جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
دیدار صمیمی منصور شعبانی با خانواده اسماعیل پورحسن؛ گروگان فرقه رجوی 11 خرداد 1394

دیدار صمیمی منصور شعبانی با خانواده اسماعیل پورحسن؛ گروگان فرقه رجوی

آقای شعبانی عضوجدید الورود به ایران پس ازآشنایی اولیه با خانواده دردمند وچشم انتظار پورحسن درخصوص آخرین وضعیت اسماعیل پورحسن درمناسبات فرقه گرایانه رجوی گفتند:” وقتی نام اسماعیل را شنیدم یک دنیا خاطره که با وی داشتم به خاطرم آمد ولذت بردم چونکه اسماعیل خیلی خوش مرام ومهربان وساده وصادق بود.

اسماعیل جان زودی بیا که بی قرار تو هستیم 20 آذر 1393

اسماعیل جان زودی بیا که بی قرار تو هستیم

ازشما خواهش دارم اندک تامل کن و در اولین فرصت با یک” نه” قاطع به رجوی خودت را به نماینده کمیساریای عالی پناهندگان و مسولین عراقی محافظ کمپ لیبرتی معرفی کن و به هتل برو و الباقی راه را به همت وقوه الهی خودم برایت هموار میکنم که بزودی زود خود را دردنیای آزاد و کانون گرم و پرمهر خانواده ات ببینی.

گپ صمیمی با خانواده اسماعیل پورحسن (گروگان فرقه رجوی) 21 آبان 1392

گپ صمیمی با خانواده اسماعیل پورحسن (گروگان فرقه رجوی)

آقای مرتضی پورحسن: فرقه بدنام رجوی یک جریان خشونت طلب است وهیچگاه اعتقادی به صلح وآرامش نداشته وندارد. فرقه رجوی ودرراس آن شخص رجوی کما فی السابق برای بقاء حیات ذلتبارخود دارد ازخون عزیزانمان مایه میگذارد وعزم جزم کرده است که یکایک آنان را که درواقع به گروگان گرفته است به قربانگاه بفرستد.

نامه مرتضی پورحسن به آقای احمد شهید 24 تیر 1392

نامه مرتضی پورحسن به آقای احمد شهید

می دانم که می توانم روی حمایت شما حساب کنم. شما جناب آقای احمد شهید محترم لطفا این اطمینان را به من و خانواده چشم انتظارم بدهید که به زودی زود عزیزمان را درکانون گرم و پرمهر خانواده داشته باشیم ودرآغوش بگیریم زیرا ما همه انسانیم و باید دست یکدیگر را بگیریم، چشممان به راهه و امید به حمایت شما داریم. نا امیدمان نکنید، زیرا این تنها چیزی ست که برایمان باقی مانده….

پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده پورحسن کویخی 12 اسفند 1391

پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده پورحسن کویخی

با نهایت تالم و تاثر مطلع شدیم که آقای حاج محمدرضا پورحسن کویخی برادر بزرگ و چشم انتظار اسماعیل پور حسن کویخی (گروگان فرقه رجوی) ازاعضای مرتبط با انجمن نجات گیلان دارفانی را وداع گفت. به نمایندگی از انجمن نجات و خانواده های مرتبط با این انجمن، درگذشت اندوهبار و مصیبت وارده را به خانواده داغدار خاصه حاج مرتضی پورحسن کویخی تسلیت عرض نموده وبرای آن مرحوم رحمت واسعه و برای تمامی اعضای آن خانواده محترم صبر و شکیبایی مسئلت داریم.

به رهایی برادرم ازچنگال فرقه رجوی امیدوارم 15 اسفند 1390

به رهایی برادرم ازچنگال فرقه رجوی امیدوارم

آقای پورحسن عضو فعال و برجسته و مرتبط با انجمن نجات همچنین افزودند که عزم و جزم دارم تا رهایی برادرم را موجب شده و پس از سالیان چشم انتظاری وی را درآغوش بگیرم و به رجوی و سایر سران تشکیلات مخوف رجوی ثابت کنم که میتوانیم با مقاومت و پایداری در برابر فحاشی و سنگ پرانی سران مغزشویی شده رجوی پیروزشده وازخواست مشروع خود مبنی برملاقات حضوری با برادرعزیزم اسماعیل پورحسن عضو اسیر اشرفی و رهایی و بازگشت وی به وطن و کانون گرم و پرمهر خانواده گامی واپس نخواهیم نهاد.

درد دل مرتضی پور حسن برای برادر اسیرش در اشرف 17 شهریور 1389

درد دل مرتضی پور حسن برای برادر اسیرش در اشرف

برادرم اسماعیل. من شنیدم که گفتی من از خانواده ات نیستم. قبول اما به شرطی که به من ثابت کنی حرفهایی که زدی حرفهای دلت است که بر زبانت جاریست. بدان که من دست بردار نیستم و تو را تنها با آن سازمان جعلی و دروغین که بر پایه یک مشت اراجیف پشت پرده بنا شده ول نخواهم کرد. تنها برای این نفس می کشم که به تو ثابت کنم می توانم و تورا برمی گردانم.

اسماعیل پور حسن به شانه هایت احتیاج دارم تا دلتنگی هایم را برآنها فرو ریزم 18 خرداد 1389

اسماعیل پور حسن به شانه هایت احتیاج دارم تا دلتنگی هایم را برآنها فرو ریزم

برادرم به من نگاه کن. دلت تنگ نیست؟ دلت برای محله ات تنگ نیست؟ چطوردلت برای برادرزاده های کوچکت که حالا مردی شده اند وهریک برای خود خانواده تشکیل داده اند وفرزندانی دارند، تنگ نمی شود. گریه میکنی! نه گریه نکن، یکباربرای همیشه به خودت بیا. ازخدا بخواه تورا به جایی که تعلق داری برگردند، به شهرت، به محله ات، به کوچه وپس کوچه هایت، دلت را به دریا بزن وبیا. همه چیزاینجا برای رفاه تو محیاست. باورکن.

روزهای دوری ازتو بسیارسخت وطاقت فرساست 10 شهریور 1387

روزهای دوری ازتو بسیارسخت وطاقت فرساست

آن لحظه ای که دربین جمعیت به دنبال تومیگشتم، قلبم داشت ازسینه ام خارج میشد ونفسم داشت بند می آمد ولحظه ای که تورا دیدم وایمان پیدا کردم که توسلامت هستی دلم آرام گرفت ولی مادرپیرت که روحش شاد بادبعدازبرگشت ما ازاشرف هرروزبه خانه ما می آمدوازمن می خواست تا عکسهایی که با تودراشرف گرفته بودیم برای اوبگذارم وهرروزچندساعت مشتی به خانه ما می امد وبه عکس تونگا ه میکرد واشک می ریخت

نامه آقای مرتضی پورحسن به برادرش اسماعیل 07 فروردین 1386

نامه آقای مرتضی پورحسن به برادرش اسماعیل

نامه آقای مرتضی پورحسن به برادرش اسماعیل   به نام خداوند بخشاینده مهربانبا سلام خدمت برادر عزیز و همیشه در خاطرمان اسماعیلاسماعیل جان امیدوارم که حالت خوب باشد که می دانم از نظر روحی و عاطفی اینطور نیست. ما که همه اینجا دلتنگ دوریت هستیم و لحظه ها و ثانیه ها را می شماریم تا […]

اینجا لحظه ها و ثانیه ها را می شماریم 07 فروردین 1386

اینجا لحظه ها و ثانیه ها را می شماریم

اسماعیل جان امیدوارم که حالت خوب باشد که می دانم از نظر روحی و عاطفی اینطور نیست. ما که همه اینجا دلتنگ دوریت هستیم و لحظه ها و ثانیه ها را می شماریم تا ذره ای شجاعت در تو ریشه دواند تا شهامت پیدا کنی و ایران زیبا و خانواده ات را به اسارت ترجیح دهی. اسماعیل عزیز اینجا همه، مشتاق دیدار دوباره ات هستیم، هنوز کسانی هستند که انتظارت را می کشند و در خلوت خود با خاطرات تو همه چیز را زنده می کنند. می دانی که مادر پیر و رنجورمان را می گویم اشک چشمانش خشک شده، من برادرت مرتضی از تو ملتمسانه تقاضا دارم که مانند گذشته ها که همیشه شهامت تو را در دل تحسین می کردم شجاعت به خرج دهی و برای برگشتن به وطن و رسیدن به آغوش گرم مادر و خانواده ات برای خود قدمی برداری

blank
blank
blank