چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
علی جانم به ریسمان محبت اهل بیت چنگ بزن و راه نجاتت را بیاب 05 شهریور 1399

علی جانم به ریسمان محبت اهل بیت چنگ بزن و راه نجاتت را بیاب

سلام بر حسین(ع) ، سلام برزینب (س) ، سلام برای رقیه(س) ، سلام براصحاب حسین برادرم سلام . خوبی عزیزم اگراز احوالات خانواده از جمله پدر خواسته باشی؟ الحمدالله خوبند و برایت سلامی گرم وصمیمی دارند. علی جان میدانم که میدانی در ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان اباعبدالله آقا امام حسین (ع) در ماه […]

پیام از طرف خواهر محمد علی قارایی از اصفهان 05 شهریور 1399

پیام از طرف خواهر محمد علی قارایی از اصفهان

خواهر چشم انتظار محمد علی قارایی: مامان و بابا منتظرت هستند، امیدوارم تو هم دلت برای ما تنگ شده باشد و زودتر پیش ما بیایی.

نگرانی و شک و تردید را ازخودت دورکن و تصمیم به جدایی بگیر 04 شهریور 1399

نگرانی و شک و تردید را ازخودت دورکن و تصمیم به جدایی بگیر

سلام به خوشگل ترین داداشی دنیا خوبی علی جان .. خوشگلم …نازم …منم کفایت خواهرت هستم. عزیزم ..قربونت برم الهی.. امیدورام همیشه وهرکجا که هستی تندرست وسلامت باشی که نهایت آرزوی ماست . علی جان همه اعضای خانواده درجه یک یعنی خواهرها وبرادرها برایت نامه نوشتند و درد دل کردند وعکسهایی هم برات فرستادند که […]

از اسارت دوباره تو ۳۰ سال می گذرد 03 شهریور 1399

از اسارت دوباره تو ۳۰ سال می گذرد

برادرعزیزم سلام انشاالله که خوب باشید . به بهانه 26 مرداد سال 69( سالروز آزادی اسرا) دوباره حسرتی کشیدم . برادرم ، چهل سال گذشت . ما خانواده ات 8 سال از آن دوران را دلمان به نامه هایت خوش بود و به این دلخوش بودیم که روزی جنگ تمام بشود و تو بازگردی . […]

لیلا گیوکان: “پدرم و من تاکنون صدای یکدیگر را نشنیده ایم” 02 شهریور 1399

لیلا گیوکان: “پدرم و من تاکنون صدای یکدیگر را نشنیده ایم”

رحیم گیوکان در اسفند ماه سال 1323 متولد شد. او در سال 1360 در حالی که هوادار سازمان مجاهدین خلق بود متواری گشت و در سال 1361 از کشور خارج و به پاکستان و سپس عراق رفت و به سازمان پیوست. آن زمان او دارای همسر و چهار فرزند بود. همسرش خانم بهجت صدیقی، فرزندانشان […]

مادر رفت، پدر را بیش از این منتظر نگذار 01 شهریور 1399

مادر رفت، پدر را بیش از این منتظر نگذار

برادر عزیزم علیرضا از سال 67 تاکنون می شود 32 سال که گروگان و گرفتارهستی و بعد از این همه انتظار ، مادرمان در انتظار لحظه به لحظه چشم از این دنیا فروبست و تنها آرزویش دیدار پسرش بود. چرا حتی صدای خود را از او دریغ نمودی ؟ مگر یک تماس و یا یک […]

۲۶ مرداد ۹۹ و سی امین سال حسرت خانواده نوروز درویشی 01 شهریور 1399

۲۶ مرداد ۹۹ و سی امین سال حسرت خانواده نوروز درویشی

روز 26 مرداد 69 مصادف با بازگشت اسرا به وطن است و سی سال از آن واقعه می گذرد . برای ما خانواده ات 30 سال حسرت وافسوس! هر ساله وقتی دراین مقطع فیلم های بازگشت اسرا و اتوبوس های حامل اسرا و شادی و شعف پدران ومادران وفرزندان اسرای بازگشتی را می بینیم خون […]

نامه آقای مهدی فاطمی به خواهرش اعظم فاطمی اسیر در فرقه رجوی 30 مرداد 1399

نامه آقای مهدی فاطمی به خواهرش اعظم فاطمی اسیر در فرقه رجوی

سلام… امیدوارم که حال شما خوب باشد. چندین سال است خبری از شما ندارم. نمی دانم به لحاظ جسمی سالم هستی یا خیر . تا به حال تماسی با من نگرفتی که از اوضاع احوالت با خبر شوم. برادرت را فراموش کردی شما اینقدر دست بستگی دارید که حق یک تماس با خانواده خود را […]

علی جان با دیدن عکست جانی دوباره گرفتیم. ممنون بابت ارسال عکس 29 مرداد 1399

علی جان با دیدن عکست جانی دوباره گرفتیم. ممنون بابت ارسال عکس

درمحفل خانوادگی عکست را در سایز بزرگ قاب گرفتیم و به جشن و شادمانی پرداختیم عزیزم شاید نماند فرصت دیدار دیگری … سلام علی جان منم حسین برادرکوچکت . چطوری برادر؟ خوبی خوشی ؟ اگر از احوالات پدر و دیگر اعضای خانواده و من حقیر خواسته باشی خداروشکر همه خوبیم و جز نگرانی و دوری […]

آرزوی پدری با چهل سال انتظار 28 مرداد 1399

آرزوی پدری با چهل سال انتظار

آقای حسن حیدریان ابهری ساکن شهر کرج پدر اسیر جنگی داوود حیدریان ابهری می باشد که پسرش سال 1359 یعنی روزهای اوایل جنگ ایران و عراق توسط ارتش عراق اسیر، سپس در معاملات و مبادلات بین ارتش دیکتاتورمعدوم شدۀ عراق و سازمان تروریستی فرقه نمای رجوی به اردوگاه های فرقۀ رجوی انتقال و همچنان پس […]

گوشه ای از درد دلهای خانواده بهبهانی در نبود پدر 28 مرداد 1399

گوشه ای از درد دلهای خانواده بهبهانی در نبود پدر

نامه ای به همسرم مهدی بهبهانی سلام خوبی؟ امیدوارم کسالتی نداشته باشی. مهدی چرا از سال ۶۷ که بدست مجاهدین اسیر شدی یک تماسی نگرفتی؟ میدانی بچه هامون چه عذابی میکشن فکر بچه هاتم نبودی خیلی نگرانت هستیم. حداقل سعی کن از سلامتیت ما را با خبر کنی میدانی من تک و تنها بچه هامو […]

نامه آقای حسین رضایی به برادرش حسن رضایی 27 مرداد 1399

نامه آقای حسین رضایی به برادرش حسن رضایی

حسن جان سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد. مادرم می گوید حسن چرا تماسی با من نمی گیرد مگر من مادر او نیستم! من به گردن حسن حق دارم چرا حسن مرا فراموش کرده! من مادرم مگر یک مادر جگرگوشه اش را فراموش می کند. برادرم حسن، خانواده نگران حال شما هستند از جمله […]

blank
blank
blank