجوی که نه سر دارد و نه ته! از روی همین فاکت می توان فهمید چه بلایی سر زنان در داخل تشکیلات می آوردند.

نمونه محدودیت های دست و پا گیر و به بند کشیدن زنان در داخل تشکیلات را که خانم حسین نژاد به آن اشاره کرده بیان می کنم:

– خروج زنان از مرکز به طور تنهایی ممنوع – صحبت تک نفره با مردان ممنوع – سوار شدن زنان و مردان در یک ماشین ممنوع – سیگار کشیدن مردان جلوی زنان ممنوع – بلند خندیدن و شوخی کردن ممنوع…

چند نکته را هم من می خواهم اضافه کنم. معمولاٌ فرماندهی مقرها را زنان تشکیل می دادند یعنی جایگاه مسئولین هر قرارگاهی را زنان پر کرده بودند، اگر من یک مرد با فرمانده قرارگاه کاری داشتم به تنهایی نمی توانستم به اتاق کارش مراجعه کنم. طبق ضوابطی که از بالا تعیین شده بود حتماٌ بایستی یکی از مسئولین مرد مرا همراهی می کرد. به همین فاکت کمی بیاندیشید می بینید حتی زنانی را که خود تشکیلات به عنوان مسئول انتخاب می کند به آنها هم اعتماد ندارد.

موارد دیگر در سالن غذاخوری ردیف زنان با مردان فاصله داشته ، هیچ مردی حق نداشت روی صندلی زنان بنشیند و غذا میل کند.

فاکت بعدی در داخل قرارگاه اشرف ما یک ایستگاه پمپ بنزین داشتیم که رجوی پمپ بنزین را هم تفکیک جنسیتی کرده بود یعنی صبح تا ظهر را مردها حق داشتند ماشین هایشان را ببرند سوخت گیری کنند و بعد از ظهر هم اختصاص داشت به زنان داخل تشکیلات یعنی در این زمان بندی هیچ مردی حق نداشت به این ایستگاه مراجعه کند، بنا به روایت خانم حسین نژاد بعضی از زنان به دلیل فشارهای روحی و روانی بی حد و حصر متاسفانه دست به خودکشی زدند. زنان را علاوه بر شکنجه روحی و روانی که از طرف جمعی صورت می گرفت شکنجه جسمی و فیزیکی هم می کردند شکنجه هایی که نهایتا منجر می شد که زن نگونبخت دست به خودکشی بزند مانند خانم مرجان اکبریان. زنانی که نسبت به قوانین ضد انسانی معترض بودند را با قرص های روان گردان خاموش می کردند.

در پایان می خواهم به مریم رجوی بگویم حق نداری از آزادی صحبت کنی. تو مینیمم ها را در قرارگاه اشرف و در داخل تشکیلات رعایت نکردی. تو ضد آزادی هستی. تو انسانیت را در داخل تشکیلات از بین برده و سر بریدی. دم از آزادی زدن از جانب رجوی عوام فریبی محض است دیگر کسی نیست به حرف بی ربط سازمان اعتبار ببخشد. چرا که شما امتحانتان را از قبل پس داده اید.

محمد رضا گلی