جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
نامه پدر ومادری رنجکشیده به فرزندشان مظفرعباسی 29 مرداد 1388

نامه پدر ومادری رنجکشیده به فرزندشان مظفرعباسی

من می دانم که شما در پادگان اشرف اسیر هستید و خودت تصمیم گیرنده نیستی بلکه سران سازمان برای شما تصمیم می گیرند که شما چکار کنید مگر سران سازمان مالک شما هستند تو که آدم ضعیفی نبودی حرف زور کسی را قبول نمی کردی حالا چه شده که تا این اندازه سران ناپاک سازمان در تو نفوذ کرده اند. می دانم که قلبت هم برای وطنت و هم برای خانواده ات می تپد. من و مادرت برایت دعا می کنیم که هر چه زودتر اراده کنی وخودت را از پادگان حصار بسته اشرف آزاد کنی

مبارزه برای حقوق بشر یا شانتاژ و فریبکاری مجاهدین 02 تیر 1388

مبارزه برای حقوق بشر یا شانتاژ و فریبکاری مجاهدین

سومین نامه ی اعضای خانواده ی محترم آقای قادر ارمکان دربرگیرنده ی واقعیات تلخی ست. نادیده انگاشتن احساسات و علائق خانوادگی از سوی رهبران فرقه ی مجاهدین علیرغم پروپاگاندا و تبلیغات دروغین آنان در مواجه شدن با مجامع و نهادهای بین المللی یا سیاستمداران و پارلمانترهای کشورهای اروپایی و امریکایی مبنی بر احترام به موازین حقوق بشری و مبارزه برای آرمان های انسانی و دموکراتیک جز شانتاز و فریبکاری نیست.

فیروز ساعدی، پدر در فراق تو می سوزد 19 خرداد 1388

فیروز ساعدی، پدر در فراق تو می سوزد

این نامه از طرف خانواده فیروز ساعدی نگاشته می شود که سالهای سال است در فراق یکی از عزیزانشان می سوزند و می سازند. پدری که پیر و فرتوت شده و در فراق فرزند می سوزد. سرخوش جان این نامه حرف های مادر را برای تو می زند. کسی که در کوچکترین ناراحتی فرزند انگار که غم تمام دنیا را دردلش ریخته باشند ناراحت می شود.

حمید سجودی، همیشه دلتنگ تو هستیم 18 خرداد 1388

حمید سجودی، همیشه دلتنگ تو هستیم

داداش حمیدم من به عنوان برادر کوچک ازت یک خواهش بیشتر ندارم داداش از تومی خواهم که ازخودت خبری به ما بدهی تا ما ازتو خیالمان راحت شود آخه خیلی دلتنگ تو شدیم،دیگه طاقت نداریم تو راخدا روی مرا زمین میانداز،فقط یک تلفن، فقط یک کلمه صحبت، داددش تو رو خدا بهت التماس می کنم بهت التماس می کنم. توراخدا من (مجید) این نامه را پراز اشک می نویسم برای برادر غریب ودلتنگم که می دونم یک روز به آغوش خانواده گرم خود باز می گردد.

جمشید لقمانی، چرا به ایران باز نمی گردی 02 خرداد 1388

جمشید لقمانی، چرا به ایران باز نمی گردی

جمشید عزیز سلام. حالت خوبه چطوری؟ حال همه ما خوب است و همیشه جویای حالت هستیم بدان که فکرتو از فکر ما بیرون نخواهدرفت و همیشه به یادت هستیم اگه از حال خانواده ات جویاباشی همه حالشان خوب است. اگه دوستت نداشتیم برایت نمی نوشتیم و ایران هم به شما عف داده است شما هیچ مشکلی ندارید شما شاکی خصوصی ندارید پس و بدان ما منتظرت خواهیم بود و برایت همیشه آرزوی پیروزی و موفقیت داریم.

مجموعه تصاویر همایش خانواده های عضو انجمن نجات در اهواز 29 اردیبهشت 1388

مجموعه تصاویر همایش خانواده های عضو انجمن نجات در اهواز

در تاریخ 18/2/1388 روز جمعه راس ساعت 30/10 همایشی با شرکت خانواده های اسیران دربند فرقه رجوی درتالار آفتاب شهر اهوازبرگزار گردید.در این همایش که بیش از 50 نفراز خانواده ها به همراه جمعی از اعضای بازگشتی حضور داشتند بعد از اعلام برنامه، آقای حمید دهدار حسنی مسئول انجمن نجات شاخه خوزستان گزارشی از فعالیت های انجمن در یکسال گذشته و رئوس برنامه های آینده را به اطلاع خانواده ها رساند.

صادق خاوری، امیدوارم بزودی دیدار با تو میسر گردد 29 اردیبهشت 1388

صادق خاوری، امیدوارم بزودی دیدار با تو میسر گردد

صادق جان نمی دانی ما (مخصوصا مادرت) چقدر دلمان برایت تنگ شده است، امیدوارم که بزودی زود این دیدار میسر گردد، پسر عزیزم از تو می خواهم در اسرع وقت به میهن خود بازگردی و همه ما پذیرای دیدنت می باشیم زیرا دوستانت که همراهت بودند اکثرا برگشتند و به زندگی خود مشغول می باشند و هیچگونه ناراحتی ندارند، صادق جان اگر می توانی به یک جای دیگر برو تا با کمک عزیزان بزرگوار بتوانیم ترا به محل خود بیاوریم.

داوود پژمان، به پدر و مادر خود بیندیش 29 اردیبهشت 1388

داوود پژمان، به پدر و مادر خود بیندیش

که تومیتوانی به نزد ما بیایی ودرآغوش گرم خانواده زندگی خوبی داشته باشی کما اینکه قبل ازتو صدها نفرازآن سازمان لعنتی رها شدند وبه ایران بازگشتند. خیانت سردمداران سازمان به شماها یکی و دوتا نیست ازتومیخواهیم با توکل به خدا وائمه اطهاروخصوصا امام حسین(ع) جسارت به خرج بدهی وبا کوبیدن مشت به دهان کثیف آنان خودرا برای همیشه آزاد ورها بکنی.

با آمدنت ما را خوشحال کن 24 اردیبهشت 1388

با آمدنت ما را خوشحال کن

سالیان زیادی است که ازتوبی خبریم وفقط خبرسلامتی ات را ازدوستان توکه به ایران بازگشتند شنیدیم ومنتظرهستیم که صدای تورا بشنویم ویا اینکه عاقلانه تصمیم جدایی ازآنان را بگیری وبه نزد خانواده ات بیایی. اینجا همه زندگی خوبی داریم وراضی هستیم واین توهستی که میتوانی با پیوستن به جمع خانواده ما را بیش ازپیش خوشحال کنی ومانیزبعد ازسالیان دوری ازتو وقتی تورا درجمع خود ببینیم خدارا بسیارسپاسگزارخواهیم بود.

انتظار برای یک مادر بدترین درد است 23 اردیبهشت 1388

انتظار برای یک مادر بدترین درد است

پسرم الان نزدیک به 10 سال است که ازتو بی خبرم نمیدانم خودت نمی خواهی یا اینکه نمی گذارند.من سالهاست که چشم به در دوخته ام تا شاید خبری، اثری و یا نامه ای ازتو و تماسی دریافت کنم اما دریغ از یک زنگ. نمی دانم از تو پسری که سال های سال بزرگش کردم و می شناسم بعید است. نمی دانی انتظار برای یک مادر بدترین درد است امیدوارم که یوسف گمشده ام با این حرف هایم، مرا از حال خود خبری دهد؟

دردنامه ای از یک خواهر رنج کشیده 14 اردیبهشت 1388

دردنامه ای از یک خواهر رنج کشیده

وسران اشرف منافع شخصی شان از همه مهمتراست. شما به عنوان طعمه ای برای رسیدن به آمال های شومشان هدف قرارداده اند ازتوعزیزدلمان میخواهیم خوب وعاقلانه فکر کنی وبه وطن بازگردی وبدان که هنوز دیر نشده است وراه موفقیت باز است. همه ما منتظر برگشتن تو به منزل هستیم…

رهبران مجاهدین و توهین به حقوق انسانها 07 اردیبهشت 1388

رهبران مجاهدین و توهین به حقوق انسانها

خانواده محترم آقای مقصود محمد زاده طی ارتباط تنگاتنگی که با انجمن نجات و کمیته ی بین المللی صلیب سرخ در سال های اخیر داشتند همچنان مشتاقانه در جستجوی راهی و طریقی برای رهایی آقای مقصود از سیطره ی مخوف دارودسته ی رجوی هستند و اینک مادر چشم انتظار و بیمار ایشان در بستر بیماری از رهبران مجاهدین انتظار دارد تا بیش از این مانع بازگشت فرزند عزیزش به کانون گرم خانواده نشوند.

blank
blank
blank