شنبه, ۶ دی , ۱۴۰۴
می خواهم بنویسم ولی نمی دانم از کجا شروع کنم 16 اردیبهشت 1387

می خواهم بنویسم ولی نمی دانم از کجا شروع کنم

جمشید جان. به خداقسم دستم توان نامه نوشتن برای شما را ندارد ولی میخواهم چند سطری را برای شما ازته دل درکاغذ بنویسم ولی نمی دانم ازکجا شروع کنم. ازچند سال پیش که یک قطعه عکس ونامه دادی همان بود دیگرازتو هیچ خبری نداشتیم تا اینکه چند روزپیش ازانجمن نجات برایمان خبری ازتوآوردند وما هم خیلی خوشحال شدیم. راستی حالت خوبه. دل ما که برایت خیلی خیلی تنگ شده.

گفتگوی انجمن نجات با آقای نصوری 15 اردیبهشت 1387

گفتگوی انجمن نجات با آقای نصوری

طی مدتی که با سازمان بودم بارها خواهان ارتباط با خانواده ام شدم که میگفتند امکان تماس وجود ندارد. هر سال کارت تبریک عید مینوشتم و میدادم که بعدا فهمیدم هیچکدام را نفرستاده اند. تنها دو ماه قبل از جدای ام یعنی بعد از 18 سال در عراق خواستند که با خانواده ام تماس بگیرم که تعجب کردم چگونه امکان تماس فراهم شده است. بعدا معلوم شد که صرفا جهت جذب نیرو و پول بوده است. من آنزمان گفتم که من ردی از خانواده ام ندارم که تلفن های مرا آوردند ولی بعد به خودم ندادند و بردند. من با خانواده ام با محل های ساختگی درخواست فرستادن اقوام و پول کردم ولی وقتی به TIPF رفتم توانستم مجددا آنها را پیدا کرده و عین حقیقت را به آنها بگویم و درخواست هایم را منتفی کنم.

باورشان نمی شد از داخل زنگ می زنم 15 اردیبهشت 1387

باورشان نمی شد از داخل زنگ می زنم

بدلیل در لیست تروریستی قرارداشتن آنان در کشورهای آمریکا و اروپایی دیگر مثل قبل نمی توانند عکس العمل جدی داشته باشند و در صورت شکایت، شدیدا مورد برخورد پلیس قرار می گیرند ولی در رابطه با آمدنم برخورد کوچکی داشتند و چند نفر از نیرو های خود را به محل کارم به بهانه صرف غذا فرستادند من ابتدا اصلا آنها را نمی شناختم ولی موقع خروج با همکار ایرانیم شروع به صحبت کردند و سعی داشتند که با طعنه و تمسخر و توهین و… مرا نزد همکارم خراب کنند. آنها در واقع منتظر عکس العمل من بودند تا با من برخورد فیزیکی کنند که دوستم آنها را از رستوران خارج کرد.

گفتگوی انجمن نجات با محمد یوسف چاری زهی 08 اردیبهشت 1387

گفتگوی انجمن نجات با محمد یوسف چاری زهی

در قرارگاه اشرف تعداد زیادی از نفرات را سازماندهی کردند که از زاغه های مهمات عراقی ها که در نزدیکی قرارگاه اشرف بود مهمات به داخل قرارگاه بیاوریم. این موضوع با توجه به سنگین بودن مهمات کار طاقت فرسایی بود و می بایست با استفاده از شرایط شلوغی که بوجود آمده بود با حداکثر سرعت این کار را انجام میدادیم. وقتی آمریکایی ها آمدند و طبق فرمان مسعود رجوی تماما تسلیم محض شدیم ما را مجبور کردند تا تمامی آن مهمات را مجددا به زاغه هایی که آنها را از آن آورده بودیم برگردانیم و تانک ها و توپ ها و سلاح ها را هم تا آخر تحویل بدهیم.

نامه انجمن نجات به خانم فریبا هشترودی 04 اردیبهشت 1387

نامه انجمن نجات به خانم فریبا هشترودی

روشنفکرانی مثل شما که بر اساس تجارب شخصی خود هزارتوی سازمان را درک کرده اند قادرند که دست به اقداماتی بزنند تا این افراد را نجات داده و به دنیای آزاد باز گردانند. افراد مستقر در قرارگاه اشرف سالهای سال است که هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون نداشته و تحت کنترل شدید فیزیکی روزمره در نشست های فشار روانی موسوم به عملیات جاری مانیپوله میشوند.

