پیروزی! مریم رجوی در کارزار جهانی! و پایان اعتصاب غذا

حدود 108 روز! از اعتصاب غذای عجیب و غریب مجاهدین (که تنها با هدف پوشاندن و تحت الشعاع قرار دادن کشتار بزرگ اشرف و جلوگیری از ریزش شدید نیروهای روحیه باخته اش و برای برانگیختن احساسات افراد و فراموش شدن جنایتهای مسعود رجوی،‌ وضع شده بود) گذشت و مریم قجرعضدانلو که طی این مدت زیر  شدیدترین فشارهای افکار عمومی قرار گرفته بود تا دست از این بازیهای سیاسی بردارد، ناچار شد پایان اعتصاب را اعلام کند.

بدنبال این فرمان، دبیرخانه شورای ملی مقاومت! رجوی طی بیانیه ای مدعی شد:

(((به دنبال قطعیت حکم دادگاه اسپانیا علیه فالح فیاض، مشاور امنیت ملی مالکی، به خاطر مسئولیت مستقیم در کشتار اول سپتامبر 2013 و اعدام جمعی 52 تن از مجاهدان و به گروگان گرفتن 7 تن و به اتهام جنایت علیه جامعه بین المللی، مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، مجاهدان لیبرتی و ایرانیان در شهرهای مختلف جهان را به پایان اعتصاب غذای جهانی که از روز اول سپتامبر شروع شده است فراخواند و پایان اعتصاب غذا را اعلام کرد.

وی افزود با وارد شدن یک اهرم نیرومند قضایی علیه مسئولان جنایت علیه بشریت، از این پس کارزار جهانی برای آزادی گروگانها و برای تأمین امنیت مجاهدان لیبرتی با تمام قوا تا تعیین تکلیف نهایی بی وقفه ادامه پیدا می کند.

مریم رجوی این پیروزی بزرگ را به اعتصاب کنندگان در لیبرتی و ژنو و برلین و اتاوا و لندن و ملبورن و واشنگتن و استکهلم و رم تبریک گفت و تأکید کرد شما با تمامی وجود یک نمونه درخشان و تاریخی از مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم و دیکتاتوری و جنایت بر جای گذاشتید.)))

 نکته ای که در این خبر قابل توجه است اینکه «یک دادگاه در اسپانیا!» علیه «فالح فیاض در عراق!» و در دفاع «از یک فرقه ایرانی!» حکمی صادر کرده است که البته هیچگونه ضمانت اجرائی هم ندارد!… مشخص نیست که چرا این شکایت در اسپانیا انجام گرفته و حداقل در فرانسه که مقر اصلی فرقه واقع است هیچ اقدام حقوقی که در یک دادگاه به انجام برسد صورت نگرفته است، اما واضح است که اینکار توسط شخصی به اسم «خوان گارسه» پیگیری شده که یکی از لابی های فرقه رجوی در اروپا می باشد.

همانطور که شرح داده شد این حکم هیچ ضمانت اجرائی ندارد و کلاً جز یک بیانیه چیز دیگری به همراه ندارد،‌ اما باید دید که مریم رجوی تا چه حد نیازمند چنین بیانیه و محکومیتی بوده که دست به دامان یک دادگاه بی اهمیت در گوشه ای از اروپا شده است.

می دانیم که قتل عام اشرف همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد و از همان ابتدا فرقه رجوی با جعل و ویرایش تعدادی فیلم و کلیپ تلاش نمود با صحنه سازی های مبتذل، سناریوی خود را جلو ببرد. در آن زمان هم مریم رجوی بعد از انبوه کشت و کشتار چندساله مدعی بود که اشرف را ترک نخواهد کرد تا اینکه سناریوی کشتار دسته جمعی مهمترین کادرهای امنیتی-اطلاعاتی و عملیاتی خود را به اجرا گذاشت و آنگاه مدعی شد که بخاطر حفظ جان بقیه افراد اشرف را تخلیه خواهد کرد!

تخلیه اشرف با آن وضع فجیع، زمینه شوکه شدن همه اعضای مجاهدین را فراهم کرده بود و تناقضات زیادی برانگیخت که می رفت تشکل رجوی را در سراشیب دیگری از فروپاشی قرار دهد. لذا مسعود رجوی بعد از حدود سه هفته سکوت، به ارسال پیامی بشدت تمسخر برانگیز دست زد و طی آن تلاش کرد خود را بخشی از آن سناریو جلوه دهد  که گویی دوشادوش بقیه افراد مشغول جنگ و نبرد با مهاجمان بوده است و مثل بتمن وارد صحنه شده و افراد زیادی را از چنگال مهاجمان رهانیده و باعث نجات آنها شده است. وی البته نگفت که اگر این بتمن در صحنه حضور داشته چرا به جای نجات تعدادی افراد دست چندم فرقه، به کمک فاطمه طهوری، وجیه کربلایی، محبوبه لشکری، صدیقه ابراهیمی و محسن نیکنامی که از فرماندهان بسیار بالای سازمان بودند نشتافته است؟

این پیام هم نتوانست به مجموعه تناقضات مجاهدین مستقر در لیبرتی پایان دهد و به همین خاطر رجوی از همان روز سکوت خود را از سر گرفت و بر شدت اعتصاب غذا و گسترش آن افزود، با اینکار وی موفق شد تا حد زیادی صورت مسئله را به انحراف بکشاند و توجهات را به سمت گرسنگی کشیدن و حرکتهای احساسی و عاطفی هدایت کند. رجوی بخوبی آگاه بود که بحث 7 مفقود جز یک بازی سیاسی نفرت انگیز برای پوشاندن اصل ماجرا که کشتار دهها نفر در اشرف است،‌ نیست. وی عملاً به طرز گسترده ای صورت مسئله را بر بحث مفقودین کانالیزه کرد تا اولاً به تناقضات درون فرقه ای خاتمه دهد، دوم با برانگیختن احساسات عاطفی نیروهایش در لیبرتی (در دوست داشتن مفقودین) آنان را به مقاومت بیشتر فرابخواند،‌ سوم در فضای سیاسی خارج کشور بتواند انتقاد شدید نیروهای سیاسی و حتی هواداران خودش را خاموش کند و بر آن سرپوش بگذارد و همچنین لابیهای خودش را در این جهت بکار گیرد تا سیاستهایش را جلو ببرند.

اما با ادامه اعتصاب غذا تنها بر شدت انتقادات مخالفین و منتقدین افزوده شد و با توجه به سیاست جدید غرب برای تعامل با ایران، هیچ کارآیی برای مریم رجوی به همراه نداشت جز اینکه هرچه بیشتر در منگنه قرار گرفته و احساسات انسانی دیگران را هم علیه خود برانگیزاند. ضمن اینکه همگان به این واقعیت پی می بردند که هیچ آدم سالم و معقولی بخاطر رهایی 7 نفر مفقود مجعول (و یا مجهول)، جان صدها نفر دیگر را به خطر نمی اندازد. و مفتضحانه تر اینکه هیچ اعتصاب غذایی در جهان به مدت نزدیک به چهارماه انجام نگرفته و شدنی نیست جز اینکه در آن یک شارلاتانیزم وجود داشته باشد. رجوی تعدادی از اسیرانش در لیبرتی را به اعتصاب غذای دوره ای وادار نموده بود و در کنار آنان هم انبوهی را به عنوان سیاهی لشکر جمع می کرد تا آنرا گسترده جلوه دهد. البته این بازی هم فقط در اشرف بود که براحتی می تواند با جان افراد بازی کند، وگرنه در اروپا شاهد بودیم که اعتصاب غذا کنندگان هر روز چاق و چله تر از گذشته می شدند.

بدین ترتیب مریم رجوی از دومین ماه بازی اعتصاب غذا، وارد یک بحران عمیق گردید که نه می توانست به این بازی ادامه دهد و نه قادر بود شکست خود را پذیرا شود. وی مدعی شده بود که اعتصاب غذا تا رهایی 7 مفقود ادامه خواهد داشت اما نه تنها خبری از مفقودین نشد که این بازی هم لو می رفت و رسوایی بیشتری برایش بدنبال داشت. بنابراین چند هفته قبل با انگشت گذاشتن روی یک خبر بسیار ساده مبنی بر اینکه تعدادی از زندانیان قزل حصار غذای خود را بازپس داده اند، شروع به هیاهو و بزرگنمایی آن کرد و از آن پس سایتهای فرقه رجوی به همراه چماقداران و سیاهی لشکرهای فیسبوکی این فرقه به پخش انواع اکاذیب پرداختند تحت این عنوان که هزاران زندانی غیر سیاسی در سراسر ایران در حمایت از ساکنان لیبرتی، به اعتصاب غذا دست زده اند!. آمارهای عجب و غریبی هم انتشار داده شد که هر روز سیر صعودی داشت. برای نمونه گفته می شد در قزل حصار تا 3000 نفر اعتصاب غذا کرده اند. کار به جایی رسید که شورای ملی مقاومت و شخص مریم رجوی هم به میدان آمده و به پخش خبر پرداختند و در ادامه هم مهره های مختلف این فرقه در سیمای آزادی، نکاتی را مطرح کردند که تمسخر همگان را برانگیخت، از جمله محمدعلی توحیدی از تئوریسین های رجوی مدعی شد: "بعد از کشتار مجاهدین در اشرف همه زندانیان در سراسر ایران! حتا کسانی که سیاسی نبودند، این عمل را محکوم کردند! و الان هم 3000 نفر از آنان اعتصاب غذا کرده اند".

