سه شنبه, ۲۵ آذر , ۱۴۰۴
  • دیدار فاضل فرهادی با اعضای انجمن نجات اراک 24 آذر 1404

    زندگی در کنار خانواده، موهبتی که دوباره نصیبم شد
    دیدار فاضل فرهادی با اعضای انجمن نجات اراک

    روز سه شنبه 18 آذرماه 1404، فاضل فرهادی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق با حضور در دفتر انجمن نجات اراک، با اعضای این انجمن به گفتگو و تبادل نظر پرداخت. فاضل فرهادی که سابقه چند دهه حضور در تشکیلات مجاهدین خلق را دارد، در گفتگو با اعضای انجمن گفت: وقتی به آغوش خانواده برگشتم […]

فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت اول 24 آذر 1404

دفتر بغداد و جاذبه های مبارزه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت اول

دیدار رضا کریمی با اعضای انجمن نجات کرمانشاه 24 آذر 1404

اگر ریسک نمی کردم همچنان در اسارت رجوی بودم دیدار رضا کریمی با اعضای انجمن نجات کرمانشاه

پیام کامبیز باقرزاده به خواهر و برادرش، میترا و سعید رضا و دیگر اسیران اشرف 21 شهریور 1390

پیام کامبیز باقرزاده به خواهر و برادرش، میترا و سعید رضا و دیگر اسیران اشرف

اگر فکر می کنید با جدا شدن از قرار گاه اشرف و خارج شدن از حصاری که سالیان سال برایتان درست کردند نمی توانید در بیرون از آنجا مسائل خودتون را حل وفصل کنید،این اختاپوسی است که مجاهدین در فکر ومغزهمه ی ما انداخته بود.در صورتیکه واقعاً اینجور نیست.شما می توانید بچه هایی را که خیلی زودتر جدا شدند نمونه قرار بدید ازر جمله خود من.

گفتگو با آقای غلامرضا قنبری از جداشدگان فرقه رجوی – قسمت اول 20 شهریور 1390

گفتگو با آقای غلامرضا قنبری از جداشدگان فرقه رجوی – قسمت اول

مسئولین رجوی از بدو ورود ما به اشرف مغزشویی و تبلیغات دروغین را شروع کردند. آنها ما را از بازگشت به ایران می ترساندند و ظاهرا هدف اول آنها یعنی آوردن ما به اشرف نیز همین بود تا بهانه ای شود که آنها به ما بگویند چون ما اسیر مجاهدین شدیم و به قرارگاه آنها آمدیم در صورت بازگشت همه را تیرباران می کنند برای ترساندن بیشتر افرادی که حتی بعضا خواهان بازگشت بودند می گفتند دوستان قبلی شما که ما آنها را به ایران باز گرداندیم توسط دولت ایران تیرباران شده

خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین – قسمت سیزدهم 19 شهریور 1390

خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین – قسمت سیزدهم

در یک مقطع مسئولین سازمان تصمیم عجیبی گرفتند این مبارزین اعم از زن و مرد که به ظاهر در تمامی بحث ها با هم اشتراک داشتند اما اینبار باید بکارگیری کلمات برای برادران و خواهران مجاهد فرق کند!! برادران = نرینه وحشی و خواهران = مادینه!!. واقعاً این بحث های بی معنا و مضحک به زعم رهبر عقیدتی منسجم و علمی بودند و اما باید اعتراف کرد رجوی خود نمونه عینی یک نرینه ی وحشی تمام عیار بود و نه نفرات فریب خورده و مورد ستم واقع شده.

اطلاعیه تعدادی ازفعالان حقوق بشر و جداشدگان از فرقه رجوی 17 شهریور 1390

اطلاعیه تعدادی ازفعالان حقوق بشر و جداشدگان از فرقه رجوی

ما جداشدگان مخالف بیرون آمدن این سازمان از لیست تروریستی بودیم به این دلیل که تروریست بودن فرقه رجوی را با گوشت و پوست خود حس کرده بودیم به این دلیل که نمیخواستیم که بیرون آمدنش از لیست مانع رهایی دوستانمان در اشرف شود , به این دلیل که نمیخواستیم مجاهدین اپوزسیون جمهوری اسلامی قلمداد شود و نمیخواستیم که تلاشهای دمکراسی خواهانه مردم ایران هدر شود, نمیخواستیم تروریست سیاستمدار و جنایتکار ناجی خوانده شود.

ماجرای اخذ کارت شناسایی اعضای اردوگاه اشرف از پنتاگون در سال ۱۳۸۲ 13 شهریور 1390

ماجرای اخذ کارت شناسایی اعضای اردوگاه اشرف از پنتاگون در سال ۱۳۸۲

سازمان در بریف های تشکیلاتی ادعا می کرد ما بشدت مورد احترام امریکاییان هستیم ولی در چنین برخورد هایی که اعضا هم حضور داشتند همگان در می یافتند که فرماندهان امریکایی حتی به استناد مترجمین فارسی زبان خودشان و نه سازمان، برآنند با قاطعیت به نفرات اعلام کنند که سازمان باید خود را منحل و اعضا بصورت تکی با نماینده کمیساریای عالی پناهندگان در بغداد ملاقات نمایند. بی شک یادآوری چنین اتفاقاتی می تواند اعلامی برای مسئولین خائن و وطن فروش سازمان باشد که زمان اندکی برای خاتمه دغلکاری آنان مانده است.

تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت ششم 06 شهریور 1390

تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت ششم

مجاهدین اهل گفتگو نیستند این اثبات شده است سالها ما در اشرف بودیم و میدانیم سران مجاهدین حتی حاضر نیستند با نیروهای خودشان که منتقد یا متناقض به خط مشی، ایدئولوژی و رهبری سازمان شده اند وارد گفتگو شوند آنها فقط سعی دارند از زور و فشار استفاده کنند.

خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین – قسمت دوازدهم 17 مرداد 1390

خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین – قسمت دوازدهم

مسعود رجوی یک بلوف زن تمام عیار است او تمام توان خود را بکار گرفت و از نفرات مشخص کمک خواست که نگذارید افراد خواهان خروج از مقرهای سازمان در عراق خارج شوند او در نشست گفت: جواد باغبان می خواهد از اینجا برود او نادان است خواهرش شهید شده است. خودش این همه نقطه مثبت دارد چرا می خواهد برود، آیا این سوال منطقی نیست که به ذهن افراد بزند کسی که می خواست ارتش را منحل کند چرا از خروج داوطلبانه افراد از اشرف واهمه دارد؟

معرفی وب لاگ طبرستان 11 مرداد 1390

معرفی وب لاگ طبرستان

به منظور افشای هر چه بیشتر ماهیت فرقه ای – تروریستی رجوی وطن فروش که تاکنون باعث خسارت های جبران ناپذیر جانی و مالی علیه ملت ایران گشته است و هم چنین آگاهی بخشی خانواده های اسرای زندان اشرف و آزادی هر چه زودتر فرزندان آنان از چنگال رجوی دیکتاتور، ما جمعی از اعضای جدا شده این گروه تروریستی از استان مازندران اقدام به راه اندازی وب لاگ « طبرستان » نموده ایم که علاقمندان می توانند جهت دسترسی به مطالب آن به آدرس: http://tabarestan89.blogfa.com مراجعه نمایند.

تاملاتی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت پنجم 11 مرداد 1390

تاملاتی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت پنجم

همانطور که دوستان توضیح دادند رهبران مجاهدین با زدن تهمت و انگ به ما جدا شدگان در واقع ترس خود را به نمایش گذاشتند وقتی ما از طریق بلندگوها با دوستان خودمان که در اشرف محبوس هستند حرف میزدیم آنها را راهنمایی کرده و راه چاره را به آنها می گفتیم در باره ی واقعیت هایی که در بازگشت به ایران با آن مواجه شدیم سخن گفتیم مطمئن بودیم ذهن نفرات درگیر شده به فکر فرو خواهند رفت

کمین گاه مرصاد 06 مرداد 1390

کمین گاه مرصاد

سرم را بالا گرفتم وبا دیدن تنگه چهارزبراحساس کردم استرس عجیبی دارم وقلبم فشرده شده است. به نسبت 23 سال پیش (واقعه تلخ عملیات درمردادماه 1367) تنگه حال وهوای دیگری داشت وکلی فرق کرده بود. به پاس رشادتهای سربازان ودیگرحافظان غیور و فرزندان رشید مردم ایران که درمقابله با دشمن ازخون وجان خود مایه گذاشته بودند، یادمان زیبایی بنا شده بود که حقا برای مردمان آن دیار زیارتگاه می نمود.

تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت چهارم 30 تیر 1390

تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت چهارم

هدف ما زدن به راس و رهبری سازمان بود و سعی داشتیم با روشنگری و به یادآوردن ماجراهای تلخ نشست ها و رفتارهای مستبدانه رهبران سازمان در مناسبات به ذهن افراد و دوستانمان که در اشرف اسیر هستند تلنگر بزنیم چنانکه گفتم از طریق بلندگوها سعی داشتم جمعبندی داشته باشم و به بچه ها در اشرف خاطرات تلخی را یادآوری کردم که چگونه نزدیک به چهار ماه در قرارگاه باقرزاده و در نشست های” دیگ” همه را به زیر تیغ بردند و سلاخی کردند

نامه ای به زهرا میر باقری 29 تیر 1390

نامه ای به زهرا میر باقری

با سلام و عرض تبریک به شما که توانستید جسورانه خودتان را از فرقه تباهی انسانها نجات دهید و یک تو دهنی به رهبران فرقه و سرانش بزنید. من هم مثل شما قرباتی این فرقه شدم برادر شما علی رضا و کبری را از نزدیک می شناختم. چند سالی با علی رضا در یک مقر با هم بودیم علاقه زیادی به ورزش های فردی داشت در این رابطه مستمر زیر تیغ بود و به آن مارک جمع گریز و غرق در دوران می زدند ولی با این وجود بر سر موضع فردی که داشت ایستاده بود.

blank
blank
blank