نامه سرگشاده به نخست وزیر عراق (برای رجوی جان اسیران لیبرتی پشیزی ارزش ندارد)
اقای نخست وزیر شما بخوبی از جنایات این فرقه واقف هستید وجنایات این فرقه را در قتل وکشتار شیعیان بی گناه در انتفاضه شعبانیه و در قتل و کشتار اکراد مطلع هستید.الان هم تمام سایت ها و سیمای این فرقه شب وروز شعار اسقاط دولت عراق را می دهند و به تمام گروهای تروریستی مانند داعش هم نوع کمک مالی و لجستیکی می کنند.
زندان و شکنجه در سازمان مجاهدین چطوری شکل و رسمیت گرفت؟
همچنان که هر روز ابعاد تازه ای از این زندان و شکنجه ها توسط اعضای جدا شده افشا میشود که بتازگی دوست عزیزم جمال سکوت را شکست و آنچه را ما ندیده بودیم با وجودی که من خودم در آن زمان در زندان بودم را افشا کردن و بعضا بدلیل شرم آور بودن نمونه های از شکنجه هنوز توان بازگو کردن آنها را نداریم و آنهای هم که سکوت کردن بلاخره وجدانشان روزی یقه آنها را خواهد گرفت و افشا خواهند کرد.
نامه سرگشاده به خانم ایزابل مزیرز، شهردار منتخب اور سور اواز
قبل از شما اقای ژان پیر بکه شهردار اوور بودند و و بطور سیستماتیک و همه جانبه از این فرقه حمایت می کرد و حتی به ما جداشدگان اجازه برگذاری یک اکسیون اعتراضی را هم در این شهر نمی داد.و مارا متهم به تروریسم می کرد چیزی که تماما دیکته شده از طرف خانم مریم رجوی به وی بوده است البته اقای شهرداری قبلی هم بیخودی این مارک را به ما نمی زد بلکه در برابر میهمانی های مجلل و هدایای رنگارنگی که مریم رجوی به او اعطا می کرد این مارک غیر انسانی را به ما می زد.
اخبار و ناگفته های کمپ پناهندگان در آلبانی ـ قسمت پنجم
میرزاآقا پاک نیت بیش از ۲۰ سال در تشکیلات رجوی به بیگاری کشیده شد. او اکنون نزدیک به ۹۰ سال سن دارد و چند روز پیش (سه شنبه) به دلیل شدت گرفتن بیماری به بیمارستانی در شهر تیرانا منتقل شد و حال در کمپ پناهندگان بسر می برد. میرزاآقا در یکی از اتاقهای ساختمان جداشده ها بستری و تحت کنترل شدید سران فرقه مجاهدین است هیچکس اجازه ورود به آنجا را ندارد.
مصاحبه با خانم زهرا معینی فعال حقوق بشر از آلمان
بعد از اینکه درخارج از عراق شاهد پول شوییهای سازمان وتجاوز هواداران سازمان به بچه های خردسال بودم تصمیم گرفتم که دیگر از مناسبات سازمان بیرون بکشم. وقتی تصمیم خودم را به مسئول پایگاه درآلمان خانم کبری طهماسبی با اسم مستعار هاجر گفتم مرا تهدید کرد و گفت که من مزدور هستم ودستم در خون شهدا می باشد!!.
عملیات مروارید سرفصلی سیاه در کارنامه فرقه رجوی
مسعود رجوی در نشستی که سالیان بعد از مروارید برگزار کرد از این موضوع پرده برداشت که در دوران عملیات مروارید هرچه به صاحبخانه مان یعنی صدام اصرار کردیم که اجازه بدهد وارد خاک ایران شویم این اجازه را بما نداد و در این تصور بود که ما نمیتوانیم سرنگون کنیم و اگر وارد ایران شویم و نتوانیم از پس سپاه و ارتش رژیم برآییم آنها وارد خاک عراق میشوند و تا خود بغداد میآیند و کاری که نتوانستند در دوران جنگ 8 ساله انجام بدهند را تمام میکنند!
جولیانی دوست امریکائی مریم قجر وعده سرنگونی داد!
رودی جولیانی در گردهمایی نمایندگان تشکلهای جوانان در پاریس گفت چرا کشور من وعده های خود را جهت حفاظت از ساکنان لیبرتی نادیده می گیرد در حالی که دارند کشتار می شوند؟ چرا به آنها پشت کرده اند؟ چرا آمریکا به سند مکتوب حفاظتی که تک تک این افراد دریافت کردند، پشت می کند؟
نشریه انجمن نجات شماره ۴۸
نشریه انجمن نجات شماره 48
سیروس غضنفری: کالبد شکافی فرقه تروریستی مجاهدین خلق ـ قسمت اول
اعلام خصوصی تغییر ایدئولوژی نزد برخی از روحانیون مرتبط با سازمان موجب ایجاد موجی از مخالفت در بین مبارزان مذهبی و قطع کمکهای مردمی گردید که تا آن زمان با تصوّر اینکه سازمان یک گروه مذهبی است به صورت حمایتهای گسترده مالی بعضی از بازاریهای مبارز و روحانیان، تداوم حیات سازمان را امکانپذیر ساخته بود.
وقتی افشاگری جدا شدگان و منتقدین به خال می خورد – قسمت دوم
معلوم است که حسابی از افشاگری های جدا شدگان و منتقدین سوخته اید و حرف های آنها به خال خورده است. آنچنان که در نوشته هایی مانند نمونه ذکر شده، در عین تلاش برای بزک کردن مناسبات فرقه ای تان بعنوان مدینه فاضله، ناچار از نشان دادن درون مایه و چهره واقعی خود و اعتراف به پوسیدگی مناسبات و دیدگاه عقب افتاده و ضد انسانی تان شده اید و فقط ما جداشدگان می دانیم کجای شما از این افشاگری ها می سوزد.
مصاحبه با ناصر شیخ بگلو برادر کوچک ابولفضل شیخ بگلو (اسیر فرقه رجوی)
ما نزدیک ده سال از وضع وموقعیت او اطلاع نداشتیم وفقط درجریان تحصن های سال 88 در مقابل کمپ اشرف، همراه دیگر خانواده های مصیبت دیده، حضور یافتم و ودرمقابل مانع تراشی های بزرگ مسئولان کمپ اشرف، تلاش من برای دیدار وگفتگو با برادرم هیچ نتیجه ای نداد.
جداشده های مجاهدین از شکنجه های درون سازمانی می گویند!
پرویز احمدی معلم ساده دلی که فریب مجاهدین را خورد و به اشرف منتقل گردید از شدت شکنجه کشته می شود. یکی از شاهدین شکنجه و مرگ پرویز احمدی به من گفت: بعد از آخرین بازجویی قفسه سینه اش شکسته بود تا صبح داخل سلول ناله کرد حتی بعضی وقتها به او تنفس مصنوعی نیز می دادیم اوایل صبح بازجویان و شکنجه گران بیرمن رجوی او را از سلول بردند و دیگر برنگشت.