ساعاتی بعد از پیام مریم در حمایت از زندانیان در ایران، خبر اعتصاب غذا در لیبرتی از جوش و خروش افتاد و از این نقطه شاهد بودیم که سایتهای فرقه خبری از لیبرتی انتشار نمی دهند و نهایتاً انتشار خبر به صفر رسید. مریم رجوی می خواست با برجسته کردن خبر جعلی اعتصاب سراسری زندانیان در ایران، به مرور مبحث داخلی خود را از روی میز بردارد و به صورت آبرومندانه ای از آن گذار کند.

پیام امروز مریم رجوی مبنی بر پیروزی اعتصاب غذا کنندگان چیزی جز پذیرش آبرومندانه یک شکست نیست، چرا که همگان می دانند هدف از اعتصاب غذای کذایی آزاد شدن کسانی بود که ادعا می شد زندانی دولت عراق هستند و هر روز هم اخباری جعلی از محل زندانی شدن آنها انتشار داده می شد. مریم در حالی این خبر را پیروزی برای مقاومت میخواند که نه خبری از مفقودین هست و نه خبری از آزادی آنان. براستی اگر قرار بود یک دادگاه اسپانیایی فالح فیاض را محکوم کند، چه نیازی به اعتصاب غذای چند هزار نفره و اینهمه هیاهو بود؟ آیا همین کار را نمی توانستند با چند وکیل به انجام برسانند؟ فراموش نباید کرد که تا چندی قبل مریم مدعی بود که اعتصاب غذا داوطلبانه بوده و به دستور وی انجام نگرفته است. امروز با صدور چنین فرمانی اثبات کرد که ادعایش دروغ بوده و اعتصاب غذا به فرمان مستقیم خودش به صورت تشکیلاتی انجام گرفته است.

زوج رجوی به جای اینکه هر عطسه ای را پیروزی جلوه دهند ابتدا باید به این سوآلات اساسی پاسخ دهند که به چه دلیل هشدارهای جهانی را نادیده گرفته و زمینه قتل عام نیروهایشان را فراهم نموده و بعد از کشتار به فکر تخلیه اشرف افتاده اند؟ چرا عکسها و فیلمهای موجود را دستکاری شده به سازمانهای ذیربط تحویل داده اند؟ چرا آمار کشته شدگان را 52 تن معرفی کردند و بعدها مشخص شد که 53 تن بوده اند؟ چرا 42 تن باقیمانده اجازه ندارند با کمیته تحقیق همکاری داشته باشند؟ و چرا مسعود رجوی بعد از یک پیام طنزآمیز و بعد از پروسه قهرمان سازی از خودش، مخفی شده و حاضر به پاسخگویی بر سر کشتارها نیست؟ و واقعیت در مورد آن افراد مفقود شده کدام است؟ آیا اینها توسط خود فرقه مخفی شده اند تا در کنار رجوی به فعالیتهای مخفی بپردازند و یا رجوی آنها را کشته است تا برخی از اسرار مخفی بماند؟ چرا در هفته های اول خبرهایی جعلی در مورد مکان این افراد داده می شد ولی در دو ماه اخیر هیچ خبر دیگری ارائه ندادند؟‌

آنچه واضح است اینکه رجوی هرگز پاسخگوی این سوآلات جز در یک دادگاه بین المللی،‌ با حضور قربانیان خودش نخواهد بود چرا که بارها در مخفیگاه اعلام کرده که جز به خدا، پاسخگوی هیچ بشری نیست. البته همه ما می دانیم که این جز رجزخوانی نیست و اگر باز هم مثل زمان شاه به زندان بیفتد، بخاطر نجات جانش به همه چیز اعتراف خواهد کرد و با هر شیطانی «همکاری» خواهد داشت، همانطور که به گفته پرویز ثابتی (از مدیران ساواک)، با ساواک همکاری کرده و یارانش را لو داده بود.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا