ورود به دوران فروپاشی و اضمحلال نهایی فرقه سرگردان مجاهدین خلق
ابعاد شکست و بحرانی که بعد از تخلیه پادگان اشرف بر سر رجوی و همراهانش آوار شده است قطعاً به بررسی طولانی مدت احتیاج داشته وابعاد آن غیر قابل وصف و غیر قابل تصور است، سازمانی که همه چیز را از دست داده است و سرافکنده تاریخ ایران زمین باقیمانده، درست در زمانی که نیم قرن پیش در ایران متولد شده بود میرود که در خاک عراق به گور تاریخی اش سپرده شود.
خروج مجاهدین خلق از لیست تروریستی آمریکا، شکست یا پیروزی؟
خروج از لیست تروریستی،اعطای پناهندگی غرب و روند تبدیل یک گروه شبه نظامی و مسلح در کنار مرز ایران که ترانه های خود را با صدای تفنگ و شلیک تانک می سرود و ۳۰ سال ادعای سرنگونی داشت، به گروهی که بدون سلاح و انبوهی مشکلات همه جانبه به جامعه ای دور از ایران سرازیر می شود،پیروزی نیست بلکه تقدیر تاریخی و سرانجام دفع یک ایده آنارشیستی،توتالیتری و سکت از زندگی اجتماعی است.
شکست مجاهدین در مقاومت بیهوده
در روزهای گذشته شاهد نقل و انتقال آخرین گروه از مجاهدین در شرایطی به کمپ موقت ترانزیت بودیم که سرکرده خائن و جنایتکار فرقه تروریستی و ضد بشری باند رجوی بارها و بارها قسم خورده و پیغام داده بود که ما حتی یک قدم از خاک اشرف عقب نشینی نمی کنیم و ان را به هیچ وجه به دولت عراق تحویل نخواهیم داد، ولی روزی رسید که وعده الهی تحقق پیدا کرد و دعاها و درخواستهای خانواده ها در پیشگاه خداوند بلند مرتبه به بار نشست
آخرین میخ بر تابوت استراتژی فرقه رجوی در قلعه اشرف
از نگاه کانون ایران قلم تاریخ منتظر خواهد ماند رجوی گام به گام زهر نابودی و متلاشی شدن را سر میکشد. از خلع سلاح تا ترک پادگان اشرف یک دهه به درازا کشید و مطمئناً از ترک پادگان اشرف تا ترک کل خاک عراق یک دهه به درازا نخواهد کشید و روزگار بر سران این جریان خائنانه و تروریستی بسا از گذشته تاریک و تاریک تر خواهد بود.
اشرف سقوط کرد!
همگان می دانند که اشرف و رهبران اشرفیان، بر پایه ای از خروارها دروغ و جهل و جنون و خیانت حکومت رانده و آنچنان مظلوم نمایی و سپیدسازی خود و سیاه نمایی دیگران را به پیش می بردند که اذهان ساده لوح باور می کردند که آنان هنوز مشروعیت دارند. اما همه تبلیغات کذب و دروغهای رهبران اشرف را قربانیان و شکنجه شدگان و فراریان، به بیرون درز داده و با پرداخت هزینه هایی چون عمر و جوانی و خانواده شان، در اختیار افکار عمومی قرار دادند و بدین سبب هر گونه مشروعیت رهبران اشرف را برای ویرانی درون و بیرون اشرف، زیر سئوال بردند.
تخلیه کامل پادگان اشرف؛ انحلال تشکیلاتی
برای آن دسته از لایه پایینی که طی این سالیان در بیخبری و اطاعت مطلق بسر میبرده خروج از پادگان اشرف یک شوک وتلنگر بزرگ تلقی میشود واین جابجایی او را از اوهام گذشته خارج میکند واینک خود را در مجموعه سوالات بیجوابی میبیند که طی این سالیان از آنها بیخبر بوده است و تنها واقعیتی که در برابر خود میبیند عمر تلف شده ای است که برای شعارهای غیر واقعی رهبری بی خردخود به هدر داده است واتوماتیک به فکرمسیری برای خروج از بن بست سوق داده میشود.
دیوار بتنی در لیبرتی هم عاملی برای جلوگیری از فرار اعضا نخواهد شد
دیوار های بتونی کمپ مربوط به دولت عراق می باشد و هر زمان که لازم بداند می تواند در جای دیگری از آنها استفاده کند. درد سران فرقه اصلا بحث بردن دیوارهای بتونی و سست بودن بنگالها و حفاظت نیروها نیست بلکه مسئله اصلا این است که می داند در نبود این دیوارها فرارها افزایش می یابد و به همین خاطر سعی دارد همانند اشرف اعضای خود را در اسارت نگهدارد تا کسی نتواند فرار کند و دست به افشاگری بزند.
از تخلیه اشرف تا غلطیدن به آغوش غرب
سران فرقه فکر می کنند که اگر از لیست تروریستی خارج شوند دنیا به کام آنها خواهد بود وقتی سازمان از لیست تروریستی اتحادیه اروپا خارج شد فرقی به حال فرقه کرد که اکنون مریم قجر در کله پوک خود اینگونه تحلیل می کند که شاید تغاری بشکند و جهان به کام کاسه لیسان یعنی رجوی ها شود.وقتی حقوق بگیران اروپایی فرقه دم از بیرون آمدن از لیست تروریستی می زنند آیا تا حالا از کشورهایشان درخواست کردند که تعدادی را به کشورشان برده و به آنها پناهندگی دهند؟
بسته شدن درب قرارگاه اشرف؛ لابد اینهم پیروزی دیگری برای رجویهاست!
اساسا مسعود رجوی و همسرش مریم عادت دارند که همه چیز را وارونه نشان میدهند. یعنی هرگاه که میگفتند که اتفاقی نمیافتد ما مطمئن میشدیم که این اتفاق رخ خواهد داد و هرگاه هم میگفتند که این اتفاق حتما می افتد ما تقریبا مطمئن میشدیم که هیچ خبری نخواهد شد! برای مثال در سال 81 که بحث اینکه امریکا به عراق حمله خواهد کرد یا خیر تمام تحلیل های و سخنرانی های رجوی حول این موضوع بود که هیچ حمله ای صورت نخواهد گرفت
حبابی که در حال ترکیدن است
با درگیر شدن مجاهدین در موضوع تخلیه قرارگاه اشرف و رسانه ای شدن آن،، بشدت باعث احساس هویت در تشکیلات مجاهدین و بویژه رهبری آن میگردید، بنحویکه رجوی در کال کنفرانس 27 اسفند 1390 نیز، آنرا ارتقاء یک مدار کیفی هم در پهنه تشکیلاتی و هم در عرصه سیاسی و همچنین در سطح بین المللی تجزیه و تحلیل کرده بود. ولی رهبران مجاهدین دیگر به این فکر نکردند که این موفقیت برای مجاهدین با توجه به وضعیتی که در آن قرار دارند گذرا و موقتی است و بمثابه حبابی عمل میکند که اکنون در حال ترکیدن است.
تفاهم احتمالی رجوی با امپریالیست ها!!
مزدوری و مزدورپروری حاصل اش برای رجوی جز لعنت تاریخی از جانب مردم ایران نبوده است، کافی است که به کامنت های هموطنان مان در باره این سازمان که هر از گاهی در فضای مجازی اعلام میشود و پرده از درجه نفرت بی مانند در باره این سازمان مجاهدین وشخص رجوی بر میدارد، توجه کرد تا به این حقیقت اذعان نمود که در کمتر موردی این چنین مردم ایران یک صدا و یک سخن از نفرت خود در باره این سازمان سخن به میان آورده
یک گام بزرگ دیگر به جلو در نابودی مجاهدین
سازمان در یک خود فریبی، مدارای معنا دار مقامات عراقی و سازمان ملل در تخلیه توام با آرامش پادگان اشرف و بها ندادن به فرصت طلبی های آنان برای هر ماجراجویی خونین را یک عقب نشینی برای عراق و یک پیروزی در نبرد صد روزه برای خود عنوان نمودند. قابل ذکر است دولت عراق با تعامل بسیار خوب با جامعه جهانی و نهاد های بین المللی تاثیرگذار ملل متحد اکنون توانسته است خواسته های بحق خود را این بار نه از زبان خود بلکه با خشم و قاطعیت وزیر کلینتون به فرقه مجاهدین تحمیل و براحتی به مورد اجراء گذارد.

