… مسئولین مجاهدین به نام برادر یا خواهر شما به منزلتان زنگ بزنند. به زن برادر خودم زنگ زدند و به نام من این زنگ را زده بودند زن برادرم که مرا نمی شناخت حتی مرا ندیده بود به ایشان گفته بودند دوازده هزار دلار پول نیاز دارم در حالی که روح من هم از اینکار خبر نداشت خب اینها کلک های سازمان مجاهدین است برای سرکیسه کردن خانواده ها. جالب است که به زن برادرم گفته بودند آدرسی در آلمان

حال که رجوی به دنبال آن اعترافش به بی پایگاهی خود و فرقه اش در میان مردم ایران، این گونه به بی پایگاهی خود و افکار و خطوط سیاسی اش در داخل خود سازمان مجاهدین و در میان حتی وفادارترین افراد به خودش و فراگیر شدن خواست انتقال به کشور ثالث در میان افراد سازمان در عراق اعتراف می کند، و با توجه به تکرار حملۀ تروریستی موشکی بر لیبرتی که برای دومین بار در هفتۀ گذشته صورت گرفت و خوشبختانه تلفاتی در برنداشت و وجود احتمال و خطرات تهدید کنندۀ تروریستی دیگر در آینده با توجه به شرایط بحرانی و جنگ مذهبی داخلی در عراق و نیز

چندین سال است که شما را ندیدم و از جانب شما طی این چندین سال نامه ای بدستم نرسیده که از احوال شما جویا شوم. من هم طی این چندین سال عمری از من گذشته.اما تفاوت من با تو این است که عمر من در کنار خانواده ام گذشته ولی تو برای هیچ و پوچ عمر خودت را به تباهی کشیدی.سئوال من از تو این است که طی این چند سالی که برای یک سری آدم های وطن فروش و دشمن مردم ایران کار کردی کجا را گرفتی؟

بسیارضروری می دانیم که از جانب اعضای انجمن نجات گیلان به اتفاق خانواده های مرتبط با این نهاد فعال حقوق بشر در راستای رهایی اسرای دربند تشکیلات مخوف رجوی،با تمام قوا هجوم وحشیانه صهیونیست های جنایتکاربه کشور و مردمان سوریه را محکوم کرده و با مردمان محروم و رنجدیده سوریه عمیقا اعلام همدردی کرده وخود را درغم آنان شریک میدانیم و به رجوی هم یکبار دیگر گوشزد می کنیم و توصیه می کنیم اگرخردی وسرسوزنی شرف برایش باقیمانده دست از جنایت چه بر علیه اعضای خود، چه بر علیه ملت ایران و چه بر علیه دیگر ملت ها و مردم بیگناه بردارد و به هر قیمتی به دنبال قدرت نباشد که این مسیر و رویه جز نابودی و رفتن به قهقرا ثمری برایش نخواهد داشت

سازمان مجاهدین خلق تجربه زیادی در این زمینه دارد.آنها پس از پیوستن به صدام حسین در عراق، کمک های متقابل بی دریغی را به سازمان اطلاعات و امنیت صدام در جنگ و کشتار کردهای عراقی ارائه نمودند. بخشی از اعضای جداشده مجاهدین که هم اینک در کشورهای اروپای شمالی،کانادا و آمریکا زندگی میکنند،پیش از این از مشارکت مجاهدین خلق در بمباران شیمیایی حلبچه اطلاع …

رجوی بی آبروتر از آن است که بتواند آبرو و حیثیت کسی را به چالش بکشد. آنهایی که آماده جداشدن و رهایی از منجلاب رجوی هستند باید این تهدید را به فرصت تبدیل کنند. باید ثابت کنند برای تهدیدهای رجوی پشیزی ارزش و اعتبار قائل نیستند. جداشدگان باید با براه انداختن کمپین و فراخوان فعالان سیاسی خوش بین و اغواشده را در رابطه با رویکرد وقیحانه رجوی در قبال جداشدگان و کسانی که قصد جدایی دارند، به چالش و نظرخواهی بکشانند. باید فعالان سیاسی را به موضع گیری در قبال این رویکرد شیطانی موظف کنند. باید با واکاوی درباره پیشینه و مابه ازاهای چنین تشبثاتی رجوی را رسواتر کرد.”

