سه شنبه, ۱۸ آذر , ۱۴۰۴
نامه شمس الله نوری به فرزندش حمید رضا نوری در آلبانی 07 آذر 1400

نامه شمس الله نوری به فرزندش حمید رضا نوری در آلبانی

حمید رضا فرزندم سلام من تا به حال چندین نامه برای شما نوشتم. با خودم می گویم که شاید حمید رضا نامه های پدر دل شکسته را بخواند و تماسی با من بگیرد. یک پدر چقدر می تواند دوری فرزندش را تحمل کند؟! بعضی وقتها به خودم می گویم اگر حمید رضا در زندان ایران […]

نامه ولی الله گل ریزان به فرزندش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی 07 آذر 1400

نامه ولی الله گل ریزان به فرزندش عباس گل ریزان در کمپ آلبانی

عباس سلام، امیدوام حالت خوب باشد. خانواده ات نگران حال شما هستند و شما تماسی با خانواده ات نمی گیری! سنی از من گذشته و حال درست و حسابی ندارم. از خدا می خواهم تا در قید حیات هستم شما را ببینم. زمانی که در عراق بودی می توانستم به عراق سفر کنم. آن زمان […]

پیام خواهر خسرو بلوچ اربابی: به خاطر مادر برگرد 26 آبان 1400

پیام خواهر خسرو بلوچ اربابی: به خاطر مادر برگرد

خسرو بلوچ اربابی 20 سال است که در اسارت فرقه رجوی به سر می برد. خواهر ایشان در پیامی صوتی خطاب به او گفت: خسرو جان کاش رحمی به مادرت می کردی! به خاطر مادر پیرت برگرد که حداقل قبل از مرگ یک بار تو را ببیند. می دونی چقدر از دوریت سختی می کشد؟ […]

نامه حسین ثابت رستمی به برادر اسیرش در فرقه رجوی 24 آبان 1400

نامه حسین ثابت رستمی به برادر اسیرش در فرقه رجوی

خدمت برادر بزرگوارم محمد مهدی ثابت رستمی با سلام برادر خوبم هر کجا هستی در سلامت کامل باشی . این نامه را در حالی برای تو می نویسم که شب از نیمه گذشته است و دلم خیلی هوای تو را کرده و به قاب عکست نگاه کرده و با آن حرف می زنم و می […]

مادر محمد رضا و محمد حسن باقرزاده: بیش از این دوری از شما در توانم نیست 26 مهر 1400

مادر محمد رضا و محمد حسن باقرزاده: بیش از این دوری از شما در توانم نیست

سلام محمد رضا و محمد حسن حالتان چطور است؟ مدتی است که با من تماسی نگرفته اید و من نگران حال شما هستم. درد دور بودن از فرزندان را نمی شود تحمل کرد . مگر اینکه مادری دل سنگ داشته باشد! فکر نمی کنم چنین مادری در دنیا وجود داشته باشد . تا کی می […]

برای برادر عزیزمان محمد جعفر نجفی 20 مهر 1400

برای برادر عزیزمان محمد جعفر نجفی

برادر عزیزمان محمد جعفر سلام ، امیدواریم حال شما خوب باشد. دلمان برای شما تنگ شده و دیگر نمی دانیم چکار کنیم. پدر و مادر هم دلشان برای شما تنگ شده است. لطفا تماسی با خانواده ات بگیر و همه را از نگرانی در بیاور. چندین سال از شما بی خبریم نمی دانیم در چه […]

خبر خوش برای علی قلیزاده 19 مهر 1400

خبر خوش برای علی قلیزاده

سلام داداشی نازنینم، علی جان خوبی؟ نمی دانم در چه حالی هستی عزیزم! ولی برای داداشی خوشکلم از خدای مهربان بهترین حال را آرزو می کنم . عشق خواهر همه ما خوبیم و جای نگرانی نیست. راستی غرض از نوشتن نامه برایت یک خبر خوب بود و می دانم از شنیدن این خبر خوشحال می […]

نامه مصطفی نوری به برادرش حمید رضا نوری در کمپ آلبانی 17 مهر 1400

نامه مصطفی نوری به برادرش حمید رضا نوری در کمپ آلبانی

سلام .حمید رضا خوبی؟ من از تو دلگیرم می دانی چرا؟ چون مدتی قبل مادرمان به رحمت خدا رفت و الان پدرمان وضعیت خوبی ندارد. تا به حال چندین نامه برای تو نوشته ایم و هیچ جوابی به ما نداده ای! یک تماسی با پدرت می گرفتی و با پدرت چند دقیقه ای درد دل […]

نامه مرتضی بلالی به برادرش رضا بلالی در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی 12 مهر 1400

نامه مرتضی بلالی به برادرش رضا بلالی در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی

رضا جان سلام امیدوارم حالت خوب باشد. نمی دانم در حال حاضر در چه وضعیتی بسر می بری؟ می دانم مشکلات جسمی داری . تماسی هم با خانواده ات نمی گیری که لااقل از اوضاع و احوالت با خبر شوم. از طرفی می دانم ویروس کرونا در محلی که هستی شیوع پیدا کرده است. امیدوارم […]

نامه سید محمد یعقوبی به خواهرش هاجر یعقوبی در فرقه رجوی 07 مهر 1400

نامه سید محمد یعقوبی به خواهرش هاجر یعقوبی در فرقه رجوی

خواهر خوبم اکنون نزدیک به چهار دهه است که چشم انتظار تو هستم. هر بار که به عکس های تو نگاه می کنم به خودم می گویم که چکار باید انجام بدهم تا دوباره بتوانم با شما دیداری داشته باشم. همانطور که می دانی چندین بار به اشرف و لیبرتی در عراق آمدم ولی مسئولین […]

پاییز فصل رهایی است برای برگی که دیگر دلش به ماندن نیست 07 مهر 1400

پاییز فصل رهایی است برای برگی که دیگر دلش به ماندن نیست

سلام به داداشی خوب و مهربانم امیدوارم در سلامت کامل بوده باشید و فکر خروج از تشکیلات فروبرنده رجوی را از ذهن، عینیت ببخشید. علی جان، پدر و برادران و خواهرانت همگی خوبند و برای عزیزشان دعای سلامتی ، عاقبت بخیری ، رهایی و زندگی در دنیای آزاد و بدور از هر نفاق و دشمنی […]

نامه ابوالفضل اشتری به برادرش حمید اشتری 06 مهر 1400

نامه ابوالفضل اشتری به برادرش حمید اشتری

حمید جان سلام، حالت چطور است؟ چرا با خانواده خود تماسی نمی گیری؟ خانواده ات چندین سال است از شما خبری ندارند. آن زمانی که پیش ما بودی مشکل جسمی داشتی، نمی دانیم الان در چه وضعیتی هستی! قبلا از دوستانت که به ایران برگشتند سراغ شما را می گرفتم. آنها می گفتند حمید مشکل […]

blank
blank
blank