طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و دوم
در قسمت قبل گفتیم که نیروها در قرارگاه کار مشخصی نداشتند.اصلی ترین کار سر و سامان دادن به وضعیت زرهی ها و خود نیروها بود. هنوز استقرار نیروها حل و فصل نبود.چرا که خیلی از ساختمانها در جریان بمبارانها تخریب و از بین رفته بودند. قرارگاه اشرف شرایط خاصی داشت. سقوط صدام حسین و حضور […]
۸ فروردین ۶۷ روزی که رجوی عید اعضا را به عزا تبدیل کرد – قسمت دوم
در قسمت قبل گفته شد که در مناسبات و تشکیلات بسته مجاهدین خلق روزهایی که به نوروز و فصل بهار نزدیک میشدیم برایمان حال و هوای دیگری داشت. برگزاری مراسم سال تحویل در سالن اجتماعات پادگان اشرف و دیدار با دوستان و همشهری هایی که مدتها آنها را ندیده بودیم حس و حال عجیبی داشت. […]
۸ فروردین ۶۷ روزی که رجوی عید اعضا را به عزا تبدیل کرد – قسمت اول
در مناسبات و تشکیلات بسته مجاهدین خلق روزهایی که به نوروز و فصل بهار نزدیک میشدیم برایمان حال و هوای دیگری داشت. برگزاری مراسم سال تحویل در سالن اجتماعات پادگان اشرف و دیدار با دوستان و همشهری هایی که مدتها آنها را ندیده بودیم حس و حال عجیبی داشت. در مناسبات تشکیلاتی رجوی برای دیدن […]
در زندان اشرف، هم زندانی را می کشند و هم دکتر زندان را – قسمت اول
سال 1376، اوائل مهرماه که مصادف بود با حضور من در پذیرش ، بیش از 6 ماه بود که من در پذیرش در انتظار رفتن به ارتش بودم، همه می آمدند و می رفتند اما از تعیین تکلیف ما خبری نبود، مخصوصا بچه های میلیشیا و پسر مسعود رجوی هم در بین آنها بود که […]
مستند داستان اشرف – قسمت اول
قسمت اول مستند داستان اشرف! به موضوع روند اخراج مجاهدین از پادگان اشرف میپردازد. بیستم شهریور 1392 سازمان مجاهدین خلق پس از قریب به 30 سال حضور در پادگان اشرف؛ مقر اصلی استقرار این گروه در عراق، برای همیشه از پادگان اشرف اخراج شدند. این در حالی بود که سرکردگان این گروه همواره بر حضور […]
به چه جرمی شش ماه در زندان انفرادی مجاهدین خلق شکنجه شدم؟
مریم رجوی در بحث حقوق بشر چنان خود را به در و دیوار می کوبد که گویا تمام زندان ها و شکنجه ها بر علیه اعضای ناراضی درون تشکیلاتشان را فراموش کرده است. خانم رجوی واژه حقوق بشر از نظر شما چه مفهومی دارد؟ کاری به آنچه بر زبان می آورید ندارم چراکه هم من […]
نامه ام که برای مسعود رجوی نوشتم – قسمت پایانی
در قسمت قبل از نشستی گفتم که برای من گذاشته بودند. یکی از بچه ها که هم لایه ای خودم هم بود از شدت خستگی و ناراحتی بلند شد آنچنان سرش را به شیشه پنجره کوبید که خون از سرش سرازیر شد. من از وضعی که پیش آمده بود ناراحت شدم و دلم به حالش […]
نامه ام که برای مسعود رجوی نوشتم – قسمت اول
سال 88 یا 89 بود، دقیقا تاریخ مربوطه را به یاد ندارم، که من برای رجوی نامه ای سراسر انتقادی نوشتم و خط و استراتژی رجوی را زیر سئوال بردم، بعد از چند روز مرا در یک نشست جمعی با حضور دو تن از فرماندهان قرارگاه و بقیه افراد که به عنوان اهرم سرکوب از […]
فرار از زندان اشرف و تولدی دیگر – قسمت اول
اگر بخواهم در مورد روند جدایی ام از فرقه مخوف رجوی ها و علل و عوامل این تصمیم دست به قلم ببرم باید به گذشته ای دورتر سرک بکشم و توضیح بدهم که چگونه تصمیم گرفتم از آنان جدا شوم و زندگی جدیدی را برای خود شروع کنم. با این امید و تفکر وارد مناسبات […]
خاطرات داریوش قنواتی عضو رها یافته از فرقه رجوی – قسمت چهارم
در نشستی که برای من گذاشته بودند ژیلا دیهیم مدام میگفت سرت را بالا بگیر توی چشم جمع نگاه کن! آنها یکی یکی علیه من موضع میگرفتند و اهانت میکردند و از خواهر ژیلا درخواست مجازات انقلابی مرا می کردند. چندین ساعت این شکنجه ادامه داشت. پس از گذشت چند روز از آن نشست به […]
خاطره پدر بهمن عتیقی از اولین دیدار با فرزندش در پادگان اشرف – قسمت پایانی
پدر بهمن عتیقی در قسمت قبلی خاطرات خود گفت: شب وقتی چراغ ها را خاموش کرده بودند، آهسته از بهمن پرسیدم نمی خواهی با ما برگردی؟ که پاسخ داد شرایط طوری است که نمیشود با شما بیایم. انشاالله هر وقت شرایط مناسب شد به نزد شما باز خواهم گشت. *** در درب خروجی پادگان اشرف […]
مستند زیر پوست اشرف – قسمت دوم
مستند زیر پوست اشرف بازدیدی از اردوگاه متروک شده اشرف همراه با اعضای جدا شده از مجاهدین و شرح خیانت های رهبران این سازمان می باشد. در این مستند تعدادی از جدا شدههای مجاهدین در راهروهای پادگان اشرف در مقابل دوربین از خاطرات خود در این سازمان تروریستی صحبت میکنند و رنج و ستمی را […]