تابلو درخشان "مجاهدین خود پادگان اشرف را برچینند"! آنچنان زیبایی خیره کننده ای از شجاعت کلام فرخ نگهدار در صحنه سیاسی ایران و نیروهای اوپوزیسیون بنمایش گذاشت که بعنوان بهترین و مناسب ترین راه کار، برای آزادی افراد دربند پادگان اشرف به ثبت رسانید.
گزینه های این راه کار از جمله دعوت مجاهدین به گفتگو،تعامل و تعمق منطقی و سیاسی برای برچیدن پادگان اشرف و تحول در شیوه های مبارزه، یک نگرش فلسفی نبوده بلکه یک عمل راهبردی و کلان است.
عملی که خارج از شعر و شعارهای مرسوم، نشان می دهد حیطه بازی مجاهدین پس از مرگ و سقوط صدام حسین کیفا محدود شده و میتواند افراد مبتلابه داستان فاجعه ساز مجاهدین را نجات دهد.
اما واکنش های کودکانه و مغرضانه مجاهدین با نواختن طبل های فحاشی از زبان و قلم مشتی قداره بند سیاسی در برابر این راه کار نشان داد که رهبری سازمان مجاهدین نه تنها متحول شدنی نیست، بلکه برای اثبات منیت و فردیت سکتاریستی، لجام گسیخته تر از هر دورانی به هتک حرمت و ترور شخصیت آگاهان و دلسوزان می پردازد.
البته که این حرکت،سابقه دار است و برای ما که سالیان درازی با منش و خوی رجوی از نزدیک آشنا هستیم، دور از انتظار نبود.
در فحش نامه های آقایان ؛ کریم قصیم،مهدی سامع،رحمان کریمی و دیگر همراهان رجوی،کمتر پاراگرافی می توان پیدا کرد که رکیک ترین و زشت ترین فحش ها نثار آقای نگهدار نشده باشد.چه بسا که در باغ وحش و فرهنگ پرورده آنان اگر سلاح و بمبی در دسترس بود حتما و الزاما می توانست به ترور و حذف فیزیکی آقای نگهدار نیز بیانجامد.
اینست فرهنگ دیالوگ و منطق رجوی!
اینان، همان الگوهای منتخب دستگاه فرسوده و ایدئولوژی توتالیتری رجوی است.همان هایی که سالیان سال است رجوی کوشیده و می کوشد بشارت آمدنشان را به چشم و گوش مردم بینوا فرو کند.وای بحال مردم!!!
دریدگی نگارندگان و توپ چی های خانه نشین رجوی، مسلخی را به ساز و برگ آراسته اند که لات های چاله میدان شهر هرت هم باید در قدمگاهشان لونگ بیاندازند.
اگر به چهره، سن و سال و اسم و رسم این اشخاص نگاه نکنید، فکر میکنید که با تعدادی بچه سرتق دهن دریده لات و سوسول چاله میدان مواجهید.در صورتیکه هر کدام از این "زیبا رویان"،مدعی،مبشر و خود فراخوانده هایی هستند که برای رهایی مردم ایران از سلطه جمهوری اسلامی بوق و کرنا سر می دهند.
اما چرجواد فیروزمند