میزگرد نقد مناسبات حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت چهل و پنج
ژیلا دیهیم افراد را تحریک میکرد تا او را مورد ضرب و شتم قرار دهند بعد ژیلا به سراغش میرفت و با شخص کتک خورده رابطه عاطفی میزد؟! خب این یک روش غیر اخلاقی و برخوردی دوگانه ست در مسیر تحقیر افراد و سپس مطیع کردن آنان. یعنی مسئولین مجاهدین ابتدا افراد و کادرهای تشکیلاتی را به بهانه های مختلف در اشرف تحقیر میکنند سپس با برخورد عاطفی سعی میکنند فرد مطیع و پیرو بی اراده ی رهبر عقیدتی باشد. این شیوه ی برخورد طبیعی نیست و کاملا غیر اخلاقی است.
مریم رجوی، آرزوی ریئس جمهور شدن بر دلت خواهد ماند
30 مهرماه سالروز انتصاب مریم بعنوان (رئیس جمهور برگزیده مقاومت) است. انتصابی بس مضحک و فرمایشی که توسط رجوی انجام شد و نشانی دیگر از تفکر استبدادی و دیکتاتوری رجوی داشت! انتصابی که فقط باین دلیل انجام شد که او بتواند موقعیت خودش را در شورای باصطلاح ملی مقاومت تثبیت تر کند و خواسته های خودش را بیشتر و با نفوذ بالاتری پیش ببرد!
تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت هفتم
من با تمام وجودم حس میکنم بعد از روشنگری خانواده ها و جدا شدگان در سال های اخیر سران مجاهدین دیگر توان آن را ندارند تشکیلات را حفظ کنند و نمی توانند بچه های اسیر را در اشرف کنترل کنند در ماه ها و روزهای آینده به امید خدا شاهد فرار و آزادی تعداد کثیری از زندانیان اشرف خواهیم بود حال هر چقدر مسعود دلش می خواهد با دیوارهای خالی کنفرانس بگذارد و مریم هم ژست های تو خالی بگیرد چون همه بچه های داخل اشرف فهمیده اند مسعود از ترس، خودش را داخل سوراخ موش کرده و مریم هم در فرانسه تلاش می کند شوهر بدنام خود را نجات دهد
خاطره ای از ثریا عبداللهی
مجوز رفتن آمبولانس آنان صادر شد و در حالیکه ماشین حرکت می کرد نگاهم از آنها بخصوص بیمار قطع نمی شد و برای سلامتی او دعا کردم. به بیمارستان مراجعه کردم و آنجا متوجه شدم اسم آن بیمار خانم زهرا حسینی است. زهرا حسینی همسر آقای مهدی خوشحال است که سالها قبل با داشتن یک پسر خردسال از سازمان جدا شد و به آلمان رفت. پسر الان در آلمان بزرگ شده و تحصیلات عالیه دارد و ازدواج کرده است.
گفتگو با آقای سیروس غضنفری درباره سازمان مجاهدین – قسمت سوم
رجوی با فرستادن مریم به خارجه می خواست چرخش فکری افراد را با فشارهای تشکیلاتی برای اطاعت پذیری لازم در درون تشکیلات ایجاد کند و به راحتی اندیشه های افراطی و خشونت زا را در اذهان عمومی قرارگاه اشرف جا بیندازد. لذا با راه انداختن نشست ها وبا ادای این جمله ها که” الان با کسی شوخی ندارم” یا” مریم را به خط اول جبهه فرستاده ام تا راه سرنگونی را حل کند وشما باید تمام عیار دراختیارسازمان باشید تا سازمان راه بن بست را باز کنند”
اسیران اشرف در آتش رهایی
رسول سپیده دم 27 مهر ماه 73 در ساعت 5 صبح در محوطه پارکینگ ستاد فرماندهی اشرف خود را به آتش کشید تا بدین ترتیب بهای رهایی خود را با رقص شعله های آتش وسوختن گوشت واستخوانش بپردازد.محدود نفراتی که در آن سپیده دم شاهد صحنه بودند صدای فریادهای رسول را شنیدند که از میان شعله های آتش طنین انداز می شد که می گفت زنده باد آزادی، مرگ بر رجوی. روزی از قطران خون من گل ها خواهد روئید.
آنانی که در بلوچستان زندگی می کنند بلوچ نیستند!
