جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
فرصتی برای ادامه زندگی 22 آبان 1385

فرصتی برای ادامه زندگی

نامه آقای رامین تبریزی به خواهرش خانم مهتاج تبریزی فرد مستقر در قرارگاه اشرف حاوی نکات تکان دهنده ای است که دنیای درون تشکیلاتی وبی ثبات و مشمئز کننده فرقه تروریستی رجوی را با صراحت مجسم می کند و نقد تند مناسباتی ست که زندگی خواهرش را طی پروسه سیستماتیک ازخودبیگانگی و مسخ هویت، به هم می ریزد و سرنوشتی تلخ و تراژیک را برای وی رقم می زند. در این سوی صحنه زندگی، برادری ست که تلخی زیست در دنیای درونی دارودسته تروریست رجوی را به خواهر قربانی و بیگناه خویش گوشزد می کند و سعی دارد او را از محیط، مناسبات و مرزهای محدود کننده خرد و تعقل آدمی که به قرارگاه اشرف موسوم است، برهاند.

قصه عشق و تنهائی 10 آبان 1385

قصه عشق و تنهائی

عشق و دوست داشتن توازن مطلق جسم و ذهن و روح است، شیوه برخورد و رفتار مطلوب با زندگی ست. دوست داشتن و عشق راز زندگی و بی آن دنیای روابط انسانی همچون قرارگاه اشرف سوت و کور و لش و بیروح است. خانم لیلا صمدی سالهای زیادی در انتظار بازسازی رویای فرو ریخته ای ست که سردمداران فرقه رجوی با تمامی اندیشه توتالیتر و ضد انسانی خویش در پژمردن رویاها و بلند پروازی های هر انسان عاشق و دلباخته تبحر و مهارت ویژه ای دارند.

افشای تحریفی آشکار، رسوائی دارودسته رجوی 03 مهر 1385

افشای تحریفی آشکار، رسوائی دارودسته رجوی

چند روز پیش سردمداران فرقه رجوی به نام آقای نصرالله مجیدی مقاله ای را در سایت متعلق به خود منتشر کردند که مطالب مندرج در آن سراسر دروغ، کذب و عاری از حقیقت بود. در رابطه با محتوای مقاله مذکور خانم نجیبه مجیدی خواهر نصرالله جوابیه ای را جهت درج در سایت تحویل انجمن نجات ارومیه دادند که حاکی از چگونگی وارونه نمودن حقایق و واقعیات به وسیله سردمداران دارودسته رجوی است.

زمان از دست رفته، امیدهای فرا روی 27 شهریور 1385

زمان از دست رفته، امیدهای فرا روی

آقای قادر رحمانی چند روزی ست که از جشن عروسی اش گذشته است. او بر خلاف سالهای اقامتش در قرارگاه اشرف به زندگی نگاه دیگری دارد.او هم اکنون در کنار اعضای خانواده و نیز همسرش روزهای خوشی را سپری می کند.آقای قادر رحمانی می گوید:”احساس می کند دوباره متولد شده است و سرشار از امید و احساس و عواطف انسانی است. زیرا در مدت طولانی هیجده سال اقامت در قرارگاه اشرف و سایر قرارگاههای مجاهدین در عراق رهبری و سران گروه رجوی جز” نفرت و خشم” مفاهیم دیگری را به او و سایر افراد مستقر در قرارگاه اشرف آموزش ندادند و آنچه که واقعیت داشت اینکه در تشکیلات رجوی ابراز عواطف خانوادگی جرم محسوب می شد و مفهوم”عشق و دوست داشتن گناهی نابخشودنی.”

جنگ روانی دارو دسته مجاهدین بر علیه خانواده ها 14 شهریور 1385

جنگ روانی دارو دسته مجاهدین بر علیه خانواده ها

خانم زرین تاج دانشی مادر آقای نصرالله مجیدی (فرد تحت اسارت فرقه رجوی) با ارسال نامه به دفتر انجمن نجات ارومیه تقاضا کرد تا نامه ایشان را که مخاطب آن فرزند دلبندش می باشد و درددل مادری چشم انتظار با فرزند محبوبش می باشد و به مدت بیست و چهار سال از دیدن او و شنیدن صدایش محروم مانده بود، در سایت انجمن نجات انتشار یابد. و بدینگونه سرنوشت غم انگیز او و پسردور افتاده اش پند و عبرت برای کسانی گردد که کانون گرم خانواده را به آسانی مبدل به چراگاهی برای روباه صفتان و کج اندیشان نکنند.

افشای ماهیت واقعی سردمداران تروریست فرقه رجوی 06 شهریور 1385

افشای ماهیت واقعی سردمداران تروریست فرقه رجوی

آقای اژدر نوقربانی و ولی الله قربانیان در مورخه 4/6/1385 ضمن مراجعه به دفتر انجمن نجات ارومیه نسبت به مهملات و دروغپردازی که در برنامه پرونده از تلویزیون وابسته به فرقه رجوی چند روز پیش پخش گردید اعتراض و نامه ای که حاوی حقایقی در رابطه با افشای دروغ پردازی و لجن پراکنی سردمداران فرقه رجوی در مورد آنان بود را جهت درج در سایت انجمن نجات و قضاوت وجدان های بیدار و مخاطبان آگاه ایرانی در اقصی نقاط جهان تحویل مسئول انجمن نجات شاخه آذربایجان غربی نمودند. آنان از اینکه مسئولین برنامه به اصطلاح پرونده بیشرمانه مطالبی سراسر کذب را با شانتاژ و ترفند بر علیه خانواده های عضو و فعالان میهن پرست و دلسوز انجمن نجات مطرح می کنند، ابراز انزجار نمودند

تقاضای کمک خانواده آقای نصرالله مجیدی از انجمن نجات 17 مرداد 1385

تقاضای کمک خانواده آقای نصرالله مجیدی از انجمن نجات

مادر و خواهر آقای نصرالله مجیدی از افراد مستقر در قرارگاه اشرف در مورخه 14/5/1385 در دفتر انجمن نجات ارومیه حضور یافتند و دو نامه که حاکی از غم و اندوه فراوان آنان به خاطر سالها جدایی از عزیز دربندشان است را خطاب به پسرشان جهت انتشار در سایت انجمن نجات تحویل دفتر انجمن نمودند تا شاید زمینه و امکانی برای رهایی پسرشان از اسارت فرقه تروریستی و خشن رجوی گردد.

ما بیشتر غروب ها منتظر تو ایم 12 دی 1379

ما بیشتر غروب ها منتظر تو ایم

سلام، گاهی دلمان میخواد بدونی که حال ما چطوره، اما بدون ما هیچ وقت حال تو رو نمیدونیم. حتی الان که داریم برای رسیدن به تو تلاش میکنیم، نمیدونیم که میای یا نه؟ خیلی وقت ما دلمون برات تنگ می شه، ولی نمیدونیم که از دوریت چکار کنیم. راستی چه حکمتیه که ما بیشتر غروب ها منتظر تو ایم؟ شاید به خاطر اینکه توی آخرین نامه ات گفتی یه روز غروب درب خونه شما رو میزنم. اما الان خیلی زمان از اون روز میگذره ولی هنوز نیومدی.

blank
blank
blank