مصاحبه سایت ایران قلم با آقای هادی شمس حائری – قسمت نهم 01 اردیبهشت 1387

مصاحبه سایت ایران قلم با آقای هادی شمس حائری – قسمت نهم

همانطور که گفتید فقط در ظاهر بنظر می رسد که حزب ملل اسلامی و جمعیت مؤتلفه دارای یک جهان بینی و فرهنگ مبارزاتی مشترک باشند اما واقعیت غیر از این است. حزب ملل اسلامی و جمعیت مؤتلفه اگر چه هر دو مذهبی هستند اما تفاوتهای بسیاری بین این دو وجود دارد. هیئت مؤتلفه در واقع ائتلافی از هیئت های مذهبی متعدد و فدائیان اسلام که بعد از وقایع 15 خرداد بوجود آمد است. مؤتلفه ای ها از یک برنامه مشخص که بتوان نام حزب به آن داد تبعیت نمی کردند و به آنها جمعیت می گفتند. آنها فاقد استراتژی مبارزاتی بودند و به سازماندهی و تشکیلات اعتقادی نداشتند و در همان چارچوب روابط سنتی بازار با هم تعامل و همکاری داشتند

فـریب نوروزی 20 فروردین 1387

فـریب نوروزی

بعنوان نمونه، رجوی در قسمت چهارم پیام نوروزی سال جاری تلاش دارد که گزارش مجامع بین المللی و جامعه اطلاعاتی آمریکا دایر بر صلح آمیز بودن فعالیت هسته ای ایران را غلط دانسته و جاسوسی و خیانت خود را اثبات و خود را منبع خبری موثق بداند.

گفتگوی با دو تن از نجات یافتگان از سازمان مجاهدین خلق 19 فروردین 1387

گفتگوی با دو تن از نجات یافتگان از سازمان مجاهدین خلق

تصویری که از سازمان داشتم آن چیزی نبود که در عمل دیدم. آنچه فکر میکردم با آنچه مشاهده کردم از زمین تا آسمان فرق میکرد. چیزی که خیلی بارز و شاخص بود مقوله خانواده بود که در بدو ورود اصلا اشاره ای به آن نکردند که خانواده دشمن مبارزه است. تحقیر و توهین روزمره رواج داشت و مدام توی سر افراد میزدند. هرگونه عاطفه و علاقه به غیر از در خصوص رهبری حرام بود. فرد را از خودش تهی میکردند. یک سره بحث های مزخرف در مورد زن میکردند که نهایتا حاصل آن این بود که همه زن ها ملک طلق مسعود رجوی هستند. آزادی زن که سازمان ادعا میکند دروغ محض است.

نامه شماره هفت – سری دوم – به دکتر مسعود بنی صدر 13 اسفند 1386

نامه شماره هفت – سری دوم – به دکتر مسعود بنی صدر

صحبت های این فرمانده با پیروانش در مقاطع مختلف فیلم بسیار جالب بود و از روی همان حرفهایی که رهبران فرقه ها به مریدانشان میگویند الگو برداری شده بود:”ما برترین و بهترین هستیم، ما خوشبختی و رهایی واقعی را بدست آورده ایم، دنیای بیرون پر از تباهی و فساد است

نامه ای به دوستم محمد درکانادا 07 اسفند 1386

نامه ای به دوستم محمد درکانادا

برای اینکه رژیم سواستفاده نکند. تا کی ما سکوت کنیم. چرا ما همیشه سکوت کنیم. چرا ما همیشه مراقب باشیم تا رژیم سواستفاده نکند. دیگر بس است. همین سکوت کردن ها ما را نا بود کرد. همین سکوت کردن ها خانواده ها را از هم پاشاند. همین سکوت کردن ها بسیاری را به کشتن داد. با همین سکوت اجباری

قسمت دوم مصاحبه با آقای نوریان، قهرمان بوکس 05 اسفند 1386

قسمت دوم مصاحبه با آقای نوریان، قهرمان بوکس

از نظر ورزشی استقبالی از طرف مردم از من شده که از طرح آن شرم دارم واز طرف مسئولین نظام علی رغم ذهنیاتی که داشتم نه تنها هیچ برخوردی با من نشده است بلکه اعتمادم نسبت به آنها چند ین برابر شده و همانند یک قهرمان به من احترام گذاشتند و الان هم پاسپورت ایرانی گرفتم و همه مشکلاتم حل شده و با خانواده ام در قائم شهر زندگی می کنم.

دروغ پردازی ساده ترین و متداولترین ابزار سازمان مجاهدین است 01 اسفند 1386

دروغ پردازی ساده ترین و متداولترین ابزار سازمان مجاهدین است

“نمی دانم این ادعا از جانب من شاید به عنوان عضوی از اپوزیسیون تا چه اندازه صحیح و مورد تائید است که، اپوزیسیون مدعی آلترناتیو مشروع و مردمی ایران، بیگانه ترین و پرت ترین اپوزیسیون تاریخ سیاسی ایران نسبت به شرایط اجتماعی، سیاسی ملت و مردمی است که ادعا می کند مورد حمایت آنهاست.”

blank
blank
blank