نکته ای که خیلی برایم جالب بود این بود که این افراد میگفتند اینهایی که دنبال فرزندان خود از بلوچستان آمدند بلوچ نیستند انگار بلوچ بودن یک امتیاز خاص هست که الان رجوی کشف کرده و او میگوید چه کسانی بلوچ هستند وچه کسانی نیستند ودر ادامه این افراد فریب خورده گفتند که بلوچهای واقعی آنانی هستند که در اشرف اند و آنهایی هستند که از اشرف دفاع میکنند ,باشد ما این را ملاک قرار داده و به مطلب خود ادامه میدهیم.
دل فرزندمان از زندان اشرف بگرفت خدایا مددی
وقتی به عراق سفر می کنم برای نجات فرزندم عازم پادگان اشرف می شوم در مقابلم دنیای خشن را می بینم دلم می لرزد بارها از خودم پرسیده ام که ما انسانها و انسانهایی که در پادگان اشرف هستند چرا اینقدر از ما دورند. چرا آنها ما را از یاد برده اند و چرا ما را فراموش کرده اند. چه کسی مسبب این کار است. کاش می شد سران شکنجه گر چهره های عبوس، چهره های خشن، ترسناک ترین دشمن انسانیت را می دیدم و به آنها می گفتم ای سران شکنجه گر فرزندان ما از دست شما به کجا پناه ببرند.
گفتگو با آقای سیروس غضنفری درباره سازمان مجاهدین – قسمت دوم
رهبری سازمان فهمید که در غرب کسی برایشان تره خرد نمی کند. مریم رجوی هم که به دستور مسعود به فرانسه رفته بود تا عرض اندام تبلیغاتی و سیاسی کند و نام سازمان را در میان سیاست مداران اروپایی مطرح کند به بن بست خورد و”راه سرنگونی” برای همیشه بسته شد. و این کار به حدی انقباض روحی و روانی در عملکرد بیرونی و درون تشکیلاتی مجاهدین ایجاد نمود که مریم قجر دست از پا درازتر به اردوگاه اشرف برگشت ورجوی در کمال ناباوری اعضای سازمان در اشرف، این مراجعت را جشن گرفت و ادعا نمود که زمینه سیاسی برای سرنگونی توسط مریم فراهم شده
آب در هاون کوبیدن فرقه رجوی – قسمت سوم
رجوی بعد از این خیانت ها به کردها و نیروهای خود شرایط داخل را برای نفرات سخت کرد طوری که در سال 73 ماموریت جداسازی انجام گرفت.که ثمره آن سربه نیست ها وخود کشی ها بود باید یک نکته را در اینجا بگویم رجوی همان شرایط را که برای نیروها الان ترسیم می کند که اگر شما بی قانونی کنید کسی نمی تواند با شما کار داشته باشد آن موقع هم رجوی به زندانبانان و شکنجه گران می گفت که خودتان انقلاب کرده هستید هر کسی در تشکیلات جوم خورد تا زمانی که اعتراف نکرد که من نفوذی هستم بزنید و بکشید کسی به شما تو هم نمی تواند بگوید و قیمت ماندن شما این است.
ملاقات پشت دیوار اشرف – قسمت هشتم
مسئولین سرکوب سازمان، بدستور شخص مسعود رجوی، راه کارهای زیادی را ابداع کردند تا”بهرقیمت” افراد را در اشرف نگه دارند، آنقدر به بهانه های مختلف کاری بچه ها را بیدار نگه میدارند تا کسی نتواند فکر کند که کجاست و چه بلایی سرش می آید. عملیات جاری و نشست های انتقادی بعنوان محوری ترین و یکی از مرز سرخ های اصلی سازمان بود که بنا به اخبار رسیده توسط کسانی که فرار کردند کاملاً از محتوا خالی شده است و دیگر کسی مجبور نمی شود جواب انتقادها را بیاورد
خاطره ای از مصاحبه اشرفیها با نیروهای آمریکایی
مسئولین بشدت مهربان و منطقی شده بودند. دیگر خیلی بابت مسائل مختلف گیر نمیدادند. در نشست ها اگر کسی مسئله دار بود خیلی او را سوژه نمیکردند و خلاصه خط این بود که هر طور شده نیروها را حفظ کنند. و مستمر هم در گوش نیروها این خوانده میشد که آن کسی که با شما مصاحبه میکند شاید یک امریکایی باشد ولی در محتوا یک مامور وزارت اطلاعات رژیم است که بایستی بمثابه یک رزم و یک عملیات باین مصاحبه ها نگاه کنید و او را دشمن فرض کنید.