حسن نعمتی دومین قربانی مجاهدین خلق در دو ماه اخیر است
به نظر می رسد بی تفاوتی نهادهای بین المللی از جمله کمیساریای عالی و همچنین خستگی و انفعال و یاس اعضای جداشده مجاهدین در کمپ تیپف یکی از دلایل عمده به جان خریدن انواع خطرات از جمله کشته شدن توسط پلیس مرزی و همچنین تبعات فرار از راه های آبی باشد. این در حالی است که مجاهدین تلاش می کنند با انواع ترفندها و دسیسه ها به ادامه وضعیت انفعال و بلاتکلیفی در کمپ آمریکایی و در میان اعضای جداشده دامن بزنند.
واکنش شدید شهرام همایون به اقدامات سازمان مجاهدین خلق
همایون با مخاطب قرار دادن مریم عضدانلو و مسعود رجوی آنها را به نقض حقوق دمکراتیک، همکاری با صدام، سرکوب مخالفان داخلی، رفتارهای تروریستی و سرکوب جریان های اپوزیسیون در خارج کشور و به هدر دادن نیروهای انسانی و جوان کشور متهم کرد. همایون در بخش دیگری ضمن اشاره به دعوت های مکرر از مجاهدین برای پاسخ گویی به ابهامات و سوالات بینندگان تاکید کرد در طی این مدت تلاش کردم با سکوت کردن به نفع کسی وارد صحنه مجادله و برخورد با شما نشوم، اما شواهد و قرائن جمع آوری شده بسیاری حاکی از این است که مجاهدین در طی شش ماه گذشته چه فعالیت های گسترده و سازماندهی شده ای را بر علیه ما براه انداخته اند. این برنامه که از سوی همایون با شور و حرارتی وصف ناشدنی اجرا و مورد استقبال بینندگان واقع شده بود، ظاهرا توجه کانال های دیگر اپوزیسیون را نیز به خود جلب کرده بود.
چگونه مجاهدین خلق را بشناسیم؟ – قسمت دوم
جدای از ترتیب بندی و اولویت این سه اصل، سه تم رهبر خود انتصابی – ساختار تشکیلاتی و بازسازی فکری یا همان مغزشویی در سه اصل مورد تاکید اشاره انطباق پذیر می شود. به این ترتیب شاکله انقلاب فرهنگی مجاهدین را که مبتنی بر سه اصل رهبری فردی، تغییر سیستم ارزشی و بازسازی افراد بر اساس متدهای روانکاوانه و مجاب سازی است، می توان مبنای استحاله مجاهدین در فرقه ها تلقی کرد. اگر چه مجاهدین به لحاظ محتوایی و جهت گیری های اجتماعی در صورت امر تفاوت هایی را با گروه های فرقه ای به ذهن متبادر می کند، با این حال تاثیر تعیین کننده این عوامل مجاهدین خلق علیرغم صورت ظاهرا آشتی ناپذیرشان با فرقه ها، سازگاری شکل و
چگونه مجاهدین خلق را بشناسیم؟ – قسمت اول
“در کمتر از پانزده سال، دو بار شاهد پایان مرگ بار آنچه پیروان یک فرقه می توانند به آن هدایت شوند، بوده ایم. در سال 1978، یک عکس هوایی از 912 تن پیروان جیم جونز Jim Jones ملبس به لباس های براق، که با نوشیدنی های حاوی سیانور و همچنین شلیک گلوله در یک جنگل مه آلود در گویانا Guyana کشته شده بودند، در مجلات و تلویزیون عرضه شد، که این عکس هر بار برابر با سالگرد پایان جونزتاون Jonestown مجددا ظاهر می گردد؛ و در اوایل سال 1993، برنامه های خبری تلویزیونی شلیک و کشتار فرقه کورش Koresh را نشان دادند، و سپس چند هفته بعد آتش این موضوع به دشت های تگزاس Texas کشیده شد.” (1) این نمونه ها تنها بخشی از پی آمدها و فجایع حاصل از رشد و گرایش به فرقه ها در زمان حاضر است. به روایت سینگر در حال حاضر تنها در آمریکا بیش از سه تا پنج هزار گروه فرقه ای تحت عناوین و پوشش های مختلف مشغول فعالیت و عضوگیری هستند. متاسفانه به میزان وقوف و اشراف ما به ماهیت و اشکال مختلف، فرقه ها نیز در واکنش متقابل اقدام به یافتن راه حل های تازه برای دور زدن ما می کنند. در حال حاضر
هویت انسانی بزرگترین دشمن فرقه ها و سازمان مجاهدین
“اصل گروهی”ما در برابر آنها” از سیستم اعتقادی”همه چیز یا هیچ چیز” استخراج می شود: حق با ماست، آنها (بیرونی ها، غیر عضوها) اشتباه می کنند، آنها شیطانی، ارشاد نشده، و غیره هستند. هر ایده یا عملی خوب است یا بد است، خالص است یا شیطانی است. کسانی که عضو می شوند به تدریج در جوهره محیطی نقادانه و غیر واقعی فرقه، که تولید کننده احساس گناه و شرمساری است، حل شده و ذاتی شان می شود.
