رجوی و استراتژی تیر و تبر و تپانچه

رجوی که با خیانت به بنیان گذاران که منجر به اعدام شان توسط ساواک شاه شد خودش را از اعدام شدن نجات داد و رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران را تصاحب کرد و بعد از اینکه به همت مردم و قیام ضد سلطنتی شان به همراه سایر زندانیان آزاد شد بخاطر ویژگی منحصر به فرد خودش یعنی قدرت طلبی مفرطی که داشت دچار توهمی شدید شده و خیز برداشته بود که رهبری انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران را هم مصادره کند. لذا با بها ندادن به تمایل اکثریت بزرگ مردم به روحانیت بعد از اینکه کاندیداتوری رجوی برای بخاطر شرکت نکردن در رفراندوم قانون اساسی آقای بنی صدر رئیس جمهور شدند و همچنین بعد از اینکه مجلس شورای آن زمان تصمیم به عزل بنی صدر رئیس جمهور وقت گرفت رجوی با راه اندازی یک تظاهرات عظیم در تهران در اواخر خرداد سال شصت قصد قدرت نمایی و منصرف کردن مجلس از تصمیم خودش مبنی بر عزل بنی صدر و نهایتا رجوی فکر می کرد سریع و آسان رهبری انقلاب ضد سلطنتی مردم می شود و قدرت را تصاحب خواهد نمود ولی بعد از شکست این قدرت نمایی خیابانی ،رجوی در سی خرداد شصت اعلام مبارزه مسلحانه کرد و آغاز شکست یک توهم و یک تئوری اشتباه و تحلیل نادرست از شرایط جامعه و اهمیت ندادن به خواست اکثریت مردم ایران بود. رجوی برای بدست آوردن همه چیز سه دهه تلاش نا فرجام کرده و شکست خورد و بعد از سقوط صدام حسین دیکتاتور سابق عراق اکنون حدود هفده سال هست که بدون هیچ چیز مفقود الاثر می باشد و بعضی ها مثل ترکی فیصل معتقدند که مرحوم شده است.

همچنین روند استحاله سازمان مجاهدین به یک فرقه تروریستی و تغییر ماهیت سازمان مجاهدین خلق ایران را به سازمان مسعود و مریم از فردای آغاز شکست آن توهم سی خرداد سال شصت شروع شد. رجوی ابتدا به فرانسه رفت و سعی کرد ادای یک رهبر تبعیدی را در بیاورد و وعده سرنگونی شش ماهه داد ولی خبری نشد و بعد هم که روند رفتن به عراق را که از سال شصت و یک شروع شده بود با رفتن خودش در سال شصت و پنج تکمیل کرد و در اوج جنگ ایران و عراق نوکری تمام عیار صدام حسین دیکتاتور سابق عراق پذیرفته و با حمایت همه جانبه صدام حسین علیه مردم ایران وارد جنگ شد و به سرباز کشی پرداخت . رجوی که با حمایت همه جانبه صدام حسین ارتش به اصطلاح آزادی بخش را تاسیس کرد تا تحت عنوان عملیات سرنگونی علیه مردم ایران دست به اقدامات تروریستی بزند. ارتش آزادی که اعضایش هیچ آزادی نداشتند و رجوی خطاب به فرماندهان می گفت همواره با سه تا ” ت ” یعنی تیغ و تبر تپانچه بالای سر نیروهای سازمان باشند تا به محض اعتراض به عملکرد سازمان توسط آنها شدیدا سرکوب شان کنند و در همین رابطه ما شاهد راه اندازی زندان های معترضین در سال هفتاد و سه بودیم که سازمان به دستور شخص رجوی در محل اسکان قرارگاه اشرف که قبل از طلاق های اجباری محل سکونت نیروهای متاهل سازمان بود ؛ بودیم . بله دوستان رجوی که پشتش به اربابش یعنی صدام حسین گرم بود با بستن یک کلت و بدست گرفتن یک شمشیر که می گفت شمشیر ذوالفقار امام علی (ع) هست قدرت نمایی می کرد و آنچنان دچار توهمی بلاهت بار شده بود که خودش را معصوم می دانست و خطاب به نیروهای سازمان می گفت در روز قیامت اگر بگوئید از جماعت رجوی هستید بخشیده شده و به سلامت رد می شوید . ولی الان ملاحظه می فرمائید که بعد از سقوط صدام حسین این پدرخوانده تروریستی رجوی خودش مفقود الاثر شده و نیروهای سازمان خلع سلاح شده و قلعه استراتژیکی اشرف را از دست دادند و با تو سری از عراق اخراج شده و به کمپی در کشور آلبانی منتقل شدند و نیروهای سازمان هم که عمدتا مسن و بیمار هستند و ما هر روز شاهد مرگ و میر در زندانی تحت عنوان اشرف سه هستیم و همچنین علی رغم اینکه مریم عضدانلو سرکرده فعلی این سازمان فرقه گرا و تروریستی وعده سرنگونی را به نیروهایش با کانون های به اصطلاح شورشی که توهم و دروغی بیش نیست می دهد ما شاهد ریزش روز افزون نیرویی در سازمان هستیم که این مسئله تبدیل به یک مشکل اساسی برای سازمان فرقه گرا و تروریستی رجوی شده و این سازمان و تشکیلات قرون وسطایی و پوسیده اش را در آستانه فروپاشی کامل قرار داده است.
علی جهانی – وبلاگ آیینه

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا