دلایل مبسوطی دال بر خود شیفتگی و روانپریشی مزمن در مسعود و مریم رجوی
برای ظاهر شدن در میان نزدیک ترین طرفدارانش بدون اطلاع از درب مخفی وارد می شود، ادا و اطوارهایی در می آورد که گویا شخصی مهم و برتر از دیگران است و وانمود می کند که همه جهانیان مخل پیشرفت او هستند و به جایگاه و مقامش حسادت می ورزند، لذا برای نابودیش طرح و برنامه ریخته اند. با این نوع توهمات از هوادارانش می خواهد تا از او به طور ویژه و چشم گیری حفاظت نمایند.
نامه سرگشاده به آقای بن امرسون
در این سازمان سانسور شدید و سرکوب شدید نیروها برقرار است و نیروها در کمال بی خبری قرار دارند و حق گوش کردن به یک رادیو دیگر حتی ندارند و از اینترنت و سایر رسانه های ارتباطات جمعی محروم هستند و با افراد مخالف و معترض برخورد شدید میشود و در زمان صدام حتی زندان و شکنجه و اعدام در این سازمان فرقه گرا وجود داشت.
رهائی از دید مسعود و مریم رجوی
رجوی رهائی را در ذوب کامل افراد در اعتقادات کذایی خودش می داند، به عنوان نمونه از جمله اعتقادات رجوی طلاق های اجباری و طرد خانواده و فرزند بوده است، حال هرکس در این معیار طلاق از همسر خود و رها نمودن خانواده و فرزندان پیش قدم تر باشد و از سوی دیگر سر سپرده تر به رجوی گردد از دید رجوی رهاتر است
جنون قدرت طلبی رجوی و خشونت ایدئولوژیک ـ قسمت اول
من اعلام جدایی از فرقه رجوی را کردم. مسئولین فرقه مدت ۵ روز مرا در بنگالی نگهداری کردند و تحت فشار قرار دادند تا از تصمیمی که برای برای خروج از لیبرتی گرفته ام صرف نظر کنم. ولی من پایم را توی یک کفش کردم که نمی خواهم به حرفهای شما گوش بدهم. بعد از ۵ روز من را تحویل کمیساریای عالی پناهندگان دادند. اطراف بنگال نگهبان گذاشته بودند و نگهبانان هم از فرماندهان مجاهدین بودند.
مردگانی در زنجیر
نکته اصلی و قابل توجه در این اطلاعیه این است که رهبران مجاهدین تا چه اندازه دچار بدبختی، بی آبرویی شده و به پیسی و دریوزگی گرفتار آمده اند که برای مقابله با یک فرد جدا شده ای که فقط آزادی خود آنها را طلب و آرزو میکند دست به دامان مادر و خواهر مرده ای شدند که خود آن مادر و برادران در بیست و دو سال قبل با آرتیست بازی توانستند از آن فرقه جدا شده و در کشور هلند به همان نوع زندگی ادامه میدهند که خودشان آن را مورد توهین قرار داده اند.
در فراق فرزند
این مادر که اعضای انجمن نجات کرمانشاه پای صحبت هایش نشستند، می گوید: در یکی از حضورهایش در پشت خاکریز زندان اشرف مصادف بوده با تجمع اجباری ساکنان اشرف در آنسوی خاکریز به قصد فحاشی و سنگ پرانی به خانواده ها که در این روز او پسرش را می بیند.
انقلاب درونی مجاهدین درچند جمله – قسمت ششم
بعد از مدتی که این نشستها براه افتاد هرکس که فاکتهای فردیتش را در نشستها میخواند جمع حاضر را در نشست برعلیه آن فردی که فاکتهایش را خوانده است میشوراندند و تحت شدیدترین توهین ها و فحش و ناسزا قرار میدادند. و آن فرد را در شرایطی قرار میدادند که مجبور شود به خودش فحش بدهد
اعتراف رجوی ها به گرفتن تعهد و دست نوشته های اجباری از اعضای اسیر
جداشدگان از فرقه بارها و بارها افشا نمودند که رجوی ها همیشه به زور و یا با مغزشویی از اعضا فرقه دست نوشته یا تعهد می گیرند تا این گونه وانمود کنند که اعضای در این فرقه مختارند. رجوی ها که معلوم است از جدا شدن آقای عیسی آزاده به شدت سوخته اند، بعد از یکسال که تلاش نمودند تا بر فرارهای مستمر از فرقه، با سکوت سرپوش بگذارند، به خیال خودشان دست به افشاگری بر علیه آقای آزاده زده!! و تلاش کردند تا او را مزدور ایران بخوانند!!
اشک تمساح رجوی ها برای قربانیان فرقه گرایی خود
بعد از آخرین حمله به لیبرتی وقتی خانواده های اعضا از فرماندهان فرقه خواستند که نام مجروحین را اعلام کنند تا آنها از نگرانی خارج شوند، رجوی ها به شدت به این خانواده ها تاخته و با وقاحت آنها را متهم نمودند که « می خواهند با اینکار محل اصابت موشک ها را در آورده و برای موشک های بعدی تصحیح گرا بکنند »!!!
صفی تا حرمسرای رجوی در زیر زمین اشرف
عنوان شعار صفی تا تهران بخاطر این بود که فرقه بتواند هر چه بیشتر مردان تشکیلات را فرمانبردار سازد و بتواند کنترل بیشتری روی تشکیلات داشته باشد.شعار صفی تا تهران بعد از افشاگری اعضای جدا شده شورای رهبری فرقه اکنون مشخص شد که شعار اصلی مریم صفی تا حرمسرای زیر زمینی رجوی در اشرف بوده و خودش هم مجری این طرح بوده است.
کودکان در فرقه رجوی
کودکان در فرقه رجوی خائن هیچ جایگاهی نداشتند و آن جنایتکار برای اینکه بتواند از مادران و پدران آنها نهایت استفاده را ببرد، از این بیچاره ها بعنوان اهرم فشار بر روی خانواده هایشان استفاده می کرد و حتی از آنها برای جمع آوری اعانه استفاده ابزاری نمود که درآمد حاصل از ان را برای خوشگذرانی خودش استفاده نمود و یا ابزار کارهای تروریستیش را آماده می نمود
مصاحبه با سیروس غضنفری درمورد ماهیت وعملکرد فرقه ها
ازهمان ابتدای تاسیس، این سازمان بر سه محور مذهبی – اسلامی، ملی گرایی و چپ سوسیالیستی بعنوان ایدئولوژی سازمان تاکید شده بود که گذشت زمان و محک تجربه نشان داد که این التقاطی گری در ایدئولوژی چه فجایعی برای کشور و چه شکست های بزرگی برای سازمان داشته است. به دیگر سخن، تجربه زندگی نشان داد که پایه های سازمان بر روی زمین سستی برقرار شده بوده و روند حوادث بسادگی این بنای سست بنیاد را درهم ریخت.