دروغ پردازی ساده ترین و متداولترین ابزار سازمان مجاهدین است
“نمی دانم این ادعا از جانب من شاید به عنوان عضوی از اپوزیسیون تا چه اندازه صحیح و مورد تائید است که، اپوزیسیون مدعی آلترناتیو مشروع و مردمی ایران، بیگانه ترین و پرت ترین اپوزیسیون تاریخ سیاسی ایران نسبت به شرایط اجتماعی، سیاسی ملت و مردمی است که ادعا می کند مورد حمایت آنهاست.”
هویت سازی مخرج مشترک سازمان مجاهدین و فرقه ها
هویت تازه از منظر فرقه ای را می توان به ایمان تازه تعبیر کرد. ایمان تازه فرد را با پیوندهای بیرونی تعیین تکلیف و به یک روح و هویت جمعی که همان گروه، دسته، حزب سیاسی و یا هر چیز آئینی و بظاهر باشکوه باشد، پیوند می زند. هوفر در این باره می نویسد:
مکانیزم کنترل ذهنی در انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین
مشخصه هایی از این دست که تمامی فرقه ها به اعضای خود دیکته می کنند که چه بپوشند و چه بخورند و کجا و کی کار کنند، بخوابند، و حمام کنند و همینطور به چه اعتقاد داشته باشند و چگونه فکر کنند و چه بگویند. اگر چه این مختصات جزو اولین آموزه های فرقه ای است اما تا اماده شدن برای انجام فرامین و دستورات ویران کننده فاصله چندانی احساس نمی شود.
مجاهدین خلق، تروریست های خوب، رویا یا کابوس آمریکایی
آنها بر اساس صورت ظاهری مسئله یعنی مناقشات ریشه ای شان با ایران و از سوی دیگر حضور سازمان مجاهدین به عنوان حائل، بر این گمان هستند که می توانند از وجود مجاهدین به عنوان یک اهرم فشار یا النهایه امکان بالقوه نظامی استفاده کنند. ضمن اینکه بخشی از این جناح ها تصریح دارند مجاهدین قادر به انجام کارها و اقداماتی بر علیه ایران هستند که آمریکایی ها از انجام آن شرم دارند.
پاسخ های صریح جیم مورن نماینده کنگره به مواضع سازمان مجاهدین خلق
وی در بخشی دیگر با اشاره به فعالیت های هسته ای ایران مدعی شد جمهوری اسلامی در صورت دست یافتن به سلاح اتمی عملا غیر قابل مهار خواهد شد و ایران در تلاش است تا با خرید زمان به بمب هسته ای مورد نظرش دست پیدا کند. مجری برنامه که پی به اهداف خطی و سازمانی این بیننده برده بود با قطع تلفن اعتراض خود را نسبت به برخورد مغرضانه او نشان داد.
کماکان درباره خط سرخ مجاهدین و برخورد با منتقدین
محمدرضا روحانی در ابتدا با اشاره به یکی از مواد بیانیه که بر خط سرخ میان شورا و مجاهدین و منتقدین آن تاکید دارد، درباره این مرزبندی و اهمیت ان در مناسبات شورای مجاهدین با منتقدین صحبت کرد. وی مدعی شد واکنش های صنفی در داخل ایران توسط سازمان مجاهدین سازماندهی می شود. او با اشاره به طیف های مختلف به اصطلاح اپوزیسیون تاکید کرد که شورای مجاهدین به دلیل مخالفت با سیاست ماهیت گرایی از تمامی واکنش های داخلی به هر نام و عنوان حمایت می کند
رابطه ازدواج ایدئولوژیک و شکست استراتژی سازمان
ابریشم چی در ادامه کشف این تناقض طلاق مریم و ازدواج با مسعود را در راستای این همزیستی اجتناب ناپذیر، امری کاملا حیاتی و راه گشا تعبیر می کند. به زعم ابریشم چی ازدواج پاسخ به این صورت مسئله فرضی است که به دلیل ارتقاء مریم به رهبری سازمان، و تکامل کیفی زن در مناسبات هر گونه تصمیمی الزاما می بایستی با حضور توامان مریم و مسعود اتخاذ شود و از آنجا که مریم در چنین موقعیتی مشروط به شوهر و نهاد خانواده است بنابراین قادر نیست همیشه در کنار مسعود باشد، در چنین موقعیتی مریم قبل از هر چیز باید التزام خودش را به هر حائلی غیر از انقلاب و مسعود منتفی کند، طلاق مریم در راستای چنین ضرورتی واقع می شود