جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
پای صحبت های شهرام بهادری؛ عضو سابق مجاهدین خلق 23 مهر 1402

پای صحبت های شهرام بهادری؛ عضو سابق مجاهدین خلق

شهرام بهادری در سال 1381 از ترکیه ربوده شد و به عراق برده شد. او که با برادرش به تور سازمان افتاده بود، در طی 13 سالی که در اسارت بود هرگز نتوانست آزادانه با برادرش دیدار کند. شهرام بهادری که نزدیک به 13 سال از بهترین سالهای عمرش را در بیراهه های سازمان درعراق […]

درخواست شهرام بهادری گرگری از دادستان دادگاه کیفری بین المللی 12 آبان 1400

درخواست شهرام بهادری گرگری از دادستان دادگاه کیفری بین المللی

آقای کریم خان دادستان محترم دادگاه کیفری بین المللی با سلام و احترام من شهرام بهادری گرگری یکی از 42 نفر شاکیان پرونده نقض حقوق بشر علیه مجاهدین هستم. که در آن پرونده رهبران گروه رجوی در صفحات متعدد حکم صادره بابت نقض حقوق بشر از جمله نسل کشی، شکنجه، زندان، کار اجباری و صدها […]

شهرام بهادری: از مجامع قضایی می خواهیم که نقض مستمر حقوق بشر در فرقه رجوی را محکوم کنند 20 مرداد 1400

شهرام بهادری: از مجامع قضایی می خواهیم که نقض مستمر حقوق بشر در فرقه رجوی را محکوم کنند

آقای شهرام بهادری از شاکیان پرونده و یکی از جداشدگان فرقه در روز پنجم همایش سراسری انجمن نجات بیان کرد: سلام من شهرام بهادری یکی از 42 نفر از شاکیان خصوصی نقض حقوق بشر در فرقه رجوی بودم. همچنین خدمت تمامی دوستان و جداشدگان و خانواده های محترم تبریک میگویم این پیروزی را که در […]

شهرام بهادری گرگری: تا نتیجه پرونده شکایت از فرقه رجوی، همراه خواهم بود 22 تیر 1400

شهرام بهادری گرگری: تا نتیجه پرونده شکایت از فرقه رجوی، همراه خواهم بود

شهرام بهادری گرگری یکی از شاکیان پرونده 42 نفر ضمن ابراز خوشحالی از رسیدن پرونده به دادگاه لاهه در کشور هلند این پیروزی را به جداشدگان و خانواده ها تبریک گفت و اعلام آمادگی کرد که تا آخر همراه این پرونده خواهد بود. برای دانلود اینجا را کلیک کنید.

تبریک به مناسبت ازدواج آقای شهرام بهادری 20 شهریور 1398

تبریک به مناسبت ازدواج آقای شهرام بهادری

خوشحال و شادمانیم از اینکه با خبر شدیم آقای شهرام بهادری از رها یافتگان فرقه رجوی تصمیم به تشکیل زندگی مشترک گرفته اند. انجمن نجات استان آذربایجان شرقی به اتفاق تمام خانواده های مرتبط با این انجمن افتخار این را دارد که صمیمانه ترین تبریکات خود را به آقای شهرام بهادری و خانواده محترمشان تقدیم […]

خروج من از فرقه رجوی بعد از ۱۴ سال 20 تیر 1398

خروج من از فرقه رجوی بعد از ۱۴ سال

خاطرات شهرام بهادری – قسمت دهم روز چهارشنبه 23/ 7/ 94 بود که تصمیم گرفته بودم هر طور شده با برادرم از سازمان خارج شویم. به این خاطر وقتی برنامه سالن ورزش برادرم را در تابلو دیده بودم که ساعت 15: 18 تا 19 بود و برنامه سالن ورزش من از ساعت 19 تا 19:45 […]

چرا فقط افراد رده بالا به آلبانی اعزام می شدند؟! 18 تیر 1398

چرا فقط افراد رده بالا به آلبانی اعزام می شدند؟!

خاطرات شهرام بهادری – قسمت نهم زمزمه های رفتن به آلبانی در لیبرتی در لیبرتی ما شاهد رفتن مسئولین بالا به آلبانی بودیم. البته به ما نمی گفتند که این مسئولین را به آلبانی اعزام کردند. یکدفعه ما متوجه می شدیم که چند تا از مسئولین نیستند. و زمانی هم که این مسئولین را می […]

می خواستند حرفهای خودشان را به یونامی بزنیم 16 تیر 1398

می خواستند حرفهای خودشان را به یونامی بزنیم

خاطرات شهرام بهادری – قسمت هشت آشنایی اولیه با انقلاب ایدئولوژیک در پذیرش بودیم که گفتند بحثی هست به اسم انقلاب ایدئولوژیک و من هم نشنیده بودم که یعنی چه؟ بعد آمدند گفتند نوارهایی هست به اسم نوارهای پنج روزه مسعود و نوارهای 10 روزه مسعود که آنها را برای ما گذاشتند که ببینیم و […]

روزی که مجید از لیبرتی فرار کرد 09 تیر 1398

روزی که مجید از لیبرتی فرار کرد

خاطرات شهرام بهادری – قسمت هفت رده های سازمانی و عضویت در سازمان بعد از اینکه وارد پذیرش می شدی اولین رده k2 بود. که بعد دو سال فکر کنم رده ها عوض می شد و رده جدیدی می دادند.در 12 سالی که در اشرف بودیم و 2 سالی که در لیبرتی بودیم هیچ رده […]

خاطرات شهرام بهادری – قسمت سوم 14 اردیبهشت 1398

خاطرات شهرام بهادری – قسمت سوم

تیف! در داخل قرارگاه تیف در داخل قرارگاه اشرف بود که آمریکاییها در آنجا بودند و نفراتی که از پیش مجاهدین می خواستند بروند یا موفق به فرار می شدند به آن محل می رفتند. در دوره ای که نفرات خیلی آنجا را ترک می کردند همگی در آن محل جمع می شدند. متاسفانه من […]

خاطرات شهرام بهادری – قسمت دوم 05 اردیبهشت 1398

خاطرات شهرام بهادری – قسمت دوم

آشنایی اولیه با سازمان در قطار بعد از ما هم نفرات دیگری بودند که حرکت کردیم و در بغداد از قطار پیاده شدیم که دیدیم دو تا ماشین لندکروز آمدند دنبالمون که ما را سوار کردند و در تاریکی شب به محلی رفتیم که بعدا گفتند اینجا اشرف است. ما 4 نفر بودیم و یک […]

خاطرات شهرام بهادری – قسمت اول 04 اردیبهشت 1398

خاطرات شهرام بهادری – قسمت اول

بیکاری در ایران و تصمیم غلط من شهرام بهادری گرگری متولد 1360 در شهرستان هادیشهر (گرگر) آذربایجان شرقی می باشم. من در خانواده ای بزرگ شدم که چهار برادر و شش خواهر بودیم و شرایط زندگی سخت بود و من تازه خدمت سربازی ام را تمام کرده بودم. در سال 1380 بیکار بودم. اما هر […]

blank
blank
blank