اعلام جدایی عبد الکریم ابراهیمی از فرقۀ رجوی
افراد در این سازمان از هر گونه ارتباط با بیرون از جمله با افراد خانوادۀ خودشان و اطلاع از اخبار و حوادث بیرون محروم و ممنوع می باشند و به علت کوچکترین مخالفت با سیاست و خطوط رهبری و ضوابط دگم و خفقان آور تشکیلاتی مورد اهانت و شکنجۀ روانی و حتی گاه مورد ضرب و شتم و شکنجۀ جسمی قرار می گیرند از جمله خود مرا به همین علت بارها مورد انواع ناسزاها و دشنامها و توهین و تحقیر و شکنجۀ روانی قرار دادند.
اعلام جدایی رسمی آقای حجت رفیعی از مجاهدین خلق
در حال حاضر در کشور آلمان زندگی میکنم. من به عنوان یک عضو سابق مجاهدین باید صراحتا به شما دوستانم که مجبور به ماندن در عراق شدید و آینده ای را برای خودتان در بیرون از سازمان متصور نمی بینید. اعلام کنم که من پس از خروجم از سازمان تازه متوجه شدم که دنیایی بیرون از سازمان هم متصوره. دنیایی برای زندگی مستقل و آزاد بدون هیچ اجبار و قید و بندی. دنیایی تواًم با دوستیها و عشق و محبت.
دادگاه های بین المللی در انتظار محاکمه شما به عنوان جنایتکار جنگی هست
شما که با شیادی و رندی خاص خودتان رهبری این سازمان را بدست گرفتید و ازهمان ابتدا با دجالیت غیر قابل وصف جوانان پر شور این میهن را فریب دادید و سپس آنان را به خاک دشمن ایران و ایرانی یعنی عراق برده و با انواع ستمهای روحی و جسمی آنان را به خدمت دیکتاتور ترین مرد عرب روانه کردید. جوانی آنان را طعمه رؤیاهای و آرزوهای ضد میهنی خود کردید و جانثار خاک پای صدام حسین شدید.
اظهارات عبدالحمید رئوفیان پس از بازگشت – قسمت اول
آقای عبدالحمید رئوفیان در مورد اولین جرقه جداشدن از فرقه رجوی چنین می گوید که 4 سال پیش وقتی اصرار زیادی برای برقراری ارتباط با خانواده را مطرح نمودم، برای اینکه من را راضی کنند نامه ای را که برادرم از طریق صلیب سرخ برایم فرستاده بود را به من دادند که من با استفاده از شماره تلفن زیر نامه در زیر فشارهای روانی بسیار بالا و شنودهای متعدد سران فرقه با مادرم بعد از 23 سال صحبت کردم که این خود مهر محکمی شد برای شروع تفکر در مورد فرار و زمان مناسب برای جدایی که الحمدلله این فرصت دست داد.
من هم در فرقه رجوی گوهر بی بدیل بودم
در فرقه رجوی برای اینکه بر سر ما کلاه بگذارند به ما می گفتند که شما گوهرهای بی بدیل آنقدر برای رهبری بخصوص برای خواهر مریم ارزش دارید که پدر و مادرهایتان برای شما اینقدر ارزش قائل نیستند، قدر خودتان را بدانید. با این شعار می خواستند بیشترین سوء استفاده را از ما بکنند. از طرفی این شعار به مثابه یک چماق بالای سر ما بود و دست ما را کاملا بسته بودند که هیچ حرفی نزنیم مثل تراکتور در طی روز از ما کار می کشیدند و منت بر سر ما می گذاشتند و می گفتند ببینید خواهر مریم چه لقبی را به شما داده چه کسی این کار را می کند
فطر رهایی اسیران دربند فرقه رجوی
عید فطر سال 84 برای اعضاء جدا شده از بند اسارت این فرقه جهنمی حال وهوای دیگری داشت.آنها بعد ازسالیان اسارت با رقم خوردن شب قدرشان برای اولین بار طعم شیرین رهایی وعید را چشیدند ودرکنار یکدیگر وبصورت آزاد و بدون هراس از عوامل سرکوبگر و حصارهای عینی به شکرانه این روز بزرگ در صفی واحد به نماز عید فطر ایستاده و خدا را بابت این نعمت شکر کردند و برای نخستین بار و بدورازاعمال هرگونه زور واجبار با صدای بلند فریاد تکبیر سر داده و خدا را به پاس اعطای اوج کمال و ارتقاء به مدارج بالای انسانی یاد کردند
به یاد اولین عید فطر بعد از رهایی از اسارت فرقه رجوی
. از لحظه ای که از آنها جدا شدم همواره با خود می اندیشم که چگونه میتوان بار دیگر سرنوشت خویش را با آنها گره بزنم و چگونه آن همه خاطرات باز می تواند برایم تداعی شود از لحظه جدایی هیچگاه نتوانستم خود را جدا از آنها احساس کنم و همواره یاد و خاطرات آنها مرا همچون سایه ای دنبال می کرد.خاطرات,دقایق,روزها وحتی ثانیه های با آنها بودن راحتم نمی گذاشت و گویی مرا از آنها گریزی نیست. با آنها طعم تلخ زندگی یا بهتر بگویم مرگ لحظه مره را در مناسبات رجوی لمس وتجربه کرده بودم.
افشاگری جدید عضو جدا شده شورای فرماندهی گروه مجاهدین
مریم سنجابی در افشاگریهای جدید خود گفت: سازمان مجاهدین طی یک نامه تنظیم شده به تاریخ 4 مرداد 1391 با استناد کردن به یک سری قوانین” گروه کار- بازداشتهای خودسرانه” خواسته است تا با به پا کردن گرد و خاک و هیاهو تبلیغاتی باز هم از پاسخ دادن به خیانتهایی که در طی این سالها نسبت به اعضایش روا داشته طفره رفته و در نهان همچنان به دسیسه و فریب و خرابکاری و بند کشیدن آنها ادامه دهد.
داستان ما با رجوی!!!!
عجب داستانی با رجوی داشتیم. در نشست های مختلف چماق را بر سر ما می کوبید که سلاح ناموس من است. سلاح را دو دستی تحویل آمریکا داد. بی ناموس شد.یک زمانی قُمپز در می کرد و روی سن ژست می داد پادگان اشرف پایتخت مجاهدین است، پایتخت که نباشد مجاهد معنی و مفهوم ندارد. اشرف را هم دارد از دست می دهد.
در فرقه رجوی مفهومی به نام آزادی وجود ندارد
درتشکیلات سازمان مجاهدین، خانواده به عنوان نقطه فساد تعریف شده وهمه اعضای آن از زمان عضویت باید به این مسایل پایبند باشد و به همین خاطر از سال 1370تا به امروز شما درتمام پست های بین المللی بررسی کنید و اگر توانستید حتی یک نامه از آن نفرات مستقر در اشرف که به آدرس خانواده هایشان درایران پست شده بیابید؛ آن موقع بگویید که امروز این نفرات با خانوده خود نمی توانند ارتباط برقرار کنند. واقعیت این است که رهبران فرقه بنا به نیاز و میل خود هر گاه خواستند نفرات را مجبور کردند با خانواده هایشان از طریق نامه و تلفن ارتباط برقرار کنند
خاطره ای از هادی نگراوی
رخلاف گذشته خیلی گرفته بود و درخود فرو رفته بود.می گفت به دلیل شکنجه های روحی و روانی شدید نمی توانم با تو صحبت کنم.وضعیت جسمی و روحی و روانی وی حاکی از بیماری خاصی در او بود. بعد از نشست های طعمه که او سوژه شده بود و به تحریک مسئول نشست خانم فائزه محبت کار چند نفر از مزدوران رجوی جلوی محمد را گرفته بودند و حسابی او را کتک زده بودند..
خاطره ای از ماه مبارک رمضان در فرقه رجوی
در ماه مبارک رمضان در فرقه همه بایستی روزه را بگیرند اگر فرد مریض هم باشد. سران فرقه به ظاهر می گویند که هر کسی توان روزه گرفتن را ندارد روزه را نگیرد در نشست ها در رابطه با شعارهایشان خیلی بحث ها را می کنند می خواهند وانمود کنند که ما به شعارهایی که داریم پایبند هستیم شعائر فرقه به مثابه چماقی است بر سر افراد سطح پایین. افرادی که سطح آنها پایین باشد و توان روزه گرفتن را ندارند برای وعده های غذایی به سالن غذا خوری مراجعه می کنند.