چرا فرزانه میدانشاهی برای فرماندهی جبهه آلبانی اعزام شد؟
فرزانه کسی است که در اتاقی در لیبرتی در حضور زهره ومژگان ودیگر زنان شورای رهبری سوگند میخورد که” تا آخرین قطره خونم در آلبانی مثال اشرف ولیبرتی از انقلاب خواهر مریم دفاع ونگذارم آب ازآب تکان بخورد”. فرزانه میدانشاهی موجودیست که در اذیت کردن نیرو، نشانه لیاقت را از طرف مسعود گرفته بود. و حالا برای ادامه جنایات خود وارد آلبانی میشود تا اشرف ولیبرتی دیگری را در آنجا بنا کند.
فرزانه میدانشاهی شکنجه گر فرقه رجوی!
فرزانه میدانشاهی برای خیلی ها که اسیر فرقه رجوی بودند نامی آشناست با خود شیرینی توانست کرسی های مختلفی را در فرقه رجوی کسب کند چند سالی که من در مقر زهره قائمی بودم این زن معاون زهره قائمی بود زنی تازه به دوران رسیده و دنبال این بود که کرسی بالاتری را کسب کند در نشست هایی که با لایه های مختلف برگزار می کرد کارش پاچه گرفتن نفرات در مقر بود و حرفش این بود که حق خواهر مریم را از گلویتان بیرون می کشم کارش در مقر سرکوب و شکنجه روحی اسیران بود
جواد خراسان کیست؟
اسماعیل مرتضائی بلافاصله بعد از سقوط صدام حسین به یکی از افراد فعال در ارتباط گیری با نیروهای آمریکایی در این منطقه تبدیل شد. بعد از تسلیم شدن مجاهدین به نیروهای آمریکایی و استقرارشان در قرارگاه علوی و همچنین ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی توسط نیروهای آمریکایی در این قرارگاه، وی نیز بعنوان طرف حساب رسمی اطلاعاتی سازمان با نیروهای آمریکایی به آنها معرفی گردید.
مروری بر خاطرات یک رها شده از اسارت رجوی
یک مورد دیگر وقتی که پلیس عراق می خواست در اشرف مقر پلیس ایجاد کند مسئولین برای ما نشست گذاشتند و گفتند به خواست خدا جنگ از تهران به اشرف کشیده شده و شما قبلا نگران بودید و می گفتید ای کاش ما در تهران بودیم و با بسیجی ها درگیر می شدیم (چون صحنه های تظاهرات را هرروز برای ما پخش می کردند) و در نشست ها مسئولین با ناراحتی صحبت می کردند و می گفتند جای ماها در تهران خالی است. اما حالا خداوند شما ها را دوست دارد و جنگ را به اشرف کشانده است و شماها دیگر نگران نباشید
هرکس که حساب پاک است از محاصبه چه باک
چند هفته پیش بعد از اعلام پذیرش دولت آلبانی برای بیش از دویست نفر از اعضا سازمان دوباره مثل همیشه گفت ما از قبل به اطلاعمان رسیده بود.طبق معمول همه دنیا قبل ازاینکه کاری بکنند با خانم رجوی حتما هماهنگ کرده اند و همینطور دولت آلبانی و بعد سازمان که به کمتراز همه چیزکه راضی نشده خب معامله بهم خورده است.این عین موضع گیری خودشان بود که گفته بودند ما نپذیرفتیم.بعد که شرایط را کاملا خیط دیدند با یک چرخش بسیار قابل توجه گفتند آقا ما لیست خودمان را به آلبانی دادیم ولی خب یکی دیگه نگذاشته است.
رجوی بعد از صدام جلو آمریکایی ها دامن پوشید و چاچا رقصید!
رجوی در خوش خدمتی و جاسوسی، وطن فروشی برای آمریکایی ها و جنایتکاران پنتاگون داشت بوزینه وار بالا پایین می پرید و همه شب بساط عیش و رقص برای سوگـلی های آمریکایی اش بر پا میکرد؛ چرا از آنها نخواست اقدام به معالجه رضا نصیری بکنند؟ چرا زهره اخیانی یکی از زنان رجوی می توانست با هلی کوپتر آمریکایی ها به بیمارستان های آنها تردد بکند و سرما خوردگی اش را رفع کند؛ اما رضا نصیری با این مریضی جدی که داشت این امکان برایش نبود!
مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین ـ قسمت چهارم
حقیقت این بود که مجاهدین می دانستند گناهی ندارم و فقط می خواستند مدتی آزارم بدهند به قول خودشان حالم را بگیرند که یاد بگیرم رجوی هر چقدر هم بگوید ازانتقاد استقبال می کند ولی حق انتقاد را نخواهم داشت و چند تا اعتراف اجباری را باید که حالا توضیحش را خواهم داد، بگیرند و حسابی بترسم. بعد هم من را برگردانند به داخل قرارگاه. کتکم نمی زدند ولی شکنجه روحی را به خوبی اجرا می کردند. از داد و بیداد کردن گرفته تا تهدید کردنم به انتقال به زندان استخبارات عراق
مصاحبه با خانم نسرین ابراهیمی عضو سابق مجاهدین خلق – قسمت سوم
در یک سال اول که در اشرف بودم، خب وقتی که دیدم همه چیز سرابی بیش نیست و دروغ بزرگی بیش نیست و دیدم از چاله به چاه افتاده ام بدون اینکه فکر کنم به اینکه ممکن است که سربه نیست بشوم شروع کردم به انتقاد سراین مسائل و خیلی رک بهشون گفتم که من احساس می کنم در زندان هستم و شما تبلیغاتتون فرق دارد با ماهیت واقعی تان! خب من یک جوان ۱۴ ساله بودم همانطوری که گفتم درمورد اینها مطالعه ای هم نداشتم و نمی دانستم که اینها یک سازمان مافیایی هستند
ناگفتههایی از گورهای جمعی در اردوگاه اشرف از زبان مقامات پلیس عراق
نظام صدام پس از مصادره چندین هکتار از زمین های شهروندان عراقی، اردوگاه اشرف را در اختیار گروه خلق قرار داد و به این ترتیب این اردوگاه به مرکز محرمانه فعالیت های این گروه در عراق و پایگاه سلاح های سنگین آن تبدیل شد. در پی سرنگونی نظام صدام، نیروهای اشغالگر آمریکایی تامین امنیت اردوگاه اشرف را برعهده گرفتند و پس از آن این اردوگاه به مرکز تروریسم و حمایت از اعضای القاعده تبدیل شد.
قتل ها و مرگهای مشکوک تشکیلاتی در فرقه رجوی – قسمت دوم
شهریار شجاعی از اعضای قدیمی سازمان اهل استان فارس بود او از کادرهای تشکیلاتی و متعهد به رهبری فرقه و در عملیات کرد کشی معروف به مروارید در سال 70-1369 در ارتفاعات مروارید – مرز ایران و عراق در حوالی شهر کلار عراق و قصر شیرین ایران به قتل رسید.در سازمان این قتل در میان اعضای فرقه به گونه ی دیگری جا افتاد و بر اثر شانتاژ و جو سازی رهبری فرقه شهریار شجاعی را به اسطوره ای از شجاعت در جهت سو استفاده از بقیه ی نفرات و تو سری زدن به اعضای موجود در سازمان تبدیل کردند
ناگفته هائی از جنایات فرقه رجوی (مجاهدین ضد خلق)
از یک طرف فرقه مجاهدین میبایست خود را برای رویارویی با شرایط جدید منطقه مهیا میکرد و از طرف دیگر مسئولین فرقه درگیر قیام اعضای درونی فرقه بودند.از آنجا که رهبری فرقه هیچ جوابی در برابر خواسته ها و سؤالات به حق اعضای ناراضی نداشت لذا وی دستور سرکوب و در هم شکستن این موج اعتراضها را صادر کرده بود.مسعود رجوی رهبر این تشکیلات شیطانی دستور داده بود که تمامی تشکیلات را از وجود اعضای ناراضی پاک کنند.
قتل ها و مرگهای مشکوک تشکیلاتی در فرقه رجوی – قسمت اول
اخیرأ در یکی از سایت های روشنگری مربوط به جداشدگان از فرقه ی تروریستی رجوی ها مطلبی را خواندم. این مطلب از طرف جدا شده ای بنام خانم بتول سلطانی است. نامبرده در این مطلب افشاگرانه در خصوص فوت شده ای بنام معصومه غیبی پور نوشته. او اشاره کرده که معصومه دارای دوفرزند بوده که فرزندانش بلاجبار توسط رجوی به اروپا اعزام و خودش هم برخلاف خواسته اش در قبرستان مردگان اشرف محصور شده