دیکتاتورها همیشه متاسفانه از واقعیتهای جامعه سالهای نوری فاصله دارند. نمی توانند واقعیت ها را ببینند دلیل اصلی آن هم این است که اطرافیان و مشاوران آنها تنها کسانی هستند که «بله قربان» گو هستند و موظف هستند تنها و تنها حرفهای دیکتاتور را تأیید کنند و او را مورد تعریف و تمجید قرار دهند. کاری به واقعیتهای جامعه ندارند. کمااینکه در مورد رجوی نیز چنین است. کسانی مثل محمد علی توحیدی، محمدعلی جابرزاده، محمد سیدالمحدثین و ابریشمچی بعنوان مشاور او هستند که متاسفانه از هرگونه عقل و تدبیر سیاسی و اجتماعی بی نسیب هستند. تنها و تنها ویژگی آنها وفاداری صد در صد به رجوی است و اتفاقا همین ویژگی آنهاست که موجب ترفیع درجه تشکیلاتی و ایدئولوژیک آنها شده است

جدا از خیل سیاستمداران و دلسوزان مردم که در اولین فرصت صفوف خود را از صف سازمانی جدا کردند، کم نبودند شاعران و نویسندگان سازمانی که مورد قهر و غضب رهبران سازمان قرار گرفتند. مجتبی میرمیران، کمال رفعت صفایی، فریدون گیلانی، محمد علی اصفهانی، اسماعیل یغمایی و تعدادی دیگر مورد بی مهری و انواع هتک حرمت قرار گرفتند. رهبری که در عالم واقع و پس از سالها…

قربانعلی رفیعی از اعضای با سابقه سازمان مجاهدین است که قریب به 23 سال در اسارتگاه مخوف موسوم به اشرف به سر برد. فرار قربانعلی رفیعی در شرایطی صورت می گیرد که مسعود رجوی سرکرده این فرقه تروریستی در یک کال کنفرانس که برای اسیران در بند در کمپ ترانزیت لیبرتی پخش می شد ادعا کرده بود که”بحث موسسان چهارم و تصفیه و پالایش نیروهای مسئه دار که توان تحمل سختی های ادامه مبارزه را ندارند، تشکیلات ریزبافت شده و دیگرشاهد ریزش نیرو نخواهد بود”.

مریم عضدانلو که عضو یک فرقه غیر دموکراتیک و بنیادگرا بوده، بنا به خواست مسئول سازمان مسعود رجوی، همسر و فرزندش را با بی رحمی تمام، رها کرده و زن رهبرش شده است. او سپس از این بابت مدارج غیر دموکراتیک و مشاغل مختلف سازمانی را یک به یک پشت سر نهاده و از رهبری ایدئولوژیک و رهبری سیاسی و رهبری نظامی و عقیدتی و تشکیلاتی و زندان و شکنجه و شست و شوی مغزی و غیره، همچنین از جانب همسرش به ریاست جمهوری ابدالآباد ایران منصوب شد و سپس وقتی به فرانسه بازگشت، دوباره رهبری سیاسی و تشکیلاتی و تبلیغاتی و تروریستی و فرقه ای و مالی و لابی و رشوه دهی و…

من خودم شاهد این بودم که زمانی که خانواده ها بعد از سرنگونی صدام به درب قرارگاه آمدند، برایمان نشست سراسری گذاشتند تحت عنوان این که کسی نباید خانواده اش رو ببینه. البته این موضوع به این شکل عنوان نشد ولی پیام این بود.و هرکسی که میخواست بره خانواده خودش رو ببینه قبل از رفتن دوباره توجیه میشد.تا اینکه بعد از رفتن خانواده ها دوباره نشست دیگری برگزار شد تا آنهایی که رفتن ملاقات بیایند و بگویند در دیدارشان چه گذشته. البته باید بگم هر کسی که میرفت ملاقات نمیتوانست با خانواده خودش تنها دیدار کنه و یکی از برادران و یا خواهران انقلابی در کنار آنها حضورداشت و آنها رو تنها نمی گذاشت. وقتی نشست بعد از رفتن خانواده ها برگزار شد یک به یک هر کسی می آمد و صحبت میکرد.

اما در رابطه با امریکا، خانم شهره عاصمی باید به عرض برسانم من به دستور همین آقا و خانم رجوی به مدت ۱۷ سال تمام در صبحگاه های ارتش به زور سرود « امریکایی بیرون شو، خونت روی زمینه » را خوانده ام و حتی برای فرو ریختن برج های دوقلو در ۱۱ سپتامبر در مقابل مسعود و مریم جشن و پایکوبی کرده ام پس زیاد نگرانی به خود راه ندهید …